قدرتی خدا این امامان جمعه در ایران همانند دیگر همکسوتانشان یعنی آخوندهای ریز و درشت موجود در ایران به علت عدم آشنائی با دانشهای تجربی، چون تمام معلوماتشان در همان حدود درس عربی و مسائل شرعی دور میزند، تهی مغزند و حتا از خرد و فهم کامل برای درک مسائل روزمره بی بهرهاند. در نتیجه اغلب هر هفته در این دو خطبه طولانی و دری وری و نامجمل نماز جمعه سخنانی میگویند که دستشان باز تر شده و بلاهتشان را بیشتر از پیش به رخ جهانیان میکشند. البته غیر از این خطبهها در دیگر موارد نیز اظهار فضل میکنند و میزان معلومات خویش را از دنیای امروز به مردمی که گوسفند گونه پای سخنشان نشستهاند ارائه میدهند. آن بیچارگان مستمع نیز به این گمان که این جانوران دانا، خردمند و عالمند، سخنان هزار من یک قاز آنها را برهان قاطع میانگارند. به قول ملک الشعرای بهار: «ای وای و فریاد از دست عوام...»
آخوند نابکار علم الهدای مشهور که امام جمعه مشهد است، با آن سی متر عمامه سیاه رنگش به یقین کامل در حرافی و گزافه گوئی دست بقیه همکسوتان را از پشت بسته است و در ضمن هر روز گزافهای نو و چرندی تازه تحویل جهانیان میدهد، فرموده است:
«باید کمیّت ولایت را در کره زمین تثبیت کنیم. گفتمان، ما بشر را از تمام مفاسد و دموکراسی نجات میدهد»
نخست باید بگویمای لعنت بر کفشهای پای داریوش آشوری که این واژهی «گفتمان» را با زور و حیله در فرهنگ فارسی وارد کرد. واژهای که به دلیل داشتن «ان» در آخر واژه نشان فرنگی مآبی دارد و نمیتوان پارسیاش خواند! مانند راندمان که واژهای فرانسوی است. البته و سد البته با ریسمان فرق دارد!
نیک بنگرید که طبق ادعای این فقیه اندک مایه، ولایت فقیه که یک بدعت مزخرف و بدون هیچ گونه پشتوانه دینی و علمی است و از دست آوردهای نابخردانهی آخوندهای شیعه در ایران است، باید جهانی شود و چیزی نزدیک به هفت میلیارد مردم جهان پیرو آقای خامنه و یاجانشینان بعدی او شوند. آنهم از لحاظ کمیّت یعنی تعداد باورمندان! با این امریه، باید مسیحی و یهودی و بودائی و بت پرست و حیوان پرستهای افریقا همه زیر پرچم بدعت ولایت فقیه تشیّع گردآیند و از سخنان سخیف و اراجیف بی سر و ته آخوند خامنهای اطاعت و پیروی کنند.
آیا این اظهار عقیده و این شکر خوردن آنچنانی، اگر علامت دیوانگی نباشد، چیزی بجز بلاهت را اثبات میکند؟ این آخوند ابله در سخنرانی از مزخرف گفتن نیز گذشته و به نوعی شکر زرد خوردن افتاده است؟ آخر ابله نادان سخنی بگوی که دستکم چند نفر دانا تنها در آن شک کنند و به ریش آلوده و متعفنت نخندند.
انجام این خواسته و وقوع این ادعای علم الهدی مانند ادعای گذاشتن خورشید در جیب پالتو است. یعنی همانقدر بعید و غیر قابل انجام است. اما چه میتوان کرد؟ بلاهت حد و اندازهای ندارد و همانند کائنات گاه به بی نهایت سر میزند.
آن یکی آخوند ادعا میکند و اظهار فضل میفرماید که ما دستکم باید کشورهای منطقه را تابع خویش و پیرو ولایت کنیم! این نابخرد احمق نیز آگاه نیست که کشورهای همسایه غیر از عراق که اکثریّت مردمانش را شیعیان مهاجر در جوار حرمها تشکیل داده است، بقیه مردمانش دستکم ۹۵٪ سنی مذهبند که ولایت فقیه را نه تنها بدعتگذاری در دین میدانند، بل آن را در زمره کفر و زندقه به حساب میآورند و پیروانش را خارج از دین میشناسند!
اصولاً گوسفندان قشر عمامه به سر در مذهب تشیّع قرنهاست حکومت و دولت را سهم و ملک مسلم خویش میدانند و چون به امام موهوم و آن زندانی در چاه خلاء ایمان یقینی دارند و بر این باورند که او زمامدار دنیای کنونی است، لذا تنها خود را که جانشینان برحق این موجود گُم و گور میشناسند، لایق حکومت و زمامداری میدانند. این باوری است که از زمان ششمین امام این مذهب عاریتی یعنی جعفر صادق گریبانگیر این باورمندان شده و با شدت و حدت همواره برای برتخت نشاندن خویش در تقلا و کوشش بودهاند.
