با بالاگرفتن اپیدمی کرونا در ایران، رجوی در یک رویکرد ارتجاعی و در رقابت با خامنهای با صدور فتوایی اعلام کرد:
«با تمسک به جوهره و روح اسلام مردمی و انقلابی بر خلاف فتوای ضد قرآنی خامنهای در باره واجب بودن غسل، حنوط، کفن کردن و نماز میت در مورد خاکسپاری جان باختگان کرونا به هموطنان اعلام میکنم: وقتی احتمال سرایت وجود دارد هیچ آداب و ترتیبی واجب نیست.» (+لینک)
فتوای رجوی در مورد چگونگی دفن مردگان ناشی از ویروس کرونا در مقابل فتوای خامنهای، بیانگر سمت و سوی مبارزهی ۴۰ سالهی «ارتجاع غالب» و «ارتجاع مغلوب» در ایران است. در واقع دعوا بر سر لحاف ملاست. لحافی که هریک ادعای مالکیت آن را دارند. این بار دعوا بر سر چگونگی دفن مردگان در گرفته است. و رجوی در این مورد خود را «ملا» تر از خامنهای میداند.
ویژگی اصلی و مشترک ارتجاع غالب و ارتجاع مغلوب حقهبازی و مردم فریبیشان است. مردم طی ۴۱ سال گذشته با پوست و گوشتشان حقهبازی و شیادی ارتجاع غالب که سمبلاش خمینی و خامنهای هستند تجربه کردهاند. برای درک حقهبازی ارتجاع مغلوب و سمبل آن مسعود رجوی میتوان به عکس رتوش شدهی وی که همراه فتوایش منتشر شده رجوع کرد. در این عکس که متعلق به بیش از دو دهه قبل است رجوی موهایش را نیز رنگ کرده تا جوانتر جلوه کند! او هماکنون نزدیک به ۷۲ سال دارد و این چهرهای است که او از خود به خلایق بیخبر از همه جا قالب میکند! آیا این صورت یک مرد ۷۲ ساله است؟ آیا میتوان به آنچه او وعده میدهد اعتماد کرد؟ آیا عقاید بنجل و خطرناک او را به همین ترتیب بزک نکرده و تحت عنوان «دمکراسی» و «آزادی» و ... به مردم قالب نمیکنند؟
اگرچه فتوای اخیر رجوی بیانگر نگاه ارتجاعی و عقبماندهی وی نسبت به تاریخ و جامعه و ناشی از توهمات جنون آمیز اوست اما اولین فتوای او نبوده است. ویژگی این فتوا این است که برخلاف دیگر فتواهای وی خطاب به مردم ایران صادر شده است.
مسعود رجوی که شخصیت دینیاش در «انجمن حجتیه» و کانونهای تاریکاندیش و قرونوسطایی شیعه شکل گرفته مدتهاست برای فرار از زیربار مسئولیت، نقش امام زمان را نیز بازی میکند و یکی در میان به «غیبت» صغری و کبری میرود و حاضر نیست روی بنماید.
رجوی که به فقه شیعه و مقوله اجتهاد و فتوا باورمند است در توهمات مالیخولیاییاش، خود را رهبری میبیند که در جریان تکامل به عنوان «انتخاب اصلح» برای نجات اسلام و بشریت برگزیده شده و همه چیز و همه کس میبایستی به پای این «انتخاب اصلح» قربانی گردد تا راه تکامل بشریت و تاریخ باز شود.
او معتقد است خمینی حق رهبری او را خورده و برای پیشرفت جامعه و تحقق آزادی و نیل به دمکراسی و برخورداری از عدالت و تشکیل جامعه بی طبقه توحیدی بایستی حق او اعاده شود و رهبری مسلمانان را به عهده بگیرد. او و اطرافیانش به صراحت بیان میکنند که هیچ حقی در دنیا بالاتر از حق رهبری او نیست که بایستی از حلقوم خمینی و خامنهای بیرون کشیده شود.
رجوی در مقام صاحب فتوا بارها مطرح کرده است که به هیچکس و هیچ نهاد و مقامی پاسخگو نیست و تنها خود را در مقابل خدا پاسخگو میداند. به همین دلیل است که در ارتباط با چگونگی دفن مردگان نیز میگوید «مسئولیت دنیوی و اخروی» این فتوا را به عهده میگیرد.
