جمهوری اسلامی یک توافق جدید را نمیپذیرد؛ وقتتان را تلف نکنید و کنارش بزنید
*منبع: نشنال ریویو
*نویسنده: ری تکیه
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
- دو واقعیت توافق اتمی سال ۲۰۱۵ را ممکن ساخت. اولی رئیس جمهوری اسلامی ایران که معتقد بود کلید اصلی ثروت اقتصادی کشورش در توافق کنترل تسلیحات است تا راه را برای سرمایهگذاری خارجی هموار میکند. عامل دوم که به ندرت مورد بحث قرار میگیرد تمایل جامعه علمی ایران بهخصوص دانشمندانی بود که در سازمان انرژی اتمی فعال بودند و پذیرفتند که محدودیتهایی روی برنامه اتمی اعمال شود. امروز اما هیچکدام از این دو عامل وجود ندارند و احتمال تکرار دوبارهی آنها نیز وجود ندارد.
- پس از توافق اتمی ۲۰۱۵ نیز رویای امپراتوری در خاورمیانه که جمهوری اسلامی در سر میپروراند به شدت باعث نگرانی بانکداران و سرمایهگذاران بود و نتوانست آنها را قانع کند که در آن کشور سرمایهگذاری کنند.
- پس از امضای برجام، فعالیتهای اتمی که تا آن زمان غیرقانونی به شمار میرفت، مشروعیت بینالمللی گرفت و تلاشهای رژیم برای به روز کردن تکنولوژیهای اتمی مورد قبول جامعه بینالملل و آمریکا قرار گرفت.
- خامنهای مدتهاست یک تئوری اقتصادی عجیب به اسم «اقتصاد مقاومتی» را پیش میبرد و اگر بهای حفظ انقلاب اسلامی فقر ملّی باشد او حاضر است آن را از کیسهی مردم ایران بپردازد!
- گرچه روحانی و ظریف بیشترین توجهات را برای رسیدن به توافق اتمی به خود جلب کردند اما صالحی بود که خامنهای را برای توافق اتمی قانع کرد. صالحی مشغول مدرن کردن زیرساختهای اتمی است که قابلیت دستیابی به بمب اتمی را داشته باشد و امیدوار است بدون اینکه لو برود بتواند به این مسیر ادامه دهد
- در چنین شرایطی، امروز سوء مدیریت در مقابل شیوع ویروس کُرونا نیز نشانههایی از ترکیب ناکارآمدی و دروغگویی رژیم ایران را بیش از پیش اثبات میکند. به همین دلیل ایران یکی از اولین کشورهایی است که به این ویروس مبتلا شد و یکی از آخرین کشورهایی است که از شرّ آن خلاص میشود.
پایگاه خبری «نشنال ریویو» (National Review) در مقالهای تحلیلی به قلم ری تکیه تحلیلگر سیاسی با مقایسه شرایط رژیم و سازمان انرژی اتمی ایران در جریان مذاکرات اتمی سال ۲۰۱۵ و وضعیت فعلی آنها تشریح کرده که چرا شرایط برای مذاکره و توافق دوباره با جمهوری اسلامی ممکن نیست.
او به رهبران کاخ سفید توصیه کرده بجای اینکه وقتشان را برای رسیدن به یک توافق جدید با حکومت ایران در چارچوب پیمانهای «کنترل تسلیحات» و بازدارنده تلف کنند فکر کنار زدن رژیم ایران باشند که حقانیت مردمی خود را از دست داده است.
در مقدمه این گزارش آمده دوران دیپلماسی کنترل تسلیحات در روابط دیپلماتیک میان ایالات متحده آمریکا و رژیم ایران به پایان رسیده است. دولت ترامپ قادر نخواهد بود بر سر یک توافق اتمی جدید با این حکومت مذاکره کند و حتا اگر دموکراتها هم بار دیگر کاخ سفید را پس بگیرند قادر به احیای توافق قدیمی نیستند.
تمام اینها ربطی به این حقیقت ندارد که ترامپ یکجانبه از توافق اتمی خارج شد. این وضعیت نتیجه افزایش افراطگرایی تندروهای اسلامی و متخصصان جمهوری اسلامی است که بیشتر مشتاق به دستیابی به بمب اتمی هستند تا یک توافق دیگر با آمریکا.
