سناتور مک کانِل (جمهوریخواه)، رئیس مجلس سنای آمریکا می گوید: آرشیتکت و سر مهندس سیستم تروریست جهانی، به دست نیروهای نظامی آمریکا، از صحنه ی کارزار حذف گردید. هیچکس به اندازه ی سلیمانی، مسئول کشتار نظامیان آمریکا نیست. مک کانل خطاب به سناتورهای دمکرات گفت: پیشنهاد می کنم که پیش از قضاوت، منتظر شنیدن دلایل کاخ سفید باشند.
بین جمهوریخواهان و دمکرات ها، تفاوت نظر و شکافی در اینمورد وجود دارد. دمکرات ها می گویند که این حرکت که پتانسیلِ افزایش تدریجی و وسعت میدان جنگ را دارد، بدون مشورت کنگره انجام گرفت. سناتور شومِر (دمکرات)، رهبر اقلیت مجلس سنا، قانونی بودن این حرکت را زیر پرسش می برد و می گوید: دولت چه برنامه ای برای جلوگیری از گسترش عملیات خصمانه و جنگ دارد؟
این حرکت در حالی انجام می گیرد که کنگره دانالد ترامپ را استیضاح کرده است! و سناتور شومر تقاضای شهادت دادن چند تن از افراد کابینه و کاخ سفید را کرده، و سناتور مک کانل آنرا رَد کرده است.
مک کانل، ترور سردار سلیمانی را اینگونه توجیه می کند: قاسم سلیمانی هم مسئول کشتار صدها آمریکائی بود و هم دست هایش آغشته به خون است. درست یا نادرست بودن را کنار بگذاریم و فرض کنیم که این ادعا درست است، و سردار سلیمانی چنین کرده است. حالا ببینیم که آیا توجیه مک کانل در مورد ترور، منطقی است یا نه؟
چنانچه مسئول کشتار صدها تن بودن و دست ها آغوش به خون، "دلیلی کافی" برای ترور و حذف باشد؛ به سهولت می توانیم یک لیست بلند بالائی تهیه کنیم از تمام ژنرال های آمریکائی که طی 20 سال گذشته در افغانستان و عراق هزاران انسان بی گناه (زن و مرد، خردسال و بزرگسال) را کشته اند و دستانشان به خون آلوده است. بنابراین ترور و حذفِ ژنرال های آمریکائی در افغانستان و عراق قابل قبول و پذیرش می باشد؟! در ضمن چنانچه "مسئولیت کشتار" برای ترور کافی باشد، کابینه ی دولت جرج دبلیو بوش باید همگی در لیست ترور قرار داشته باشند.
از این هم آسان تر، می توانیم یک لیست درازی تهیه کنیم از ژنرال های اسرائیلی که بی تردید هزاران انسان بی گناه را، نه در میدان نبرد، بل که در محل زندگی و حتی اردوگاه آوارگان، مانند "صبرا" و "شاتیلا"، عمدن و با برنامه، هدف قرار دادند و به رگبار مسلسل بستند. ژنرال شارون، شخصن مسئول این جنایات بود!؟ اسرائیل که از جدیدترین (جوان ترین) کشورهای جهان می باشد، طولانی ترین و گسترده ترین تاریخ ترور، را دارد
ترور می تواند عواقب بسیار تخریبی و زیان آور داشته باشد. فاجعه آور ترین عواقب چنین واقعه ای، ترور ولیعهد اطریش و همسرش سوفیا در تابستان 1914 می باشد که باعث شروع جنگ جهانی اول گردید. در این جنگ 70 میلیون نظامی شرکت داشتند، بزرگترین جنگ و بیشترین کشتار ها را در بر داشت. در این جنگ 9 میلیون نظامی و 7 میلیون غیر نظامی کشته شدند. در ضمنی که مابین 70 تا 100 میلیون (معادل کل جمعیت ایران) دیگر جانشان را در قتل و عام های دسته جمعی و آنفلونزای همه جاگیر از دست دادند.
