گروه سیاسی خبرگزاری فارس
احد شیرزاد:
در دوران رسانهزدهای که ویژگی بارز آن، گریزپا بودن مخاطب است، جذب مخاطب و ارائه محتوای مستمر و مورد نیاز به آن، دغدغه مشترک فعالان عرصه سیاست، هنر، اقتصاد و نیز صاحبان رسانه است. شاید از همین دریچه است که فعالیتهای علیاکبر رائفیپور، اهمیت پیدا میکند. جوانی که با سخنرانیهای پرحرارت خود، طرفداران پرشوری پیدا کرده و او را تبدیل به یکی از پرمخاطبترین چهرهها در فضای عمومی کشور کرده است.
رائفیپور البته مانند هر چهرهای دیگر، منتقدان خود را نیز دارد. منتقدانی که معتقدند رائفیپور بیمحابا به مسائل مختلف ورود کرده و درباره آنها اظهار نظر میکند. او البته در گفتوگو با فارس از مطالعات گسترده خود در زمینههای مختلف میگوید و اعلام میکند که تخصص اصلیاش دشمنشناسی است و چون دشمن به همه عرصهها ورود کرده، او را نیز با خود به این عرصهها کشانده است.
ثبت کمپین ۵۲ هزار نفری در خبرگزاری فارس برای تولید برنامه ۹۰ سیاسی در صداوسیما با اجرای علیاکبر رائفیپور، بهانهای شد تا با او به گفتوگو بنشینیم و پاسخ برخی از ابهامات و سؤالاتی را که دربارهاش وجود دارد، جویا شویم. قسمت نخست گفتوگو را در ادامه میخوانید.
***
مخاطبان خبرگزاری فارس کمپینی را راهاندازی کردهاند و در آن، از مسئولان صداوسیما درخواست کردهاند تا برنامهای با عنوان ۹۰ سیاسی با اجرای شما برگزار شود. نظرتان را درباره این کمپین بگویید و اینکه اگر چنین امکانی فراهم شود، آیا شما حاضر به اجرای چنین برنامهای در صداوسیما خواهید بود؟
رائفیپور: تشکر میکنم از شما و مجموعهتان. اساساً این اتفاق، اتفاقی خودجوش بوده و از سمت بنده یا مؤسسه ما نبوده است. یعنی یک عزیزی مطلبی را در سایت شما قرار داده بود و مردم هم دیده بودند و دستبهدست شده بود تا اینکه در این دو سه روز به حدنصاب لازم رسید.
*شرط «سرافراز» برای پخش ۹۰ سیاسی چه بود؟
امّا اینکه آیا این ماجرا، عقبهای دارد و چرا عدهای به ذهنشان رسیده که چنین چیزی را مطرح کنند، این به چند سال قبل و پیش از انتخابات مجلس دهم برمیگردد. در آن زمان طرحی را به رئیس وقت صداوسیما آقای دکتر سرافراز دادیم و گفتیم که صداوسیمای ما یک برنامه تلویزیونی سیاسی ـ اجتماعی که خواستههای انقلاب را پیگیری کند نیاز دارد. ایشان خیلی هم استقبال کرد و گفت طرح را بنویسید. طرح جامعی نوشتیم و خیلی روی آن وقت گذاشتیم. دوسه ماه با افراد مختلف از دکورساز گرفته تا دیگران جلسه گذاشتیم و طرح را آماده کردیم.
ایشان یک شرط داشت و آن اینکه خود من برنامه را اجرا کنم. من نمیخواستم خودم مجری باشم. حتی با چند نفر مجری که فهم سیاسی داشتند هم صحبت کرده بودم. موافقتهای ضمنی هم گرفته بودیم.
یک شرط دیگر آقای سرافراز این بود که شاکی خصوصی برای خودتان درست نکنید.
خلاصه من ابتدا زیر بار نرفتم که مجری برنامه باشم و گفتم نمیخواهم چهره تلویزیونی باشم. گفتم من الان یک چهره دانشگاهی هستم و در شهرهای مختلف سخنرانی میکنم.
ما از شنیدن حرفهای مثلاً تند در رسانه ملی هیچ آسیبی نمیبینیم. به خدا مردم دارند از صبح تا شب اینها را میشنوند. والله در رسانههای خارجی و شبکههای اجتماعی میشنوند، والله در رسانه ملّی، دَم انتخابات توسط مسئولان نظام میشنوند. نسبتهایی توسط مسئولان در مناظرههای ریاستجمهوری به نظام و یکدیگر داده شد که امام به شاه نداده بود. جز این است؟! تعارف داریم؟ از چه چیزی میترسیم؟
همین حرفهای تند هم نِسبی است، یعنی آقایان منظورشان از انتقاد تند، بعضاً بسیار متفاوت از ماست و الا ما هم با سیاه نمایی مخالفیم. وظیفه رسانه ملی امید دادن است، اما آیا واقعاً در سریالهای ما، شما امید میبینید؟! سرتاسر تلویزیون آموزش خشونت، توهین، بزهکاری، بیاحترامی به بزرگترها و ... است.