عقوبت اخروی را کی دیده و از آن خبر داده اما امیدوارم پیش از مرگ روزی فرابرسد که او به دلیل مسئولیت «دنیوی» جنایاتی که مرتکب شده در مقابل دستگاه عدالت قرار گیرد و پاسخگوی اعمالش باشد.
انقلاب ایدئولوژیک درون مجاهدین، تبلور عینی یک ارتجاع ناب ولایی بود که پوستهی اصلاحطلبی و ترقیخواهی را نیز پاره کرد و یک فرقه تاریکاندیش خطرناک از درون آن با یک سزارین سخت زاده شد.
مسعود رجوی پس از به بار نشستن انقلاب ایدئولوژیک بارها در روابط درونی مجاهدین تئوری «ولایت فقیه» را مترقیترین تئوری معرفی کرده است. به همین دلیل است که از ولایت خمینی و خامنهای به عنوان «ولایت سفیانی» یاد میکند و خود را سمبل «ولایت علوی» یا ولایت فقیه میخواند. او همچنین به «شریعت» ارتجاعی اسلام باورمند است و برای همین است که شریعت حاکمان را «ریایی» میخواند و شریعت خود را «ناب» و «خالص».
صدور فتوای دفن مردگان بهانهای شد تا نگاهی داشته باشم به مهمترین فتواهای رجوی طی ۴۰ سال گذشته که موجب شد بهترین نسل تاریخ معاصر ایران سرنوشت غمانگیزی پیدا کند.
رجوی بدون آن که کوچکترین امکانی را برای هوادارانش فراهم کند در سال ۱۳۶۰ فتوای مبارزه مسلحانه داد و بدون هیچ عذاب وجدانی، دهها هزار عضو و هوادار سازمان مجاهدین را در مقابل نیروهای تا دندان مسلح و بیرحم خمینی بیدفاع رها کرد و مدعی خلق کربلا و عاشورایی دیگر شد. منتهی این بار پیشوای کربلا و عاشورا در اولین قدم از صحنه نبرد فرار کرد و به فرانسه گریخت. به فتوای رجوی این خیانت تاریخی، «پرواز تاریخساز» نامیده شد. بعد از گذشت نزدیک به ۴ دهه امروز به سادگی میتوان در مورد ادعای او داوری کرد؟ «پرواز» کذایی کدام «تاریخ» را ساخته سؤالی است که نه او و نه هیچیک از مقلدانش حاضر به پاسخگویی به آن نیستند.
به فتوای او حتی به کودکان و نوجوانان ۱۳- ۱۴ ساله کلت و مسلسل و کوکتل مولوتف و سهراهی داده شد و به مصاف نیروهای خونریز و بیرحم خمینی فرستاده شدند.
وی در حالی که در ساحل امن بود با صدور فتوای انجام «تظاهرات مسلحانه»، هواداران بیدفاع خود را به خیابانها گسیل داشت تا در مهلکه گرفتار آمده و دسته دسته در مقابل جوخههای اعدام قرار گیرند و درحالی که پاهایش تا زانو در خون بود با غروری وصفناشدنی از فتح سه ماهه و شش ماهه تهران دم میزد و به لیست شهدایی که هر روز بر تعداد اسامی آن افزوده میشد میبالید.
وی چند ماه پس از کشته شدن دردناک همسرش اشرف ربیعی با فتوایی چندشآور با فیروزه بنیصدر ۱۸ ساله ازدواج کرد. او وقتی با محکومیت افکار عمومی روبرو شد ادعا کرد که به سنت قاسم، برادرزاده حسینبنعلی عمل کرده که شب عاشورا با رقیه دختر حسین ازدواج کرد. حتی به عنوان یک باورمند به موهومات مربوط به عاشورا و ... هیچ تشابهی بین ادعای او و ازدواج کذایی نمیتوان پیدا کرد. الا این که قاسم داماد صحنهی کربلا همسن فیروزه بنیصدر بود. به فتوای رجوی این ازدواج سلحشورانه از زندگینامهی او حذف شده است.
چیزی نگذشت که رجوی با فتوای خود فرمان جدایی مریم عضدانلو از همسرش مهدی ابریشمچی را داد تا خود با او که مسئولیت دفترش را به عهده داشت ازدواج کند. وی بهانهی این ازدواج را الگوبرداری از ازدواج پیامبر اسلام با دختر عمهاش زینب قرار داد. زینب از همسرش زید که فرزندخواندهی محمد بود طلاق گرفت و با پیامبر اسلام ازدواج کرد.