در چند روز اخیر باز اظهار فضل فرموده و خطاب به ایالات متحد امریکا گفته است:
«اگر بخواهیم ناوگانشان را در خلیج فارس هدف قرار دهیم، از امریکا یک نفس کش باقی نمیماند...»
نخست به معنا و مفهوم سخن توجه فرمائید. میگوید از امریکا یک نفس کش باقی نمیماند. یعنی تمام ۳۰۰ ملیون امریکائی خواهند مرد. نمیگوید از امریکائیهای درون ناوگان امریکا در خلیج پارس، بل میفرماید از امریکا یک نفس کش باقی نمیماند. معنای این جفنگ این است که با زدن ناوگان امریکا توسط ایران، کل مردم امریکا خواهند مرد!!
دوم این که گویا این ابله از قدرت نظامی ایالات متحد بی خبر است که البته باید این گونه هم باشد. زیرا چنین نابخردی جز «ضرب زیداً عمرا...» چیزی دیگر تحصیل نکرده و تعلیم نگرفته است. او از دانش اصلی که شامل ریاضی، طبیعی، شیمی، فیزیک و علوم انسانی است، بی خبر و نا آگاه است و به همین سبب در مورد صنایع نظامی کشورها نیز اطلاعی ندارد و شاید فریب هیاهوی سپاه پاسداران را خورده است و میانگارد که همین تعداد کشتی جنگی که یادگار شاه فقید است میتواند ناوگان امریکا را نابود کند. او چنین میپندارد که تمام ناوگان ایالات متحد همین تعدادی است که در خلیج پارس وجود دارد و چون ایران تعداد موشکهایش فراوان است، پس با همان موشکها امریکا را از صحنهی کره زمین برخواهد انداخت.
البته تمام آخوندهای نابخرد اطلاعات عمومی و جهانیشان تا همین حدود است و دانستنیهایشان بر همان اراجیف فقه و مسئلهی حیض و نفاس و شک در نماز و روزه پایه گذاری شده است و با چنین معلوماتی حق دارند یاوه سرائی کنند. علم الهدی یک هواپیمای بی ۵۲ ایالات متحد را که هر یک هشت موتور قوی دارند ندیده تا بفهمد بمب افکن یعنی چه و تعداد بمبهائی که در مخزن این هواپیما جا میگیرد چه عددی است و چه وزن و مقیاسی دارد.
این آخوند گویا با تمام قدرتهای جهان سر ستیز دارد و فرموده است:
«سفیر بریتانیا باید تکه تکه شود...»
«اگر سفیر انگلیس دست نیروهای خط قاسم سلیمانی میافتاد، تکه بزرگش گوشش بود...»
خوب حضرت سفیر بریتانیا که در خدمت و دسترس تو و اربابت قرار دارد؛ چرا این کار را به انجام نمیرسانید. مگر شما همان نیستید که برخلاف تمام قوانین بین المللی به سفارت ایالات متحد هجوم بردید و دهها تن دیپلمات دارای مصونیّت را ۴۰۰ روز در بند و چشم بسته نگه داشتید و سیزده میلیارد دلار تاوانش را پرداختید؟ خوب این کار را نیز انجام دهید و سفیر بریتانیا را تکه تکه کنید! شاید این عمل سبب ارزانی اجناس و فراوانی ارزاق و خوراک در کشور شود!
در ضمن چرا زودتر به قاسم سلیمانی پیش از به درک واصل شدن نفرمودید که این کار واجب را انجام دهد؟ ما همه میدانستیم و میدانیم که قاسم سلیمانی از آن گرگهای هاری بود که تمام کشتارهای بیرون از مرز ایران به دستور او به انجام میرسید. کسی چه میداند، شاید قاسم آقا نیز همانند دشمنان دائی جان ناپلئون نوکر انگلیسیها بوده است!!
دستگاههای جاسوسی امریکا و اروپا نیز میدانستند که قاسم تن پاره شده چه اعجوبهای است و تنها با دیدن خون بی گناهان ارضا میشود. دولت امریکا کاملاً آگاه به کاری بود که انجام داد و مشهدی قاسم را تکه تکه کرد.
من نمیدانم این ملت بدبخت و فلکزدهی ایران کی از دست این اختاپوس نکبت ولایت فقیه و حکومت دینی خلاص میشود. تنها میدانم که این مردم در این چهل سال گذشته زنده مرگی کردند و نه زندگانی! آیا ما و فامیلها و هممیهنان من، تقاص کار بی فایده بهمن ماه ۱۳۵۷ را پس نمیدهیم؟!
دکتر محمد علی مهرآسا
زیدآبادی متاخر و انتظار در نقطه صفر، علی افشاری
سپاه و تحول ناممکن توسط قدرت خارجی، ابوالحسن بنیصدر