ما میگوییم همه بیایند حرفشان را در رسانه ملّی بزنند. این کار، اولاً آستانه تحمل مردم را بالا میبرد. دوم اینکه طرف میآید حرفش را میزند و جواب میگیرد. کسی از شنیدن حرف، ترس دارد که جبهه حق نیست. آیا ما مزدور هستیم و به ما پول میدهند تا از چیزی دفاع کنیم؟! این که نیست (با خنده).
*دریافت پیشنهاد برای حضور در شبکههای معاند!
آدم اگر بخواهد پول بگیرد، آنطرفیها که پولدارتر هستند و دنیای آدم را درست میکنند. الان من بخواهم پناهندگی بگیرم، کدام کشور پناهندگی نمیدهد؟ تا بروم آنجا و برنامهای مطابق میلشان اجرا کنم؟ جالب اینکه این پیشنهاد از آن طرف هم به بنده داده شده است. مشاور یکی از آقایان مسئول در کبابیِ دور میدان فلسطین با بنده جلسه گذاشت ...
مشاورِ یکی از مسئولان دولت؟
رائفیپور: نه الزاماً دولت. مشاور یکی از مسئولان نظام. ایشان گفت از این مملکت و از این آخوندها چه میخواهی؟ هماهنگ میکنم میروی آنطرف، همه چیز برای تو فراهم است؛ شبکه فراهم است و حرفهایت را آنجا میزنی ...
یعنی میخواستند شما را از سر خودشان باز کنند؟
رائفیپور: نه، بحثِ از سر باز کردن نبود. میبینند این آدم در این زمینه مستعد است، میگویند چرا برای ما کار نکند؟
یعنی میگویید به آن طرف وصل بود؟
رائفیپور: اگر نبود برای چه باید این کار را بکند؟ واللهالعظیم افتخار من این است که تنفس در هوای ایران را با هیچ جای کره زمین عوض نمیکنم. اصلاً فکر زندگی جز ایران من را بههم میریزد. این را جدّی میگویم. آیا کم دعوتنامه داشتهام از کشورهای آن طرفی؟ کم خواستهاند؟ کم پیغام پسغام فرستادهاند؟
خلاصه جلسات پیش رفت و من هم پذیرفتم که اجرا را برعهده بگیرم. گفتم آبرویمان را میگذاریم. هرچند شما بروی صداوسیما چهره خاصی میشوی برای مردم؛ این آدم دیگر آزادی عمل ندارد و دیگر نباید هرجایی هر حرفی بزند. خیلی از این مجریان صداوسیما بیرون نمیتوانند حرفی بزنند ...
جزئی از ساختار میشوند ...
رائفیپور: بله. ضمن اینکه ساختار معیوب، شما را ملزم به تغییر رفتار میکند. من این آزادگی را با هیچ چیزی عوض نمیکنم. با این حال دیدم میصرفد که در آستانه انتخابات مجلس، مردم روشن شوند تا به «آدم» رأی بدهند؛ به کسانی که کشور را نجات دهند نه مجلسی شکل بگیرد که یک سومش ردصلاحیت شوند، عمدتاً هم بهخاطر مسائل مالی. البته یک عدهای اصلاً شرکت نکردند چون میدانستند ردصلاحیت میشوند.
در آن زمان من یکی از عَلَمداران بحث شفافیت در کشور بودم. پنج سال پیش بود. شروع کردم به سخنرانی و امروز به این موضوع افتخار میکنم. شما در گوگل بنویسید سخنرانیِ شفافیت؛ ببینید اسم چه کسی میآید. آرام آرام، دانشگاه به دانشگاه چرخیدم تا بحث شفافیت تبدیل به یک مطالبه عمومی شد. امروز کاندیداها چالش شفافیت اموال و دارایی راه انداختهاند.
ببینید؛ جز مسائل امنیتی همه چیز باید برای مردم شفاف شود. این عین عبارت رهبر انقلاب است؛ ایشان میگویند ما چیز محرمانهای نداریم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند جز در مسائل نظامی و امنیتی هیچ چیزی را از شما پنهان نمیکنم و در همه کارها از شما مشورت میگیرم جز مسائل شرعی که حکم خدا مشخص است.
هرکاری میخواهید بکنید، مردم را مشارکت دهید، کشور را میخواهید بسازید مردم را مشارکت دهید. اصل ۴۴ یعنی این. خصویسازی این است، نه این فضاحتی که آقایان به بار آوردند و آبروی کشور را بردند. هرجا بر روی خصوصیسازی دست گذاشتیم فساد بیرون زد. بعد هم دیدیم که مسئول خصوصیسازی کشور را گرفتند!
این خواست ما بود. بعد، سرافراز درگیر آن حاشیهها شد و ماجرا پرید.
*شباهت سرافراز و احمدینژاد
ایراد سرافراز این بود که با شیب تندی به دنبال تغییرات بود. باید قدری صبوری میکرد. از نظر مالی هم در تنگنا بود. البته همین آقایانی که آقای علی عسگری را پیشنهاد دادند تا توانستند در کارش سنگ اندازی کردند.
آقای سرافراز، قدری هم مانند احمدی نژاد لجباز بود. بالاخره این کارها سعه صدر میخواهد، توسل و توکل ویژه میطلبد، کیاست و سیاست باید داشته باشی و البته گوشی برای نشنیدن حرفهای مفت و چشمی برای ندیدن ناملایمتها و البته قلبی برای پذیرش انتقادات و نقاط ضعف.