بر اساس فتوای صادره از سوی رجوی، مهدی ابریشم چی مجبور شد معرکهگردان ازدواج همسرش با او باشد و دست آنها را در دست یکدیگر بگذارد و زوج جدید را تا حجلهگاه همراهی کند.
به فتوای رجوی، مینا خیابانی خواهر موسی خیابانی که ۱۸ ساله بود مجبور به ازدواج با مهدی ابریشمچی شد تا پروسه «انقلاب ایدئولوژیک» تکمیل شود.
رجوی ازدواجهای متعدد محمد و علی پیشوایان اسلام را الگوی فتواهای خود قرار میداد اما هیچگاه حاضر نبود همچون آنها در میادین جنگ هم حاضر شود.
چند ماه پس از این وصلتهای شوم که انقلاب ایدئولوژیک خوانده شد، بر اساس فتوای رجوی، مقلدین وی در دادگاهی که ریاستاش را خود رجوی و دادستانیاش را همسر «نوین»اش به عهده داشتند علی زرکش نفر دوم مجاهدین را محاکمه تشکیلاتی و به اعدام محکوم کردند. زرکش با عفو و رحمت رجوی مواجه شد و بقیه عمرش را در بازداشت و حبس و محدودیتهای عجیب و غریب در عراق همراه با تحقیر و خفت گذراند.
براساس فتوای رجوی، مقلدانش مجبور بودند با نیروهای داخل کشور تماس گرفته و آنها را مجبور کنند تا عکسهای وی را به در و دیوار بچسبانند و ازدواجاش را تبریک بگویند.
بر اساس فتوای رجوی مقلدانش بیمهابا از طریق تلفن و در حالی که دستگاه امنیتی روی آن کنترل دقیق داشت با زندانیان سیاسی آزاد شده و هواداران مجاهدین در داخل کشور تماس میگرفتند و خواهان خروج فوری آنها از کشور میشدند. براساس فتوای رجوی دستگیری و اعدام این افراد خدمت به آنها بود چرا که تبدیل به احسن میشدند. رجوی زندانیان سیاسی آزاد شده و هوادارانی که در داخل کشور بودند را «بختک» مینامید که مانع پیوستن مردم و جوانان به مجاهدین میشوند. طبق فتوای او اگر در اثر تماس مجاهدین که تحت کنترل رژیم بود، افراد دستگیر میشدند، تبدیل به زندانی سیاسی میشدند، اگر اعدام میشدند و یا در مسیر پیوستن به مجاهدین کشته میشدند شهید محسوب میشدند و چنانچه به مجاهدین میپیوستند «رزمنده» و «مجاهد» میشدند.
رجوی بدون توجه به حساسیتهای مردم ایران فتوای انتقال مجاهدین به خاک عراق و استفاده از پول و امکانات حزب بعث و دولت عراق را صادر کرد.
به فتوای رجوی ، عنوان «امپریالست» از آمریکا برداشته شد و این کشور به جای آن که «سد اصلی دوران» نامیده شود و به نبرد با آن فراخوان داده شود به «دوست اصلی دوران» تبدیل شد. رجوی که تا قبل از فرارش به فرانسه خون آمریکایی را مباح اعلام میکرد و به ترور آنها افتخار میکرد پس از حضور در پاریس منکر ترور آمریکاییها و فتوای قبلیاش شد.
او در فتوای ابلهانهای مدعی شد مهم نیست در زندگی چه اعمالی انجام دادهاید، روز قیامت در پل صراط و هنگام پرسش الهی چنانچه بگویید عضو «جماعت رجوی» بودهاید، کارتان راه میافتد و یکسره به بهشت منتقل میشوید.
وی فتوای عملیات فروغ جاویدان را صادر کرد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد. او که در تبلیغات خود شعار پیروزی سر میداد رزمندگان شرکت کرده در عملیات فروغ جاویدان را که با همه توش و توان خود جنگیده بودند مقصر شکست معرفی میکرد. آنها متهم بودند که به علت فکر کردن به جنس مخالف فتوای او را خوب اجرا نکردهاند و به همین علت بایستی به خیانت اعتراف میکردند.
او فتوای «عشق ممنوع» را صادر کرد و فرمان طلاق جمعی داد . او به همین اکتفا نکرد و مدعی شد حتی آنهایی که هنوز ازدواج نکردهاند بایستی زنان و مردان عالم را در ذهنشان طلاق دهند. زنان و مردان مجبور بودند نفرت خود را از یکدیگر اعلام کرده و زشتترین اتهامات را به همسرشان نسبت دهند.
