سید حسین نجفیزاده، قهرمان کیک بوکسینگ جهان و آسیا است و چهار سال جزو ده نفر اول این رشته بوده است. نجفیزاده حالا در گفتوگو با انصافنیوز گلایههایی از رسیدگی نکردن مسوولان به وضعیت قهرمانان مطرح کرده و معتقد است همین برخوردها باعث موج پناهندگی بین ورزشکاران شده است.
نجفیزاده به انصافنیوز میگوید: «من از قهرمانان اسبق آسیا و جهان هستم. در مسابقات رسمی فدراسیون جهانی این ورزش مدال گرفتم، طبق اسناد و مدارک من ایران را بعد از هشت سال صاحب مدال کردم و چهار سال جزو ده نفر برتر رنکینگ جهانی کیک بوکسینگ واکو بودهام. در یکی از بخشهای این ورزش ما اولین مدال جهانی را آوردیم. من از تحصیلکردههای تربیت بدنی هستم و همیشه سعی کردیم با مقررات وزارت ورزش پیش برویم. از سال ۸۹ انجمن کیکی بوکسینگ واکو زیرنظر فدراسیون انجمنهای ورزشی رفت قبل از ان زیر نظر فدراسیون ورزشهای رزمی بود. یک سری مشکلات مدیریتی باهم داشتند که الان چند سالی میشود انجمن کیک بوکسینگ واکو زیر نظر فدراسیون انجمنهای ورزشی رفته است.
بعد از اینکه ما از مسابقات برگشتیم، پاداش قهرمانی برای قهرمانان جهانی سال ۹۰، بیست سکه بود. فدراسیون ورزشهای رزمی یک تیم را به مسابقات غیررسمی فرستاد و بعد این افراد را به وزارت ورزش معرفی کرد و اینها رفتند سکهها را گرفتند.
ما در مطبوعات مختلف خیلی محترمانه اعلام کردیم که وزارت ورزش مصوبهی خودش را نقض میکند. این موضوع به خاطر قدرت و نفوذ رییس وقت فدراسیون رزمی در وزارت ورزش بود.
بعد آن دوباره در آسیا مدال گرفتیم که نمایندهی حراست وزارت ورزش هم با ما بود اما متاسفانه نه تنها پاداش قهرمانی نگرفتیم بلکه حتی به خاطر صحبتهایی که کردم نتوانستم از تسهیلات قهرمانی هم استفاده کنیم یعنی در این چند سال حتی نتوانستم یک نامه از فدراسیون بگیرم.
اینها را در خبرگزاریهای مهر و موج و ایکنا در این مورد مصاحبه کردم ولی چون اصلا گوش شنوایی نبود. من از این ورزش کنار کشیدم و بعد هم مجبور شدم که به دیوان عدالت اداری از وزارت ورزش و فدراسیونهای مربوطه به دیواان عدالت اداری شکایت کنیم. ما منتظریم که قاضی رای نهایی را صادر کند.»
او در توضیح وضعیت این شکایت میگوید: «اینها یک آییننامهی پاداش قهرمانی دارند که در دسترس من نیست، دست خود وزارت ورزش است. اگر همه به این آییننامه دسترسی داشته باشند، ورزشکار متوجه میشود که حقوقی دارند و برای احقاق حقشان تلاش میکنند. اسناد و مدارک من هم در دفتر امور مشترکین فدراسیونها و وزارت ورزش است که این اسناد را به من نمیدهند که این اسناد را به قاضی بدهم که رای نهایی را صادر کند.
آییننامهی پاداش قهرمانی در دسترس نیست که معلوم شود چند سکه باید به من داده میشد که داده نشده وگرنه در کل مشهود است که من باید به این حقم برسم و نرسیدم.»
نجفیزاده در پایان با انتقاد از وضعیت موجود در ورزش کشور در مورد پناهندگی ورزشکاران اضافه میکند: «پناهندگی قهرمانان ملی در جامعهی ما زیاد شده، دلیل این پناهندگیها چیست؟ اینکه یک ملیپوش که تا سال گذشته افتخارآفرینی میکرد و باعث غرور این کشور شده و پرچم کشورش را بالا برده، چطور میشود الان در یک کشور دیگر پناهنده شود؟ اینها مجبور هستند که برای این پناهندگی و اقامت برعلیه نظام و انقلاب صحبت کنند که این به ضرر کشور است. حالا اینها اسمش را میگذارند مهاجرت اما این اشتباه است، این پناهندگی و فرار است. از بعد ورزشی هم ما در سطح بین المللی دچار مشکل شدیم مثل جودو. از بعد سیاسی هم جایگاه کشور ما در سطح جهانی دچار تزلزل و مشکل شده است.
مسبب اصلی این موضوع وزارت ورزش و مسوولان فدراسیون هستند که این اتفاقات را برای ما رقم میزنند که یک ملیپوش بعد از سی سالگی تازه متوجه میشود که به بن بست و نقطهی صفر رسیده و حالا ما هیچگونه حمایتی از صندوق حمایت از قهرمانان نداریم از وزارت ورزش و از فدراسیون مربوطه هم نداریم. رییس انجمن ما هم آقای ناصر نصیری است که الان مقیم فرانسه است.
با اینهمه مشکل و با این شرایط اقتصادی بد ما باید چه کار کنیم؟ یعنی من که فرار نکردم، پناهنده نشدم و نرفتم علیه کشورم صحبت کنم. درست است که بروم انبار جارو بکشم و دستمال بکشم؟ این درست است که برای نگهبانی به بیست شرکت خصوصی بروم و به من نه بگویند؟ من دانشجوی ارشد فیزیولوژی ورزش دانشگاه دولتی هستم، این درست نیست که بعد از ۳۷ سال زندگی الان به نقطهی صفر برسم.
قهرمان ملی ما در کانکس زندگی کرده، مردم اینها را نمیدانند و آن بیست سکه را میبینند. بین مسوولان هم کسی به فکر این مسائل نیست. قهرمانی که الان در سوئد علیه کشورش صحبت میکند، من شاهد بودم که در کانکس زندگی میکرد. یا باید برود کنار خیابان دستفروشی کند یا کارگری کند و نگهبانی بدهد. نگهبانی در یک شرکت خصوصی با ماهی ۸۰۰ هزار تومان یا یک و نیم میلیون تومان که یعد از دوماه هم اخراج میکنند.
من میگویم من که الان فرار نکردم، در کشورم ماندم. به آن کسی که میرود که میگویید وطنفروش و خائن است و هزارتا وصله به او میچسبانید. حالا در مورد امثال من که ماندیم چرا کاری نمیکنید؟ ما هرچه میگوییم انگار نه انگار؛ کسی اهمیت نمیدهد. همه چیز شده رابطه. با چند نمایندهی مجلس ارتباط میگیرند که یا مسوول شوند یا خودشان استفاده کنند. دختر طرف در آمریکا زندگی میکند، پسرش اینجا ماشین چند میلیاردی سوار میشود ولی من قهرمان جهان یک دوچرخهی ۱۰۰ هزار تومانی از خودم ندارم.
آیا حق دارم این ابهامات را سوال کنم که مثلا آقای داورزنی که الان معاون وزیر است یک نمونهی آن. آقای نوحی که رییس فدراسیون ورزشهای رزمی بوده، از گرمسار سمنان آمده؛ الان در نیاوران است و بچهی بیست سالهاش ماشین شاسیبلند سوار میشود. من قهرمان ملی که عمر و زندگی و سلامتم را دادم هنوز یک موتور از خودم ندارم.»