خلاصه از دلِ طرحی که ما به صداوسیما داده بودیم، سه چهارتا برنامه خُردهریز درآوردند و ساختند.
میتوانید نام ببرید؟
رائفیپور: نه! خوب نیست. البته تابلوست؛ خود آقایان میدانند. عین اینکه شما از یک پیکره، سرش را جدا کنی، دستهایش را جدا کنی؛ این به چه دردی میخورد؟ یا ماشینی که موتور و هر کدام از قطعاتش را جدا کنی. این موتور اگر خارج از ماشین کار هم بکند، به چه دردی میخورد؟!
از دلِ آن طرح، برنامههایی تولید شد که مخاطب هم نداشتند و ندارند. در حالی که ما واقعاً در بحث سیاسی رویکردمان اجتماعی بود؛ و مردم برای ما اصل بودند.
*چرا علیعسکری با اجرای برنامه توسط رائفیپور مخالفت کرد؟
این گذشت تا پارسال که دوباره سر و صدای این موضوع بلند شد. عدهای جمع شدند، جلسات مختلف گرفتند و اسم برنامه هم مشخص شد و دوباره با تهیه کننده و دکوراتور صحبت کردیم. همه چیز مشخص شد. اینکه کدام شبکه باشد و ...
باز هم از طرف صداوسیما پیشنهاد شد یا . . . ؟
رائفیپور: نه! خبر پیچیده بود. یه عده دنبال این بودند که این کار را با چه کسی میشود انجام داد، گفتند یکی از بهترین کسانی که برنامه را میتواند اجرا کند شما هستید. من باز علاقه نداشتم، چون محدود میشوم و برای من سخت است. الان از هفت دولت آزاد هستم. باز دیدم واقعاً شرعاً انجام این کار بر گردن من قرار دارد؛ بنابراین پذیرفتم، امّا آقای علیعسکری با ساخت چنین برنامهای مخالفت کرد!
حرم امام رضا علیه السلام، آقای علیعسکری را دیدم و یک جملهای به ایشان گفتم که اینجا نمیگویم. بعد ایشان سخنی گفت که من برداشتم این بود که ملاحظه دولت مدنظرش بود. رسماً اسم برد. ملاحظه دولت را داشت. البته این برای ایشان خوب است. چون قدرت چانهزنی ایشان را در مقابل دولتیها بالا میبرد و میگوید آنقدر نگویید صداوسیما فلان است؛ من رائفیپور را راه ندادم!
الان هم تماس میگیرند که بیا درباره مهدویت برنامه ضبطی تولید کن، بگو امام زمان خوب است، دوتا پیامک بخوانیم و ... .
مهدویتِ بدون سیاست که همان حجتیه است؛ این همان فرقهگرایی است. علیه همین مطالب انقلاب کردیم. اصلاً انقلابیگری یعنی چه؟ «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما» یعنی چه؟ یعنی نهضت منجر به ظهور. تا قبلش کسی در این مملکت امام زمان را نمیشناخت؟ تا قبلش کسی نماز نمیخوانده؟ کسی شیعه نبوده است؟ بوده، امّا سازمانمند نبوده و به تمدنسازی فکر نمیکردند. مهدویتِ فعالِ داینامیک وجود نداشته است؛ تشیع سیاسی به معنی امروز آن وجود نداشت.
ببینید؛ من که در بایکوت خبری هستم. شما هم اگر مخاطبان فشار نمیآوردند و پنجاه هزار رأی نمیدادند که کاری با من نداشتید. میگفتید چکار داریم برویم با این آدم صحبت کنیم؟ اصلاحطلبها که فقط بنده را تخریب میکنند؛ اصولگراها هم که بایکوت. ما دو ماه پیش از مدرنترین و پیشرفتهترین و کارآمدترین سامانه مقابله با ریزپرندهها رونمایی کردیم که دیگر سختگیرترین مراکز مملکت به آن تأییده دادند. هیچ رسانهای بازتاب نمیدهد. تلویزیون حتی ۳۰ ثانیه از این خبر نمیگیرد.
*یک ریال از جایی بودجه نمیگیریم
برنامه خانمی که شبکههای اجتماعی را در اخبار ۲۰:۳۰ رصد میکند، توییت بنده را که جریانساز بوده، نشان میدهد امّا رائفی پور را برمیدارند؛ عکس را برمیدارند. وقاحت تا این حد. آیا رائفی پور انحرافی دارد؟ بیایید بگویید. چه انحرافی؟ اگر داشت که شما در بوق و کرنا میکردید.
مشکل اقتصادی و مالی دارد؟ دفتر ما در این محله است که خود شما تشریف آورده اید و به چشم میبینید. والله العظیم یک ریال از جایی بودجه نمیگیریم. این کمدهایی را که میبینید، خودمان ساختهایم. باور میکنید خودمان ساختهایم؟ بُرش زدیم و ساختهایم.
اتفاقاً یکی از سوالاتی که مخاطبان ما درخواست داشتند از شما بپرسیم همین بحث بودجه مؤسسه «مصاف ایرانیان» بود ...
