این روزها تمام داستانها به دور کروناویروس میچرخد که گویی در سراسر جهان پخش شده است. ظاهرآ این هم یکی از سوغاتیهای کشور چین است که در کنار سیر و پیاز، برای اسلام زدگان ایرانی ویروس دیگری هم صادر کرده است.
میخوانیم ایران یکی از نخستین کشورهایی بود که پس از چین گرفتارش شد و این داستان مخوف هم از شهر قم آغاز گشت و ما دانستیم طلبههای چینی برای آموزش و شناسایی انواع نجاسات و یافتن راه بهشت موعود به این شهر میروند و از دستار به سرهای ما تعالیم شرعیات میگیرند!
منتهی این بار با ویروسشان رفتند و حکومت ایران مدتی پنهان کاری کرد و طبق روال همیشگیاش از افشای این راز هولناک و تعداد بیماران و درگذشتگان پرده پوشی نمود تا این که ویروس سراسر ایران را فراگرفت و عدهای جان سپردند و همسایگان درهایشان را به روی ایرانیان تیره روز بستند و داستان برملا شد!
از پس این رویدادها هم دیگر امکان پنهان کاری نمیبود و حکومت ناچار از اقرار به حقایق گشت. اکنون هم که بادِ مرگِ کروناویروس، همراه با سایر بادها بر سراسر ایران میوزد، میخوانیم ملایان برای درمانش دعا تجویز میکنند و ماسکهای صورت را باید از بازار سیاه خرید، و تنها کشیدن غلیان ممنوع شده است! این داستان وحشتناک در گیلان به اوج رسیده است و میگویند در آن جا هم بخاطر مرکزی است که برای تعلیم طلبههای چینی وجود دارد. خبرهای دردناکی ست که میشنویم و حکومت هم چو همیشه ناتوان از یاری به مردم است!
در این جا هم اخبار هولناک است و آدمها را میهراساند، مردم در انتظار داروی شفابخشی نشستهاند و با احتیاط از خانه بیرون میروند. دو روز پیش که آسمان روشن بود و هوا افتابی، دل به دریا زدم و به باغ رفتم، پا به درونش نهادم و ناگهان معجزهای رخ داد! بوی بهار به مشامم رسید و از دیدن شکوفهها بر درخت روحم شاد شد و یکباره از درون خفقان کرونا ویروس بیرون جستم! چراکه زیبایی زندگی را میدیدم که در این باغ چو همیشه ادامه داشت.
عاشقانی در گوشه کنارههایش معاشقه میکردند و ورزشکارانی میدویدند، دانش اموزان مدرسههای أطراف نشسته بودند و گپ میزدند، و ساندویج میخوردند، تنبلها کتاب میخواندند یا با تلفنهایشان سرگرم بودند. دیدنشان داروی دردم بود و به من عمر دوبارهای بخشید و آرامشی.
و اما پیدا شدن این ویروسهای ناگهانی در این دنیا مدتهاست که برای من معمایی ست! شاید روزی دانشمندی پیدا شود و بتواند سبب ظهور چنین عجایبی را در این جهان برایم توجیه کند، چون به عقل ناقص من نمیرسد که چه گونه ممکنست از امروز به فردا، ناگهان مرضی چون ایدز / سیدا پیدا شود و به سرعت در دنیا انتشار یابد و آدمها را درو کند! دلایلی که ارائه میدهند، پذیرفتنش مشکل است. چراکه تا دنیا بوده و ما خبر داریم، همجنسگراها وجود داشتند و تا به امروز هم وجود دارند، و همه مان به همراه نیاکان عزیزی که داروین به ما شناساند ــ انواع و اقسام میمونها ــ سالها در کنارهم به خیر و خوشی روی این زمین زندگی میکردیم و هیچ مشکلی نداشتیم و حادثهای به شکل بیماری ایدز رخ نداده بود! ولی چه شد که ناگهان ایدز علم شد و چنین اتفاق دردناکی روی داد؟! چرا بدون هیچ پیشینهای یکباره هویدا شد؟ در کجا پنهان بود و چه رخ داد که از نهانگاهش بیرون آمد و به جان مردم افتاد!
یا همین کروناویروس که امروز گرفتارش هستیم! چینیها همیشه آشغالهای خودشان را میخوردند و خوب هم هضمشان میکردند و هیچ مشکلی نداشتند. جانوری هم که مقصر میشمرند همراه با سایر جانوران از دیرباز در آن سرزمین وجود داشت و میزیست، بدون این که چنین حادثهای رخ دهد. و اما چرا ناگهان همه چیز درهم ریخت و قواعد و ضوابط دیرین از هم پاشید و کرونایی در این میان ظاهر شد که امروز به کشت و کشتار بندگان خدا مشغول است!
عجب در این است که در دنیای ما تا سر و صدای یک بیماری مهلک اندکی میخوابد، طولی نمیکشد که بیماری نوظهور دیگری سرراست میکند و باید با شتاب زره پوشید و با کشف داروهای جدیدتری به جنگش شتافت.
با تآسف برای ما آدمها، چون از حوادثی که روی میدهد چنین پیداست که این داستان پایان ناپذیر است و این جنگها ادامه خواهد داشت! و چون از امامزادههای ما هم دیگر امید معجزهای نیست، برای درمان از این پس باید دست به دامان لابراتوارهای داروسازی شویم که جانشین امامزادهها شدهاند و پولهای نذری را به پای انها بریزیم و دارو بخریم و واکسن بزنیم مگر شفا یابیم! به امید خدا! أنشالله!!! نا امید نباید بود که میگویند نا امید شیطان است!
شیرین سمیعی
جمهوری اسلامی، پس از کرونا! امیر بیگلری
کرونا در ایران، بیماری یا جنایت؟ فریبا داودی مهاجر