میهن مان، در جنگ جهانی اول از در اوضاعی آشفته و نابسامان، با حکومتی ناتوان و ورشکسته، و مردمی درمانده و فقیر به سر می برد. مستوفی، نخست وزیر بلافاصله پس از آغاز جنگ اعلام بی طرفی کامل کرد. ولی نیروهای متخاصم از شمال و جنوب کشورمان را مورد تجاوز قرار داده و جولانگاه چپاول و تخاصم کرده بودند. نه مردم پشت و پناهی داشتند و نه حکومت توان و نیروی دفاعی داشت؛ مانند برّه ای سرگردان در چنگال گرگ های وحشی و کرسنه!؟
با اینکه ایران از اروپا فاصله ی زیادی داشت، به میدان جنگ تبدیل شده بود. انگلیس ها جنوب ایران را اشغال کرده و با ایجاد تفنگداران جنوب، بخش بزرگی از ایران و نفت را در کنترل داشتند. روس ها با ایجاد تیپ قزاق، استان های شمال کشور را در چنگال وحشیانه خویش محصور کرده بودند. اینهمه گرفتاری و درد کافی نبود، عده ای مزدور و وطن فروش نیز در این ماجرا برای اربابانشان معلق بازی و خوش رقصی، می کردند.
خسارت و ویرانی در ایران بسیار وسیع، کمرشکن و فراگیر بودند. تعداد ایرانیان که در یورش ها و مرگ و میرِ ناشی از قحطی و بیماری، جانشان را از دست دادند، رقمی نجومی و باور نکردنی است: 9 میلیون، یعنی مابین 45 تا 50 در صد از کل جمعیت کشور (18 تا 20 میلیون) از بین رفتند!؟ خیلی از مناطق از سکنه خالی شده بود. تعداد اجساد بقدری زیاد بود که مردم توانائی دفن آنان را نداشتند. عواقب و نتایج این جنگ "بزرگترین فاجعه" در تاریخ ایران می باشد. برخی ایران را بزرگترین قربانی جنگ اول جهانی می دانند.
توجه داشته باشیم که با کمال تأسف "بزرگترین فاجعه" ی قرن بیستم نه تنها در سطح جهانی افشا نشده؛ و شفاف نگردیده، بل که از آن دردناک تر اینجاست که اکثریت بزرگی از ایرانیان نیز از آن اگاهی ندارند!؟ در صورتیکه یهودیان بطور پیوسته داستان های هولوکاست را در بوق و کرنا می کنند، موزه و نمایشگاه می سازند، و میلیاردها دلار خسارت می گیرند. هر سال نیز از تمام ملت ها می خواهند که یک دقیقه برای قربانیان یهودی، سکوت کنند.
ارامنه نیز حد اقل سالی چند بار عکس و تقسیرات کشتار یک میلیون ارمنی را توسط ترکیه، به نمایش می گذارند و از کشورهای غربی میخواهند که این کشتار را به رسمیت بشناسند و بپذیرند. ولی ما که تعداد قربانیان مان چند میلیون از مجموع قربانیان یهودی و ارمنی بیشتر می باشد، در فراموشی بسر می بریم؟! شاید علتش اینستکه که یا جان ایرانی چندان ارزشی ندارد، و یا ما از حافظه ی تاریخی برخوردار نیستیم!؟
بیان این واقعه تاریخی در این اینجا، از اینروست که موضوع "جنگ را دست کم نگیریم". آگاهانه، هوشمندانه و با شناخت گام برداریم. اجازه ندهیم که رژیم فقاهتی برای بقایِ حکومتش، میهنمان را درگیر جنگ کند. اجازه ندهیم که عده ای "کم دان"، گمراه و یا مزدور برای منافع خودشان، میهنمان، ایران را وابسته به آمریکا و اسرائیل و عربستان، نمایند.