دو واقعیت توافق اتمی سال ۲۰۱۵ را ممکن ساخت. اولی رئیس جمهوری اسلامی ایران که معتقد بود کلید اصلی ثروت اقتصادی کشورش در توافق کنترل تسلیحات است تا راه را برای سرمایهگذاری خارجی هموار میکند. عامل دوم که به ندرت مورد بحث قرار میگیرد تمایل جامعه علمی ایران بهخصوص دانشمندانی بود که در سازمان انرژی اتمی فعال بودند و پذیرفتند که محدودیتهایی روی برنامه اتمی اعمال شود. امروز اما هیچکدام از این دو عامل وجود ندارند و احتمال تکرار دوبارهی آنها نیز وجود ندارد.
در سال ۲۰۱۳ که حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور به میدان آمد به دنبال احیای اقتصادی بود که اساساً فرو پاشیده بود و تحریمهای اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامی، خزانه آن را خالی کرده بود.
ری تکیه مینویسد: حسن روحانی همان موقع نیز ترسوتر از آن بود که بتواند ناخدای کشتی اصلاحات ساختاری اقتصاد باشد و از عواقب سیاسی آن میترسید. فرمول او برای مقابله با همه اینها جذب سرمایهگذاری خارجی و بازگرداندن جایگاه ایران در اقتصاد جهانی بود. هیچیک از اینها بدون یک توافق بر سر کنترل تسلیحات که دیوار تحریمها را فرو بریزد ممکن نبود.
در سال ۲۰۱۵ روحانی پیروزمندانه به این توافق رسید و تصور میکرد با آن به تجارت بینالمللی بازمیگردد. جان کری وزیر خارجه آمریکا به دستور باراک اوباما به سراسر اروپا سفر کرد تا برای شرط بستن روی روحانی شریک پیدا کند. کری به بانکها و شرکتهای اروپایی که ایران را تحریم کرده بودند توصیه میکرد دوباره بازگردند و به آنها تاکید میکرد این توافق تمام موانع تجاری با آنها را برداشته است. اما ایران کشور پُر خطری محسوب میشد و رویای امپراتوری در خاورمیانه که جمهوری اسلامی در سر میپروراند آنموقع نیز به شدت باعث نگرانی بانکداران و سرمایهگذاران بود و نتوانست آنها را قانع کند که به سرمایهگذاری در آن کشور بپردازند.
در آن دوران ایران نفت بیشتری فروخت اما هیچ رونق اقتصادی به وجود نیامد! تورم به ویران شدن طبقه متوسط ایران منجر شد و غول بیکاری آیندهی نسل دیگری از ایرانیان را تباه کرد. در سال ۲۰۲۰ با پایان دوره ریاست جمهوری روحانی دیگر هیچ اتکایی برای جمهوری اسلامی جهت گرفتن امتیازات خارجی وجود نخواهد داشت.
در کشاکش همه این رویدادهای بحرانی، دولت روحانی از کُروناویروس هم ضربه خورده است. سوء مدیریت در مقابل شیوع ویروس کُرونا نشانههایی از ترکیب ناکارآمدی و دروغگویی رژیم ایران را بیش از پیش اثبات میکند.
گرچه تعداد زیادی از مقامات رژیم به علت ابتلا به کُرونا از این بیماری رنج میبرند اما هنوز سیستمی برای مقابله با گسترش آن ایجاد نکردهاند. ایران یکی از اولین کشورهایی است که به این ویروس مبتلا شد و یکی از آخرین کشورهایی است که از شرّ آن خلاص میشود.
چشمانداز اقتصادی روحانی هرگز با علی خامنهای و تندروها منطبق نبود. از نظر آنها یک انقلابی در مقابل هنجارهای بینالمللی نباید جهتگیری غربی داشته باشد. خامنهای مدتهاست یک تئوری اقتصادی عجیب به اسم «اقتصاد مقاومتی» را پیش میبرد که گویا بر اساس آن ایران میتواند با تکیه بر مردم خود نیازهایش را برآورده کند اما این اقتصاد تخیلی صادرات نفت را از کشور گرفت.