به فتوای او فرزندان از مادران و پدران جدا شده و به خارج از عراق فرستاده شدند تا بهانهای برای دیدن یکدیگر نداشته باشند.
به فتوای مسعود رجوی تمامی زنان و مردان مجاهد بایستی در نشستهای دیگ و غسل هفتگی شرکت کرده و با گفتن و نوشتن فاکتهای جنسیشان غسل میکردند. فاکت جنسی یا «بند ج» یعنی بایستی توضیح میدادند که هنگام بلند شدن یک خواهر روی صندلی او نشته و گرمای بدن او را احساس کردم. دو پرنده با هم آمیزش داشتند و هم یک لحظه به آنها خیره شدم. و یا میبایستی خواب و رویاهایشان را نیز گزارش میکردند.
به فتوای رجوی بیش از ۷۰۰ مجاهد در سلولهای انفرادی به بند کشیده شدند و با شکنجههای وحشیانه روبرو شدند تا بر اساس سناریوهای مالیخولیایی تهیه شده توسط او بپذیرند که نفوذی رژیم بودهاند و قصد ترور وی و خرابکاری در مناسبات را داشتهاند. به فتوای او هرگونه سوال و پرسش ممنوع اعلام گردید و هرگونه بحث و تبادل نظر دونفره «شعبه سپاه پاسداران» نامیده شد و با عقوبتهای غیرقابل توصیفی مواجه شد.
به فتوای او محاکمات جمعی در اشرف آغاز شد. کلیه اعضای مجاهدین مجبور بودند اعتراف کنند که خمینی در درونشان لانه کرده و مشغول خونخواری هستند.
به فتوای او، مجاهدین مجبور بودند اعتراف کنند که در لشکر امام زمان، با پوشیدن لباس او و خوردن غذای او مشغول خیانت بودهاند.
به فتوای او افراد در حضور هزاران عضو این سازمان تحت شدیدترین فشارها قرارگرفته و گاه مورد ضرب و شتم شدید و حملههای هیستریک و باران تف و آب دهان رفقا و همرزمانشان قرار میگرفتند تا به خواستهی «ولی فقیه مغلوب» تن دهند.
به فتوای او، زندانیان سیاسی آزاد شده بایستی به خاطر اعدام نشدن توسط رژیم خمینی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. آنها بایستی اعتراف میکردند که تواب و بریده بوده و تن به خیانت دادند. در حالی که خود وی در دوران شاه تنها عضو کمیته مرکزی مجاهدین بود که اعدام نشد و مورد عفو شاه قرار گرفت و مریم رجوی حتی رنگ کلانتری ندیده بود چه برسد پایش به زندان و مبارزه باز شود.
به فتوای او، مجاهدین و زندانیان سیاسی سابق دسته دسته به زندان ابوغریب گسیل داشته شدند و با سربازان عراقی اسیر در ایران تاخت زده شدند و یا روی میدانهای مین مرز ایران و عراق رها شده و تحویل رژیم اسلامی داده شدند.
به فتوای او، قاتلان، معتادان، قاچاقچیان و کلیه خلافکارانی که در کشورهای ترکیه و پاکستان به سر میبردند و امکان بازگشت به ایران را نداشتند تحت عنوان «رزمنده ارتش آزادیبخش» به عراق منتقل میشدند تا ما به ازای آنها از دولت عراق بودجه و امکانات بگیرند.
به فتوای رجوی، ایرانیان به جان آمدهای که به ترکیه و پاکستان پناه برده بودند تحت عنوان استخدام با حقوق و امکانات مکفی و سپس اعزام به اروپا فریب داده شده و به عراق کشانده میشدند.
به فتوای رجوی «رقص رهایی» برای زنان ترتیب داده شد و آنها با کارگزاری مریم رجوی به عقد و هماغوشی با او درآمدند تا به این ترتیب از هرگونه تعلق خاطری به دیگری «رها» شوند. طبق فتوای رجوی او محرم تمام زنان مجاهد است.
به فتوای او گاه همسران سابق این زنان مجبور بودند در گزارشاتشان بنویسند از تصور این که وی با همسرانشان در مقابل آنها هماغوشی میکند لذت میبرند تا «انقلاب ایدئولوژیکشان» پذیرفته شود.
