در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی و رسانههای فارسی زبان خارجی عرصه را بر پنهانکاری و دروغگویی اربابان استبداد دینی ایران روز به روز تنگتر کردهاند. اگر اینها نبودند جمهوری اسلامی به همین حد از اطلاعرسانی محدود و قطرهچکانی نیز تن نمیداد چنانکه هنوز هم هیچیک از مسئولان حاضر نشده آمار جانباختگان اعتراضات آبانماه را اعلام کند.
درباره قصه غمانگیز ورود و اشاعه کرونا در ایران اکنون دیگر همه میدانیم که نگرش امنیتی، پنهانکار و دروغگو نقش تعیینکنندهای در تبدیل ایران به دومین قربانی این بیماری پس از چین ایفا کرده است.
در شناساندن این اپیدمی و راهکارهای مهار آن پس از نقش خستگی ناپذیر پرستاران و پزشکان فداکار که در خط نخستین جبهه مبارزه با این اپیدمی شبانهروز فعالاند، بیتردید باید به نقش آگاهیدهنده شبکههای اجتماعی داخلی و رسانههای فارسیزبان خارجی ارج گذاشت که هر یک به فراخور توان خود در انعکاس اخبار و گزارشهای مربوط به انتشار بیماری و چگونگی رعایت موارد بهداشتی برای جلوگیری از مبتلاشدن به آن در روزهای اخیر سنگ تمام گذاشتند.
در کشوری که مردمش به رسانههای رسمی دولتی اعتماد ندارند و اکثرا اخبار و اطلاعات را در شبکههای اجتماعی و رسانههای فارسی زبان خارجی جستجو میکنند اهمیت کار این رسانهها انکارناپذیر است.
ورود این بیماری از راه پروازهای هرروزه خط هوایی ماهان (وابسته به سپاه) به چین و اشاعه سریع آن که نتیجه پنهانکاریهای نخستین حکومت بود امروز به برکت همین شبکهها و رسانهها بر همگان روشن شده است.
با انتشار ویدئوی سخنان آقای نریمان پناهی (مداح معروف) حالا تقریبا همه میدانند در نیمه بهمن امسال و در مراسم جشن هر ساله در حضور رهبری، مداحان حق نزدیک شدن به رهبر و بوسیدن دست او را نداشتهاند و سران جمهوری اسلامی به خوبی از اشاعه بیماری در قم و تهران و برخی نقاط دیگر آگاهی داشتهاند، اما نگاه امنیتی سیاسی آنان که برگزاری تجمعات سالگرد ۲۲ بهمن و پس از آن کشاندن عدهای از مردم به پای صندوقهای رای را برتر از بهداشت و سلامت جامعه در اشاعه سریع و غافلگیرکننده این بیماری نقش انکارناپذیر داشته است.
این نگرش آن هم در حکومتی به شدت ناکارآ، موجب آسیبپذیری اکثریت تهیدست جامعه در برابر این اپیدمی شده است. چرا که تهیدستان، کارگران و همه آنانی که برای ادامه معیشت خود و خانوادههایشان به کار روزانه متکیاند نمیتوانمد بدون کمکهای دولتی، خود را در منازلشان قرنطینه کنند.
حتی یکی از نمایندگان کنونی مجلس (محمد رضا نجفی، نماینده تهران) با ابراز نگرانی از بحرانی شدن شیوع کرونا در نامهای سرگشاده به رئیسجمهور از عدم قرنطینه مراکز آلوده مینویسد:
«اصرار بر عادی نمایی وضعیت بحرانی، فرصت کنترل و مهار بحران را بیش از پیش به هدر میدهد،حکم قاطعانه به قرنطینه تهران ،اصفهان ، البرز، قم و گیلان امری ضروری است که باید در اسرع وقت و بی کم و کاست اجرا گردد».