خامنهای اخیراً گفت، «من به شدت معتقدم که راه حل اصلی مشکلات کشور افزایش تولید داخلی است» و همچنین گفته «وابستگی به نفت عامل اصلی ایجاد مشکلات اقتصادی است.» این باور یعنی یک ملت ۸۰ میلیون نفری درهای بازار داخلی خود را به روی دنیا ببندد و صرفاً بر بازار داخلی خود تکیه کند. اما برای خامنهای این موضوع حفظ تعادل مالی نیست بلکه محافظت از انقلاب در برابر تأثیرات خارجی است. درسی که او در دهه گذشته از رویارویی با غرب بر سر برنامههای اتمی آموخته این است که تا وقتی ایران وابسته به نفت و گاز طبیعی باشد در برابر خارجیها که کنترل بازار را دست دارند آسیبپذیر خواهد بود. اگر بهای حفظ انقلاب اسلامی فقر ملّی باشد او حاضر است آن را از کیسهی مردم ایران بپردازد.
آنچه از سوی شاگردان افراطی خامنهای تکرار میشود نیز مضامینی برخاسته از انزوا و خودکامگی است. محمدرضا نقدی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میگوید، «مشکل اصلی ما این است که افراد زیادی معتقدند در صورت برقراری رابطه با آمریکا مشکلات اقتصادی حل خواهد شد.» محمدباقر قالیباف شهردار سابق تهران و از نامزدهای پیروز انتخابات مجلس شورای اسلامی که امیدوار است ریاست مجلس بعدی را در اختیار بگیرد نیز مدعی است، «تنها ۳۰ درصد مشکلات کشور ناشی از اثر تحریمهاست و ۷۰ درصد مشکلات در نتیجه مدیریت ضعیف به وجود است.» اما عملکرد جریان محافظهکار از جمله زمانی که محمود احمدینژاد در قدرت بود نشان داد که آنها نمیتوانند مسئولان خوبی برای اقتصاد ایران باشند چنانکه در زمان احمدینژاد نیز ایران رو به ورشکستگی رفت.
افراطیون زیر رصدهای دقیق علی خامنهای تلاش کردند کنترل اوضاع را از دست به اصطلاح میانهروها بگیرند. آنها همیشه کنترل موثرترین ارگانهای قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی را در دست داشتند اما میخواهند سیطرهی قدرت خود را در کل سیستم گسترش بدهند.
تغییر رویکرد سازمان انرژی اتمی ایران
در آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان اغلب اصلاحطلبان را رد صلاحیت کرد در حالی که اغلب محافظهکاران تایید صلاحیت شدند. الگویی که ممکن است در انتخابات بعدی نیز تکرار شود. گروه جدیدی که قرار است قدرت را به دست بگیرد به طرحهای عجیب خامنهای در زمینه اقتصادی تکیه میکنند و احتمالاً قرار نیست هیچ محدودیتی در ازای گرفتن امتیازات تجاری از غرب بپذیرند.
نویسنده «نشنال ریویو» با تاکید بر اینکه «دوران مماشات غربیها و سیاست چماق و هویج در قبال رژیم ایران برای کنار گذاشتن برنامههای اتمی توسط آنها تمام شده» مینویسد: استنباط عقل جمعی مدتها این بود که با فشار تحریمها رژیم ایران حاضر به توافق جدید خواهد بود. شکی نیست که فشارهای مالی باعث شد روحانی به دنبال راههای فرار باشد. اما آنچه جمهوری اسلامی را در جریان برجام به سمت توافق متمایل کرد بحث و گفتگو زیرکانه در سازمان انرژی اتمی بود. به عنوان مثال علیاکبر صالحی و فریدون عباسی رئیس فعلی و پیشین سازمان انرژی اتمی ایران در مورد چگونگی دستیابی ایران به سلاح اتمی عقاید متضادی داشتند. اگر این بحث را درک کنیم خواهیم فهمید چرا رژیم ایران در سال ۲۰۱۵ تصمیم به مذاکره گرفت و چرا امروز این کار را انجام نمیدهد.