رائفیپور: این بچههایی که اینجا هستند، همین کارها را بیرون انجام دهند دوسه برابر حقوق میگیرند، اما دوست دارند در مؤسسه مهدوی کار کنند. خیلی از اینها پای منبر خود من بار آمدهاند. همین برادری که اینجاست، ۳ عدد سطل آشغال در ۸۸ آتش زده (خنده). الان میگوید حق بیت المال بر گردنم است، پولش را به شهرداری بدهم یا دولت؟ حقالناس میفهمد. آقایان چنین چیزی را درک نمیکنند. [میگویند] یعنی چه که آن طرفی هم برگردد؟ بله، چرا برنگردد؟ اصلاً شما به ما بگویید برای حُرها کدام آغوش باز است؟ همهاش شانتاژ ... از سمت اصلاحطلبها، بیاخلاقی و تهمت و دروغ. همین چند وقت پیش گفتند رائفی پور کارمند مجمع تشخیص مصلحت نظام است. همه هم زدند. بعد فحش دادند به ما که پس پول از آنجا میگیری.
گفتم بنده نه کارمند آنجا هستم و نه هرگز حقوقی از آنجا گرفتهام. روی چه حسابی این حرف را ساختهاید؟ من به چپ و راست وابسته نیستم و دهانم باز است، میتوانم حرف بزنم. برای اینکه ضربه بزنند میگویند با مجمع در ارتباط است. کانالهای تلگرامی یک میلیونی، دو میلیونی هم پخش میکنند. من کجا میتوانم پاسخ بدهم؟ در توییتر و نهایتاً کانال تلگرامی همین مؤسسه. ۲۵۰ هزار هم بیشتر عضو ندارد، امّا واقعی است (با خنده). جای دیگری که نمیتوانم پاسخ دهم.
*ماجرای حمله خبرگزاری دولت
همزمان رسانه منافقین علیه بنده مطلب میزند، «من و تو» میزند، خبرگزاری ایرنا هم میزند. چرا؟ چون شما چند نفر از مسئولان را به مناظره دعوت کردهای. مگر چه گفتهام؟ مگر فحش دادهام؟! گفته ام مردم! نظر دهید که با کدام یک از این بزرگواران در حوزه کاری خودش مناظره کنم؟ سرکار خانم ابتکار؟ به خدا توییتر محدودیت کاراکتر دارد وگرنه دوست داشتم بنویسم سرکار خانم دکتر ... .
خانم ابتکار درباره معاهده پاریس. آقای جهانگیری درباره ارز ۴۲۰۰ تومانی. چرا ۴۲۰۰ ؟ چرا ۴۲۵۰ نه؟ این ۲۰۰ تومان را از کجا آوردی؟ توضیح کارشناسی به ما بده. آقای دکتر آشنا درباره کارآمدی دولت و آقای دکتر عراقچی محترم درباره عواید برجام. برجام چه داشت پس از ۶ سال؟ شما میروی جایی ماشینی میخری یا زمینی را میخری، آخر سر یک سبک ــ سنگین نمیکنی؟
در نظر مردم، آقای آشنا بیشترین رأی را آورد. شروع به حمله کردند. خب چکار کنم؟ یکطرفه حرف بزنم؟ بعد گفتم حالا تلویزیون نه، که عرضه این کارها را ندارد؛ در هر دانشگاه یا فضای باز و آزادی که شما میگویید مناظره کنیم. ما که نمیخواهیم همدیگر را بخوریم! میخواهیم حرف بزنیم. بعد طرف مینویسد ادعاهای افراطی ... .
در پاسخ نوشتم دوتا از این ادعاهای افراطی را اسم ببر. سخنرانهای دیگر اگر چیزی بگویند به من ربطی ندارد، من پاسخگوی گفتههای خودم هستم. ایشان بفرمایند کدام ادعای بنده افراطی بوده است؟ ادعای افراطیِ من، کو؟ بعد «ایرنا» آمد مبتنی بر توییت آقای آشنا، من را زد. اصلاً جمله اولیه ایرنا با توییت آشنا شروع شد. بعد با چه ادبیاتی؟ ادبیات فرقهگونه.
نخیر آقا جان! این تخریبها ناشی محبوبیت و مقبولیت است. شما با مردم باشید، مردم قبولت دارند. اینها تا حالا چنین چیزی ندیدهاند. فکر میکنند محبوبیت برای فوتبالیست و خواننده بهوجود میآید. محبوبیت با پرآوازگی فرق دارد. شما کار عجیب هم بکنی، پرآوازه میشوی. این متفاوت است؛ آقایان تا حالا این را ندیدهاند که یک فرد انقلابی محبوب باشد، بی آنکه به تسامح و تساهل بیفتد.
بعد به خودشان میگویند این چپ است یا راست؟ چپیها میگویند از ما که نیست. راستیها هم میگویند از ما هم نیست. بعد چون فهمشان کوچک است میگویند وقتی از ما نیست، لابد از روبرویی است.