در چنین هنگامهای از ضرورت شفافیت و قاطعیت در برابر اپیدمی کروناویروس، یادداشت اهانتآمیز آقای اکبر گنجی به روزنامهنگاران ایرانی رسانههای خارج از کشور که به خاطر بازتاب گسترده اخبار و گزارشهای بیماری کرونا در ایران مورد سرزنش قرار گرفتهاند برای من که زمانی فکر میکردم آقای گنجی را میشناسم بهتآور و سوال برانگیز است. (۱)
او در این یادداشت، روزنامهنگاران رسانههای خارجی را کارمندان قلم به مزد اسراییل، بریتانیا، آمریکا، آلمان و عربستان قلمداد کرده و مدعی شده است که همه آنان به دستور دولتهای دست راستی برای فروپاشی ایران کار میکنند!
او البته نه به پنهانکاری و ندانمکاریهای جمهوری اسلامی در مسأله اشاعه کرونا کاری دارد و نه هیچ دلیلی که نشان دهد این رسانهها اخبار و گزارشهای جعلی و دروغین منعکس میکنند ارائه داده و صرفا به خاطر وابستگی اینگونه رسانههای فارسیزبان به کشورهای آمریکا، بریتانیا، آلمان و عربستان، به روزنامهنگاران مشغول به کار در آنها تهمت زده است.
شباهت ادبیات هتاک و غیرمنطقی این نامه در متهم کردن روزنامهنگاران، به منطق کیهان شریعتمداری، آن هم از جانب کسی که زمانی خود از قربانیان همین منطق و مورد حمایت رسانههای خارجی فارسیزبان بوده و حتی شهرت و امنیت آن زمان خود را مدیون همین رسانههاست تاسفآور است.
میتوان نمونههایی از نظائر همین یادداشت گنجی را نسبت به رسانههای فارسیزبان خارجی و حتی نسبت به شخص اکبر گنجی در آرشیو کیهان به وفور یافت.
آقای گنجی در یک نوشته یکطرفه و سراسر توهین و تهمت همه رسانه های فارسی زبان و همه کارمندان آنها را مورد توهین و تهمت قرار داده و متهم به هراس افکنی کرده است. کل نوشته او یک استناد دارد که آن هم بیشتر شبیه قصه های تخیلی ماموران امنیتی ایران است: چندی پیش، محمد بن سلمان به رئیسِ «زورو Zorro » گفت: سریع به نقل از "منابع معتبر ما" اعلام کنید که در ایران ۵۰۰ نفر تاکنون در اثر کرونا جان باخته اند. "زورو" به محض دریافت فرمان، دستور را در تلویزیون عملی کرد. چون تلویزیون مال بن سلمان است و "منبع معتبر" هم کسی جز خودِ بن سلمان نبود. بن سلمان قبلاً به طور علنی اعلام کرده بود که «ما جنگ را به داخل ایران می کشانیم.»
فرض بگیریم شدت ضدیت معدودی از مفسران سیاسی بعضی از شبکه های فارسی زبان با عملکرد حاکمان ایران باعث مقداری اغراق هم شده باشد آیا این امر را میتوان به کل مفسران و کل برنامه های همه شبکه های فارسی زبان تعمیم دارد و بالاتر اینکه آن را به دستورات پشت صحنه اربابان خارجی منتسب کرد؟ فرض بگیریم که بعضی از کشورهای دیگر هم در رابطه با ویروس کرونا عدم شفافیت داشته اند (به مقایسه میزان آن با عدم شفافیت حاکمان ایران هم کار نداریم) و فرض بگیریم رسانه های فارسی زبان به این نوع عدم شفافیت ها هم نپرداخته باشند آیا این آنها را تبدیل به سیاه نما و مزدور خارجی میکند؟
ظاهرا آقای گنجی و عده ای خاص معتقدند هرکس در خارج از کشور می خواهد یک جمله به حاکمان ایران و سیاستهای ضد ملی داخلی و خارجی آنها انتقاد کند ابتدا باید نقدش را نسبت به حاکمان همه کشورهای دیگر و به خصوص حاکمان آمریکا با شداد و غلاظ بگوید و بعد از ادای این شهادتین حق نقد حاکمان ایران را دارد والا دنبال کلنگی کردن ایران است و یا حقوق بگیر قدرتهای جهانی!
