- نخستین پرسش که پیرامون دیدار پنهانی ظریف- مورفی در مونیخ به ذهن میرسد، انگیزهی انجام آن از سوی هر یک از این دو ملاقات کننده است.
نخستین پرسش که پیرامون دیدار پنهانی ظریف- مورفی در مونیخ به ذهن میرسد، انگیزهی انجام آن از سوی هر یک از این دو ملاقات کننده است.
آیا محمدجواد ظریف با چراغ سبز حکومت و اجازه از بالا به دیدار با کریس مورفی رفت، یا پیامی غیررسمی برای دولت ترامپ در جهت کاهش تنش در مناسبات واشنگتن- تهران به شرط شل شدن مهار تحریمها داشته است؟ و یا اینکه قصد تضعیف سیاست خارجی دولت ترامپ با توسل به اختلافافکنی و تحریک نمایندگان حزب دمکرات ایالات متحده در کار بوده است؟
در هر حالت، درخواست ظریف برای ملاقات با سناتور آمریکایی، و یا موافقت او با دیدار و مذاکره، تنها چند هفته بعد از قتل نیمهشب سوم ژانویه قاسم سلیمانی در بغداد که با فرمان رییس جمهوری آمریکا صورت گرفت، بیش از هر نکته دیگر، اقدامی از موضع ضعف به نظر میرسد.
علی خامنهای طی نخستین واکنش علنی به قتل قاسم سلیمانی برای چندمین بار مذاکره با آمریکا را قدغن اعلام کرد اگر چه چند روز بعد ظریف طی گفتگویی با نشریه آلمانی اشپیگل که روز ۲۴ ژانویه انتشار یافت، امکان مذاکره با آمریکا را «تحت شرایطی» ممکن خواند!
نکته دیگری که در حاشیه دیدار رسانهای شده ظریف- مورفی در مونیخ به چشم میخورد، پرهیز نمایندگان دولت ترامپ از برقراری تماس مستقیم با نمایندگان جمهوری اسلامی و عزم کاخ سفید بر ادامه سیاست «اعمال فشارهای حد اکثری» علیه حکومت تهران است.
خدمت یا خیانت؟
سناتور جویای نام آمریکایی کریس مورفی که سال ۲۰۱۳ به سنا راه یافته و به لحاظ داشتن سابقه کم در سنا «جوان» خوانده میشود، علاقمند به مناسبات خارجی است و در رفتار و گفتارهای خود که به شدت ضد ترامپ است، ظاهرا از فراموشی مصلحتی هم رنج میبرد.
سناتور مورفی در توجیه دیدار و گفتگوی اخیر خود با ظریف مدعی شده که در وضعیت بسته نگاه داشتن باب گفتگو میان کاخ سفید و جمهوری اسلامی، کسی باید کاری انجام میداد.
سناتور دمکرات ظاهرا فراموش کرده که در سال ۲۰۱۷ و هنگام انتقال قدرت از دولت اوباما به ترامپ، شخص او مایک فلین مشاور امنیت ملی بعدی کاخ سفید را متهم کرد که او سیاست خارجی دولت وقت آمریکا را به دلیل انجام مکالمه تلفنی با همتای روسی خود در سایه قرار داده و تضعیف کرده است، و به این دلیل خواستار تشکیل یک کمیسیون تحقیق در این رابطه شد!
مورفی که در جلسه چهارشنبه هفته گذشته در سنا به استیضاح ترامپ رای مثبت داده و خواستار خلع قدرت او شده بود میداند که در نگاه ترامپ برای میانجیگری میان او و دولت تهران وی آخرین نفری است که میتواند مورد توجه قرار گرفته و مامور شود و پیش از او دهها و صدها نماینده دولتی و یا قانونگذار مورد اطمینان کاخ سفید وجود دارند که در صورت ضرورت به کار گرفته میشوند.
سناتور مورفی که نیت دیدار پنهانی خود را با محمدجواد ظریف پیش از عزیمت به مونیخ با وزارت خارجه در میان نگذاشته و مجوز لازم را دریافت نکرده، ظاهرا برای مصون ماندن از تعقیب قانونی و یا مورد ملامت قرار گرفتن بعدی، در آخرین ساعت پیش از دیدار، موضوع را به اطلاع سفارت آمریکا در برلین رسانده بود.