برای همین راستها بایکوت خبریات میکنند و میگویند نفوذی چپیهاست. چپیها هم میگویند این به ما فحش میدهد پس از راستیهاست. منتها چون رسانههای اصلاح طلب کار رسانه را قشنگتر انجام میدهند و البته چون بیاخلاق تر هستند، دستشان باز است و چون حمله بیشتری میکنند، تو، راستیتر دیده میشوی.
دوم اینکه بنده آدمِ مذهبی هستم دیگر و افتخارم این است نوکر اهل بیت باشم. تمام زار و زندگیام برای اهلبیت است. اینجا مؤسسه مهدوی است. اصلاً من با مهدویت شروع کردم. در مجموع هم جریان اصولگرایی به جریان مذهبی نزدیکتر است. این هم وجود دارد. الان رسانههای اصلاحطلب وقتی درباره من مطلب مینویسند از عنوان «سخنران مشهور اصولگرایان» استفاده میکنند. میخواهند بگویند این فردی که از ما انتقاد میکند از مردم نیست، بلکه سخنش سیاسی است.
نه آقا! مردم از رفتار شما بیزار هستند. میگویم بیا بنشین حرف بزنیم. الان کدام یک از مردم از بنزین و دلار ۱۴ هزارتومانی راضی هستند؟ تقلیل دادن مردم به مسائل کوچک و جزء، بی انصافی است، من با اینها مشکل دارم.
مردم، این عدم وابستگی و این حقطلبی را دیدهاند. چند وقت پیش آقایان ناراحت شده بودند که چرا بهنفع وزیر نیرو توییت زدهای؟ آقای اردکانیان مثال اشتباهی زده بود مبنی بر اینکه مردم چین یک وعده غذا میخورند. این مثال اشتباه بود، اما منظور را که میدانیم چه بود. منظور این بود که مصرف در ایران بالاست. من نوشتم هرچند مثال بدی زده است، اما در مثل مناقشه نکنید؛ راست میگوید؛ مصرفمان بالاست. آخرش هشتگ زدم «منصف باشیم». ناراحت شدند.
من اینطور نیستم. من از اهلبیت چنین چیزی یاد نگرفتهام. از امامین انقلاب چنین چیزی یاد نگرفتهام. شرعاً آدم باید آن دنیا جواب بدهد.
برگردیم به بحث قبلی. شما مشخصاً برای درخواست مخاطبان مبنی بر تولید برنامه نود سیاسی، پیشنهادی دارید؟ گفتید یک طرح را زمان مدیریت قبلی صداوسیما ارائه کرده بودید؛ مقداری به جزئیات این طرح بپردازید لطفاً
رائفیپور: ببینید؛ ما حتی اسم برنامه را هم مشخص کرده بودیم؛ «ما مردم». حتی سراغ طراحی لوگو هم رفته بودیم. یکی از شاعران کشور هم برای برنامه شعر گفت. تا این حد جلو رفتیم. تا اینکه کلاً برنامه را هوا کردند.
*طرح برای برگزاری مناظره در صداوسیما
خب ما طرح را یکبار دادهایم. چندبار یک طرحی را بنویسیم به آقایان بدهیم؟ اصلاً قبول؛ طرح هم بدهیم، امّا امکان ندارد مدیران صداوسیما زیر بار چنین چیزی بروند، قد و قواره صدا و سیما در حد و اندازه چنین برنامه ای نیست.
من برای مردم احترام قائل هستم؛ آن هم نه ادا، بلکه احترام واقعی. برای خواست مردم احترام قائل هستیم و الان دارم فیدبک احترام به مردم را میگیرم. خب بدون اینکه به ما بگویند یک مطالبهای را مطرح کردهاند. حتماً اگر از من میپرسیدند میگفتم اسمش نود سیاسی نباشد. نود سیاسی موضوع است نه نام برنامه. یک وقت برداشت نشود که نودِ دیگری میخواهد راه بیفتد. من روی همه اینها ملاحظه دارم. حتی وقتی متن آن بزرگوار را دیدم، خودم شاید خیلی با آن جمله بندی موافق نبودم. منتها حالا لطف داشتند.
من وظیفهام میدانم به نظر مردم احترام بگذارم. حالا اگر شرایط این برنامه فراهم بشود میپذیرم، منتها با شروط خودم. شروط، این است که همه بیایند حرفشان را بزنند. مناظره بگذاریم؛ مخالف و موافق بیایند حرفشان را بزنند و مردم هم قضاوت میکنند. کسی هم بخواهد جاده خاکی برود، خیالشان راحت باشد خودم جمعش میکنم. آنقدر هم در زمینه های مختلف مطالعه داشتهام و از شاخههای مختلف سر در میارم که کلاه سرم نرود.
ما اینجا در مؤسسه مصاف، یک دولت کوچک هستیم. جلسات من را شما ببینید که پشت سر هم با چه موضوعاتی برگزار میشود، تعجب میکنید (به وایت بورد روی دیوار اشاره میکند). صبح رفتم واحد مهندسیمان یک محصول جدید را بازدید کردم، بعد با بچههای واحد موسیقی صحبت کردم. بعد جلسه بابت اینکه دو واحد جدید در مؤسسه ایجاد کنیم با مدیر داخلی. الان هم با شما صحبت میکنم. فردا هم باید بروم مستندی را ببینم و ... . عین یک فرماندار که از شورای فرهنگ عمومی بیرون میآید و به جلسه شورای تأمین و بعد جلسهای دیگر میرود. همه این موارد، جامعیتی به بنده داده که سواد نسبی نسبت به مسائل کلی دارم. نمیگویم در همه اینها هم تخصص دارم، طبعاً اینطور نیست.