پرسش مهم دیگر، زمانِ ماجراست؛ چرا حالا، چرا در آستانه ی سال 2020؟؟ پاسخ را باید در موقعیت حساس ترامپ و اوضاعِ خطرناک نتنیاهو جستجو نمود:
ترامپ در تله ای که برای دیگران می ساخت گیر کرده و در دامی که برای رقبا گسترده بود، افتاده است. در نتیجه این حرکات، کنگره ی آمریکا او را استیضاح کرد. بخش دیگری از پاسخ، در دید و برداشت و ذهن ترامپ و انتخابات 2020 نهفته است. ترامپ، بارها اوباما را به "منفعت جوئی از اقدام نظامی علیهِ ایران" محکوم کرده بود. "چندین بار در توئیتر هشدار داده بود که باراک اوباما به "خاطر انتخابات" یا "سرپوش گذاشتن بر مشکلات" در آستانه انتخابات علیه ایران دست به اقدام نظامی خواهد زد." (بی بی سی)
مورگان فریمن، کارگردان فیلم های سینمائی و تلاشگر مدنی، در واکنش به تهدید ترامپ به بمباران ۵۲ منطقه از خاک و مردمان ایران، در صفحه یٍ توئیت خود نوشته است: " ... دونالد ترامپ، تروریست است، کودک آزار است، نژادپرست است، دغلکار است، بزدل، دروغگو، متقلب و جنایتکار است. دونالد ترامپ، رئیس جمهور من نیست ... !" ترجمه
اکثریت عظیمی از ایرانیان، هم با این دید و برداشت، همراه هستند، و هم ملت آمریکا را دوست دارند. برای دموکراسی و دین جداگری در آمریکا ارزش و احترام ویژه ای قائل می باشند. مشکل ما با دولت هائی است که جنگ طلب و تمامی خواه هستند، و با دولت هائی است که سیاست خارجی شان را حزب لیکود اسرائیل تعیین می کند، نه منافع خارجی آمریکا!؟
نتنیاهو متهم به "رشوه، فریب و سوء استفاده از اعتماد"، تحت تعقیب قانونی است. چنانچه در دادگاه تبرئه نشود، غیر از آبروریزی، از دست دادن هر گونه اعتبار، و احتمال زندان؛ از کار نیز برکنار خواهد شد. یعنی پایان حیات سیاسی؟! او برای فرار از این مخمصه ی نابود کننده، حاضر است دست به هر ترفندی بزند، از جمله سرِ کار گذاشتن ترامپ و توی حنا گذاشتن دست آمریکا!؟ نتنیاهو آرشیتکت، محرک و مشفقِ ترامپ برای ترور قاسم سلیمانی بود. نشریه ی اسرائیلی اورشلیم پست می نویسد: ترور هدفمند سلیمانی، موقعیت سیاسی نتنیاهو را در اسرائیل از منفی به مثبت رساند، و بشدت بالا بُرد.
نیاز به یادآوری است که ترور قاسم سلیمانی هدیه ی است به رژیم ملاها در ایران، که از نظر سیاسی منزوی، از نظر اقتصادی ورشکسته و از دید ملت، منفور و غیرقابل تحمل می باشد. این هدیه، تمرکز را از روی کشتار وحشیانه و خونین آبان ماه بر میدارد. رژیم با سوء استفاده از فرهنگِ مظلوم نمائی و شهید پروری، عده ای را سرِ کار میگذارد و مشغول می کند.
باید هوشیار و آگاه باشیم، بار دیگر گول این ترفند ها را نخوریم و دُم به تله ی ملاهای عوامفریب و دروغگو ندهیم. مبارزه ی ما با رژیمی است که بیش از چهاردهه با تزویر و ریا، و سرکوب و زندان، سوار کار بوده و همه چیز را قربانی برنامه ها و ارجحیت های غیر ایرانی اش کرده و هستی مان را به باد داده است. بس کنید، دیگر کافی است.
رهائی مردم و نجات ایران در گروی حکومت مردمسالار ملی است
یعنی بر پائی
جمهوری دمکراتیک و لائیک ایران
امیرحسین لادن
دیماه 1398