در واکنش به اقدام سناتور مورفی و دیدار با ظریف «قانون لوگان » مورد استناد قرار گرفته است. دونالد ترامپ در گذشته هم بعد از آشکار شدن دو دیدار پنهانی جان کری وزیر خارجه پیشین آمریکا با محمدجواد ظریف در پاریس، به نقض قانون لوگان و در سایه قرار دادن سیاست خارجی دولت توسط او استناد کرده بود ولی جان کری تحت پیگیرد قانونی قرار نگرفت.
روح قانون لوگان که در سال ۱۷۹۹ با تصویت کنگره و امضاء جان ادامز رییس جمهور وقت آمریکا به قانون تبدیل شد، منع افراد غیرمسئول از مداخله در سیاست خارجی آن کشور است که برای ارتکاب چنان عملی در زمان تصویب ۵۰۰۰ دلار ( مطابق ۱۵۰٫۰۰۰ دلار به نرخ امروز) جریمه در نظر گرفته شد و در سال ۱۹۹۵ پس از تنها مورد اصلاح قانون یاد شده، و استفاده از مفهوم یکی از قوانین قرن هجدهم بریتانیا، موضوع جریمه به نوعی خیانت (Felonry) تغییر داده شد که در صورت اثبات میتواند ضمن ضبط داراییهای محکوم، به اعدام او نیز بیانجامد، هرچند که این قانون در طول دویست و اندی سال گذشته علیه کسی در دادگاه مورد استناد قرار نگرفته است.
در ادامه تفوق این تفکر در مراکز قانونگذاری آمریکا از سال ۱۸۰۰ به بعد تنها رییس جمهوری آمریکا (و نمایندگان برگزیده او) مجاز به مذاکره با «دولتها متخاصم» شدهاند؛ «متخاصم» بودن آمریکا در دادگاههای اسلامی ایران بارها مطرح شده و به تازگی نیز طی جلسه تفهیم اتهام روحالله زم و در اعتراض به اتهام وارده از سوی «قاضی صلواتی» رییس دادگاه، بر «دشمن» یا «متخاصم» بودن کشور آمریکا تأکید شد.
آویختن به هر ریسمان
وضعیت جاری برای حکومت مذهبی- نظامیایران حتی در مقایسه با سالهای جنگ هشت ساله با عراق، دشوارترین وضعیتی است که طی آن علاوه بر رو به تشدید رفتن بحران اقتصادی، اعتماد داخلی نسبت به رهبری و ارکان حکومت، حتی نزد حامیان سنتی و کارگزاران آن به کمترین سطح ممکن کاهش یافته و اعتبار خارجی آن، بخصوص بعد از فاجعهی سرنگون کردن پرواز ۷۵۲ اوکراینی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قتل همهی مسافران و سرنشینان آن به انتها رسیده است.
این روزها حکومت تهران بیش از هر چیز از عارضهی فقدان اطمینان به خود رنج میبرد و قادر به ترسیم نقشه راه درست برای خروج از بحران چندبعدی کنونی نیست.
حکومت به بنبست رسیدهی تهران که رهبری سالخورده آن قدرت مدیریت را از دست داده و ارکان اجرایی آن، اعم از کشوری و لشکری، به دلیل فساد همهجانبه بیش از پیش قابلیت کار کردن را از دست دادهاند، در یک وضعیت سیال و بیثبات تنها در فکر یافتن راه حلهای کوتاه مدت به منظور تسکین و کاهش حتی موقت فشارها است.
دیدار محمدجواد ظریف با سناتور آمریکایی، کریس مورفی، در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ که جلسات رسمی آن صحنهای شد برای محکوم ساختن رفتارهای داخلی و خارجی حکومت تهران، نشان داد که جمهوری اسلامی در موضع ضعف و تحت فشار آماده است به هر ریسمانی بیاویزد، حتی بدون داشتن امید واقعی برای نجات.