تخصص اصلی من دشمنشناسی است. کسی بپرسد متخصص چه چیزی هستی، میگویم دشمنشناسی. علیالخصوص در حوزه صهیونیسم. حالا چون صهیونیستها در همه حیطهها وارد شده اند، ما را هم با خودشان به این حوزهها کشیدهاند.
نمیخواهم مردم را از صداوسیما ناامید کنم؛ نباید نامردی کرد؛ این بیانصافی است. ببینید؛ صداوسیما دو مشکل دارد. نخست مشکلات ساختاری، دیگری اینکه مدیران ترسو دارد. مسائل دیگری هم هست از جمله اینکه بخشی از این کُنداکتورها دست صداوسیما نیست.
مجموعههایی هستند که سفارش شده برنامههایشان پخش شود. آقایانی هستند که زورشان خیلی زیاد است و با یک تلفن جلوی پخش برنامه را میگیرند.
نمیدانم چقدر صحت دارد؛ در یکی از جلسات خودشان از یکی از آقایان شنیدم که مدیر فلان شبکه میگفت از اذان ظهر به بعد، کنداکتور دست من نیست.
اینطوری است دیگر؛ کسی با یک نفر حال نمیکند و میگوید ایشان را راه ندهید. برای چه؟ میدانید تفاوت «سرافراز» با بقیه چه بود؟ میگفت چرا؟ چرا نباید راه بدهم؟ او میگفت من خودم نماینده رهبریام در اینجا؛ از این بالاتر؟ برای چه نباید راه بدهم؟ بگویید ایراد این فرد یا برنامه چیست؟
الان مثلا شما با یک نهاد امنیتی تماس بگیرید، میگوید حالا یکسری ملاحظات هست. خوب برادر من ملاحظه را بگو. استعلامپذیر است؟ خب استعلام کنید.
چطور برای یک کاندیدا استعلام میکنید، خب استعلام کنید. فساد اخلاقی یا مالی دارد؟ دزدی کرده؟ چهکار کرده که نباید باشد؟ نظر شخصی است یا استانداردهایتان این را میگوید؟
*صدر تا ذیل مملکت را دست سلبریتیها دادهاند!
گذشته از این، حکایت «طرف از دروازه رد نمیشود، از سوراخ سوزن رد میشود»! داستان رسانه ملی ماست. ما که از صدر تا انتهای صداوسیما را نگاه کردیم کلی ملاحظهدار دیدیم. آن هم ملاحظهدارِ تابلو که صدای همه را درآورده است. فردی که بهعلت توهین به امام زمان(عج) در نشریهاش در زمان دانشجویی، تا مرحله اعدام رفته، این فرد تا کجا بالا میرود؟ تا جایی که سریالهای صداوسیما به تأیید ایشان میرسد. فکر کنید مثلاً آن فرد، من بودم چه ها که نمیکردند. سیاست یک بام و دو هوا که درست نیست.
از صدر تا ذیل مملکت را دست سلبریتیها دادهاید. لیلةالرغائب، یکی از این سلبریتیها را میآوردید، مناسبت ملّی، عید نوروز، شهادت امیرالمومنین علیهالسلام و هر مناسبت دیگر، سلبریتیها را میآورید.
صداوسیما، جامعه ما را سلبریتیزده کرد، چرا که در دورههای قبلی برخی آقایان گفته بودند اینها را بیاورید. برخی مدیران ما سلبریتیباز هستند. بعد فلان خانم هفت هشت میلیون فالوور پیدا کرد؛ خودش شد رسانه. حالا دارد به ریش شما میخندد. نوش جانتان! شما کردید؛ «خودکرده را تدبیر نیست».
برخی از این مجریان، فضاحت بار آوردند و مشکلات اساسی پیش آوردند. مدیر شبکه، زورش خیلی زیاد بود میرفت میجنگید، شب عید میآوردنش. طرف را با مشروب گرفته بودند، امّا میگویند عیبی ندارد؛ همه خطا میکنند و برمیگردند.
من همان اول گفتم که فضا برای حُرها باز باشد؛ بله، امّا این استاندارد برای همه باشد. طرف رفته یک عمر در شبکه ماهوارهای برنامه اجرا کرده، بعد یهو عوض میشود. میگویند اگر این را برگردانیم خیلی معنی دارد. من میگویم این فردی که اینجا هست را چرا مورد استفاده قرار نمیدهید؟ تا کی این دروغ باید ادامه پیدا کند؟
زدنِ بچههای انقلابی در این مملکت از زدنِ پشه بر روی گردن هم آسانتر است به خدا قسم! نه با جایی مصاحبه میکنند، نه به «بیبیسی» پا میدهند، نه به دنبال گرفتن تابعیت دوگانه و سه گانه میروند و نه آقازاده هستند. برای همین خیلی راحت شش ماه، یکسال از فلانی خبری نیست.