بر اساس فتوای او، اعضا و مسئولان مجاهدین مجبور بودند گزارش دهند که در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند. به فتوای رجوی بدترین شکل جداسازی جنسیتی در تاریخ در قرارگاه اشرف صورت گرفت و حتی پمپبنزین «زنانه - مردانه» شد. به فتوای رجوی حیواناتی که توسط مجاهدین تحت فشار جنسی طرف رابطه قرار گرفته بودند به شکل بیرحمانهای کشته میشدند.
به فتوای رجوی پس از سقوط دولت عراق، بلافاصله آمریکا به عنوان «صاحبخانه» جدید معرفی شد و از انجام هیچکاری برای دلبری از صاحبخانه اجتناب نکرد.
به فتوای رجوی، سلاح مجاهدین که «ناموس» مجاهد خلق خوانده میشد بدون هیچ مقاومتی و حتی شلیک گلولهای در اختیار آمریکاییها قرار داده شد و مجاهدین در امحای تسلیحاتشان با آمریکاییها همکاری کردند و همگی تسلیمنامهای را که آمریکاییها تنظیم کرده بودند امضا کردند. هیچیک از این اقدامات به منظور نجات جان مجاهدین صورت نگرفت بلکه رجوی میترسید بهای شلیک یک گلوله را او و همسرش بپردازند و آمریکا دست از سر آنها برندارد.
به فتوای رجوی، او صاحب خون و نفس اعضای مجاهدین است و هرگاه اراده کند میتواند خون آنها را بریزد و جانشان را بگیرد.
در حالی که رجوی در اولین روزهای سقوط دولت صدام حسین، عراق را ترک کرده و خود را به ساحل امن رسانده بود، به فتوای او مجاهدین مجبور بودند در عراق و اشرف بمانند و با دست خالی به مقابله با سربازان مسلح عراقی و نیروهای وابسته به رژیم بپردازند. رجوی با تحریکات خود سعی میکرد نیروهای بیرحم عراقی را که در میانشان مأموران رژیم به وفور بودند تحریک میکرد که به آنها حمله کنند و از آنها قربانی بگیرند.
به فتوای او در این مصاف نابرابر، دختران و پسران کم سن و سال را در صف اول جای میدادند و با تحریک سربازان عراقی شرایطی را به وجود میآوردند تا این جوانان هدف گلوله قرار گیرند. به فتوای او این دسته قربانیان «شهید طلایی» خوانده میشدند چرا که نام مجاهدین از طریق کشته شدن آنها در رسانهها برده میشد.
به فتوای رجوی، جانیان داعشی تا مدتها «انقلابیون عراقی»، «عشایر انقلابی» خوانده میشدند. تا مدتها میکوشید آدمخورهای داعشی را مردمی كه از دیكتاتوری مالكی و دخالت های رژیم ولایت فقیه به ستوه آمدهاند وخواهان یك نظام ضد دیكتاتوری هستند» جا بزند. و از این که « ۵۰ درصد خاك عراق ، ظرف ۳ تا ۴ روز از لوث وجود ارتش مالكی ، آزاد شده» سر از پای نمیشناخت.
http://pezhvakeiran.com/maghaleh-64526.html
بعد از آن که داعش سر یک آمریکایی را جلوی دوربین برید، مسعود رجوی از ترس جان خود دستور توقف تبلیغات را داد و مقالات انتشار یافته را حذف کرد تا ردپای ننگین خود را پاک کند.
طبق فتوای رجوی کلیه کسانی که سابقاً در اشرف حضور داشتند و با ترک این فرقه در خارج از کشور به همکاری با آن ادامه میدهند «بریده خائن» و کلیه کسانی که با ترک این فرقه به انتقاد از آن مشغولند «بریده مزدور» خوانده میشوند.
به فتوای او طبق روایات شیعه که بهتان زدن به اهل بدعت و مخالفان جایز است کلیه منتقدان و مخالفان مجاهدین بایستی «اطلاعاتی» خوانده شوند و بیان هر دروغ و اتهام بیشرمانهای علیه آنها واجب است. این عده به فتوای او مهدورالدم هستند و در موقع مقتضی واجب است که به قتل برسند.
تعداد فتواهای رجوی آنقدر زیاد است که چند «توضیحالمسائل» برای شرح آنها لازم است و در حوصلهی این نوشته و خوانندگان نیست.
زجوی از طریق چنین فتواهایی بود که قادر شد روح پلید خود را در کالبد بزرگترین سازمان سیاسی ایران بدمد و آن را تبدیل به فرقهای خطرناک کند.
ایرج مصداقی ۱۶ مارس ۲۰۲۰