آقای گنجی به کجا چنین شتابان؟ چرا استثناء را جای قاعده می گذارید و پاورقی را جای متن؟ در رابطه با نه تنها ویروس کرونا بلکه در باره بسیاری از معضلات کشور حداکثر چیزی که منتقدان خارج از کشور می توانند و باید بکنند این است که وقتی جوالدوزی به حاکمان ضدملی ایران می زنند سوزنی هم به وضعیت ناعادلانه جهانی بزنند. نه بیشتر. ظاهرا در ذهن و ضمیر عده ای که در خوش بینانه ترین حالت می توان گفت تعادلشان را از دست داده اند جای سوزن و جوالدوز عوض شده است. مسئله کرونا و دیگر بحران های خظرناکی که مردم ایران را تهدید می کند مهم تر از آن است که جوگیر احساسات مشوق معدود افراد متعلق به اردوگاه چپ سنتی و بعضی تشویق های مشکوک واقع شویم و یا از هول حلیم مورد توجه قرار گرفتن به مواضعی بیفتیم که بازی در زمین مستبدان ایران است. بگذریم از برخی افرادی که با «اپوزیسیون اپوزیسیون شدن» دنبال منافعی هستند که جای بحثش اینجا نیست.
بر خلاف ادعای گنجی همه رسانههای مورد سرزنش او در مورد اپیدمی کرونا به وظایف حرفهای خود عمل کردهاند به طوری که گنجی نتوانسته یک مورد مستند و مستدل، دروغ و جعل به آنها نسبت دهد، شاید به همین علت هم هست که میگوید چرا این رسانهها به کروناویروس در ایران پرداختهاند و نه ترکیه اردوغان که بیش از ایران اشاعه این ویروس را پنهان کرده است. معنای این سخن آن است که وقتی دیگر کشورها هم شفافیت ندارند، شما چرا علیه عدم شفافیت در ایران بسیج شدهاید؟
نه حتی اگر استثنایی بتوان نشان داد دال بر نفی قاعده عمومی است و نه مغرض بودن دولتهای بیگانه نسبت به ایران محل نزاع است؛ این دولتها هر یک به فکر منافع ملی و یا مصالح سیاسی خویشاند و هر کس دچار توهم نباشد غیر از این هم از آنان انتظار ندارد چه راست باشند و چه چپ!
این را هم نمیتوان منکر شد که همه روزنامهنگاران لزوما در چارچوب وجدان و گوهر روزنامهنگاری نمیمانند و هستند کسانی که به عمد یا سهو دچار کژروی میشوند، اما عموم رسانهها و روزنامهنگاران شاغل در آن را کارمندان قلم به مزد دولتهای دست راستی معرفی کردن، هیچ معنایی جز دچار شدن به منطق و نگاه بیمارگونه امثال حسین شریعتمداری ندارد.
اگر وظیفه روزنامهنگار جستجو و کشف حقیقت و اطلاعرسانی است، آقای گنجی باید نشان دهد کدام فرد یا افراد مشخصی به جای تلاش در کشف حقیقت به قلب حقیقت روی آوردهاند و در کجا گزارش و اخبار مثلا جعلی منتشر کردهاند؟ وگرنه انداختن گناه بحرانها و مشکلات ایران به گردن دشمنان خارجی و روزنامهنگاران مزدور کاری است که خامنهای و ایادی او بهتر از آقای گنجی از پس آن برآمدهاند و رسانههای طالب شفافیت را یکسره «پایگاه دشمن» خواندهاند و یک شبه همه را توقیف کردهاند! اما همه میدانند مشکلات و بحرانها منشاء داخلی دارند و ریشه همه بدبختیها در استبداد دینی سرکوبگر، پنهانکار و ناکارآست.