من یک عبارتی دارم که بارها در سخنرانی گفتهام. یکبار هم وقتی که بعد از عکس سه نفره با عزیزان جنجال بهپا شد، در توییت مطرح کردم. بعد از انتشار آن عکس، چپ و راست به ما حمله کردند. اصلاحطلبها که معلوم است برای چه؛ اصولگراها هم گفتند «نکند بازی خراب کن انتخابات هستند؛ زودتر بزنیم». بحث شد؛ آنجا گفتم اینها انقلابی نیستند. لفظی که آقای رحیمپور استفاده کرده بود را بهکار بردم و به عدهای برخورد. اینجا آن لفظ را نمیگویم.
من میگویم یک فرد انقلابی، ویژگیهایی دارد که آنها را در کلمه «کُماندو» خلاصه میکنم. کاف یعنی کوشا و کارآمد است؛ تنبل نیست. صبح تا شب عرق میریزد و زحمت میکشد. کارآمدی دارد. میگویند فلانی بود و نبودش چه اثری داشت؟ نه اثر داشت واقعاً. بسیج محله، بود و نبودش چه اثری دارد؟ میگوییم نه، امنیت آورده است؛ معتادان را شناسایی کرده و دارد ترکشان میدهد. فلان خانواده مستضعف را شناسایی و رسیدگی میکند. فلان خانواده مستضعف گچ منزلش ریخته، بچّههای بسیج میگویند به جای اینکه برویم «بشاگرد»، همین آخر هفته جور میکنیم میرویم گچش را درست میکنیم. مردم از جلوی چنین پایگاهی به حالت رکوع رد میشوند. مگر قاسم سلیمانی پاسدار نبود؟ چرا مردم دوستش داشتند؟ کارآمد بود. آمد غرب آسیا را جمع کرد. غیر از این است؟!
میمِ کماندو، یعنی مردمی و مستقل است. محله ما که الان شما آمدهاید، مردم هستند. بدحجاب میبینید، محرمهای شلوغ میبینید، دعوا هم میبینید. مردم هستند. اینجا نه شهرک غرب است نه شهرک محلّاتیِ سردارنشین که سرداران و مسئولان آنجا هستند که وقتی به مسجد پیامبر اعظم میروند، کیف میکنند و میگویند «عجب مملکتی درست کردیم».
از آن طرف، کسی که در شهرک غرب حضور دارد میگوید چطور مملکت سقوط نمیکند؟ این مملکت با این وضع، چطوری مانده است؟
مملکت، نه شهرک غرب است نه محلاتی؛ همینجاهاست. مردم، اینها هستند. عموم مردم نه به مقدّسات و اهل بیت توهین میکنند، نه آنقدر متشرّع و مقیّد به احکامشان هستند که به جزئیات دقت کنند که وقتی مثلاً سوار تاکسی شدند و آهنگی پخش شد، پیاده شوند. چند درصد پیاده میشوند؟ تعارف که نداریم؛ دروغ بگوییم؟!
یک عده در جریان سریال پایتخت از پخش آهنگهای «ابراهیم تاتلیس» در ترکیه بدشان آمد، عدهای هم تا اسم سوریه در قسمتهای آخر سریال آمد گفتند «ای بابا! باز کشتار! باز هم داعش! و...». مردم این دو گروه نیستند. مردم، کاراکتر فیلم اخراجیها هستند. غیرتمند هستند، ناموس پرست هستند. عاشق کشورشان هستند. عاشق دینشان هستند. شهادتطلب و شجاع هستند، حالا یک جاهایی هم می زنند جاده خاکی.
نکته بعد اینکه بسیاری از این بچههای انقلاب، مستقل هم نیستند؛ ذیل افراد تعریف میشوند. غیرانقلابیها هم اینطورند؛ چپ و راست ندارد. «این از بچّههای عارف است. فلانی را مگر نمیدانستی با خود وزیرِ فلان، کار میکند؟ با حجاریان کار میکرده، با خاتمی کار میکرده». میبینید؟ اینطوریاند. «این کیست؟ جلیلیچی است. این هم از بچّههای زاکانی است. این قالیبافی است. این با حداد بوده».
حالا ممکن است خود ماها، یک جایی هم به یکی از همینها رأی داده باشیم. امّا این فرق میکند که شما ذیل این افراد تعریف شوید. این خوب نیست. اصلاً بچه انقلابی نباید اجازه دهد ذیل کسی تعریف شود. البته این اسمهایی که آوردم به معنای بد بودنشان نیستها؛ برداشت غلط نشود. خیلی از این مسئولان، زحمت میکشند. من برخی از نگاههایی که همه را درو میکنند قبول ندارم. شبانهروز این مملکت را نگه داشتن، کار سختی است. با این همه دشمن در دنیا و این همه نفوذیِ داخلی و خارجی، شما تحت فشار و ضربه، مملکت را نگه داری به این سادگیها نیست.
الفِ کماندو، میشود آرمانگرا و انقلابی بودن. آرمانگرا فقط یک ملاحظه دارد. من آرمانگرایی را عین واقعگرایی میدانم. امام زمان(عج) آرمان است یا واقعیت؟ اگر واقعیت است پس واقعی باید برایش کار کنیم. رفع فتنه از کل عالم، یک واقعیت است که باید برایش کار کنیم. انقلابیگری هم که مشخص است.
نونِ کماندو، یعنی اینکه نیتش الهی است؛ برای نفْسَش کار نمیکند. برای دیده شدن کار نمیکند. برای خدا کار میکند.
دال کماندو، یعنی اینکه کارش دوام دارد. دَم انتخابات، یکهو پیدایش نمیشود و مثل قارچ سبز نمیشود؛ «آقا برویم کار فرهنگی کنیم». خالی نبند! تو، فرهنگت هم بهانه است برای رأی آوردن؛ ادا است!
واوِ کماندو هم یعنی اینکه ولایتپذیر و وحدت آفرین است که به نظرم مشخص است یعنی چه. یک بچّه انقلابی هرجا حضور دارد بعد از رفتنش، کلی دلها را به هم نزدیک میکند. از آدمهای دوقطبیساز که جامعه را دو تکّه میکنند خوشم نمیآید. نمیگویم این افراد مشکوک هستند، امّا من نمیپسندم.
گفتید خوشبین نیستید که مسئولان صداوسیما برنامهای چالشی با محوریت مسائل سیاسی ــ اجتماعی بسازند ...
رائفیپور: ببینید؛ یک برنامه علمیِ گفتوگومحور را برنتابیدند. برنامه ثریا چکار میکرد؟ درباره معاهده پاریس یک برنامه میرفت؛ یک مستند میگذاشت. یاسر جبرائیلی را در یک طرف قرار میداد، نماینده محیط زیست را هم در طرف دیگر. نظرسنجی هم میگذاشتند و نظر مردم و کارشناسان را هم میگرفتند. این جذابیت دارد. مناظره باید زنده باشد. مناظره که زنده نباشد، مردم هم میروند ماهواره میبینند.
میگویند «نه، در یکی از برنامهها یکی از کارشناسها یک چیزی گفت». خب بگوید. صبح تا شب مردم از این چیزها میشنوند. مردم اصلاً به این حرفها توجه نمیکنند. خودتان را ناراحت نکنید. یا نمیفهمید رسانه را، یا یک مشت دیکتاتور هستید که کوچکترین انتقاد را برنمیتابید. اصلاً نباید به اینها گفت پشت چشم شما ابرو است.
این برنامههایی که پخش میکنند را اصلاً قبول ندارم. طرف را برداشتهاند آوردهاند برای گفتوگو در تلویزیون. طرف آمد، صحبت کرد و رفت. عزیز دلی که مجری آن برنامه بود را در فرودگاه دیدم. البته مجری هم نیست؛ از مسئولان سازمان است. به او گفتم والله این آقایی که شما دعوت کردی، بعد از صحبتهایش متوجه شدم این حرف که میگفتند امام خمینی انقلاب کرده، اشتباه است! چرا که طبق صحبتهای میهمان شما، انقلاب کار ایشان بوده! (خنده)؛ ۹۹ درصدِ انقلاب کار ایشان بوده، یک درصد هم برای کل مسئولان، حالا امام، کمی بیشتر!
تو بیا اینجا جواب بده بابت دانشگاه آزادت آقای جاسبی! خدمات داشته؟ بله قبول دارم؛ چه کسی منکر است؟ مگر میشود خدمت نکرده باشد؟ خدمات هم داشته، اما تحقیق و تفحّص از دانشگاه آزاد چه شد؟ همانجا باید مسئول تحقیق و تفحّص را روی خط بیاوری تا مردم بشنوند. وگرنه این برنامه چه اثری دارد؟ اساسا چه حُسنی دارد؟ دارند تاریخ شفاهی مدنظر خودشان را تدوین میکنند.
این همه برنامه گفتوگو محور که گوشه و کنار در اینترنت، کلید زده شده، برای چیست؟ خلاءش در تلویزیون وجود دارد.
از این گفتوگو باید اصلاحِ صداوسیما در بیاید. صداوسیما مظلوم است. یک تنه جلوی یک ارتشِ جهانی ایستاده است. میگوییم: بابا! دیگر خودت خودت را نزن! یک مقدار با قواعد جنگ روز دنیا بجنگ. یک بدنه فشل؛ پنجاه هزار کارمند شاغل و بازنشسته دارد. هرکدام ماهی ۳ میلیون تومان حقوق هم بگیرند، ۱۵۰ میلیارد حقوق یک ماه میشود؛ در ۱۰ ماه می شود ۱۵۰۰ میلیارد تومان. یک دهم این پول را به من بدهند ببینند چکار میکنم. همین افرادی که اینجا در موسسه ما هستند، با یک پول بسیار کمتر، اثری دارند که خیلی از مجموعهها ندارند.
برنامهای برای پیگیری این ایده در فضای مجازی ندارید؟
رائفیپور: نمیخواهیم این تصور ایجاد شود که کُشته، مُرده یک برنامه در تلویزیون هستیم. از قضا آنها ناز مرا میکشیدند. من میگفتم در اتاق فکر کمک میکنم، آنها میگفتند خود شما موضوعیت دارید بهعنوان یک چهره خاص. میتوانی اثر بگذاری و خود این، یک آورده دارد. الله اعلم؛ باید دید چه می شود.