عباسی در مصاحبهها خود را یک چهره انقلابی معرفی میکند که بجای دانشگاههای خارجی مدرک دکترای فیزیک اتمی خود را در داخل ایران گرفته است. او جای پای خود را در سال ۲۰۱۰ وقتی محکم کرد که استاد دانشگاه بود و مورد یک سوء قصد قرار گرفت که احتمال میرود از سوی اسرائیل بوده باشد و کمتر از سه ماه بعد رئیس سازمان انرژی اتمی ایران شد و در دوران احمدینژاد یک حامی پروپاقرص پیدا کرد که برای نگه داشتن قدرت خود نیاز به یک برنامه اتمی گسترده داشت.
ایران برای فعالیتهای اتمی خود بهای بسیار سنگینی پرداخت و همانطور که سازمان ملل اعلام کرده بود هیچکس نمیتوانست تضمین دهد که سایتهای اتمی رژیم در برابر حملات آمریکا و اسرائیل در امان باشند.
در ادامه این گزارش آمده، آنچه در دوران احمدی نژاد و عباسی گذشت در دوران صالحی تکرار نشد و آنها پیشنهاد دادند که نسل جدیدی از سانتریفیوژهای پیشرفته را به کار بگیرند که بسیار کارآمد عمل میکنند. سانتریفیوژهای نسل جدید درواقع به ایران امکان میدهد که به سرعت مواد مورد نیاز برای ساخت بمب هستهای را تولید کند.
در سال ۲۰۱۳ با روی کار آمدن روحانی موازنه قدرت به سمت نوسازی در سازمان انرژی اتمی تغییر کرد. عباسی به دانشگاه برگشت و صالحی ریاست سازمان انرژی اتمی را به عهده گرفت. با توجه به توافق اتمی مهمترین خواسته علیاکبر صالحی برنامههای تحقیقاتی و نوسازی زیرساختهای هستهای رژیم بود.
پژمان رحیمیان یکی از معاونان صالحی میگوید، «رئیس فعلی سازمان معتقد است [در دوران احمدینژاد] نباید این تعداد سانتریفیوژ IR-1 را نصب میکردیم، زیرا برنامههایی برای جایگزینی سانتریفیوژهای قدیمی با سانتریفیوژهای جدید در دست بود.»
صالحی تعداد قابل توجهی از سانتریفیوژهای قدیمی را که رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی آنها را نصب کرده بود از دور خارج کرد.
غفلت جان کری
در سال ۲۰۱۵ رژیم ایران تقریباً هشت سال زمان نیاز داشت تا نسل جدید سانتریفیوژها را جایگزین کند. بر اساس توافق اتمی (برجام) ایران میتوانست دقیقاً در این بازهی زمانی به سانتریفیوژها دسترسی پیدا کند.
جان کری ادعا میکرد سال ۲۰۱۷ وقتی مذاکرات آغاز شد در ایران بیش از ۱۹هزار سانتریفیوژ فعال بود اما امروز تعداد سانتریفیوژها به ۵ هزار کاهش پیدا کرده. آنچه جان کری از آن غفلت کرد این بود که اساسا قرار بود سانتریفیوژهای قدیمی از رده خارج شوند.
تابستان ۲۰۱۵ در حالی که مذاکرات در جریان بود به اصطلاح نوگرایان کارتهایشان را روی میز گذاشتند. صالحی که بر امضای توافق اتمی اصرار داشت میخواست برنامههای اتمی ایران مطابق با نیازها و ملزومات تحقیقاتی و توسعه پیش رود. روحانی هم تاکید داشت بر اساس توافق اتمی راه توسعه سریع در حوزه تحقیقاتی و در دستیابی به دانش صلحآمیز هستهای هموار شده است. پس از امضای برجام، فعالیتهای اتمی که تا آن زمان غیرقانونی به شمار میرفت، مشروعیت بینالمللی گرفت و تلاشهای رژیم برای به روز کردن تکنولوژیهای اتمی مورد قبول جامعه بینالملل و آمریکا قرار گرفت.
از آن زمان رژیم ایران بر تواناییهای فنی و ظرفیت اتمی خود افزوده است. سال ۲۰۱۷ صالحی اعلام کرد: «اگر بخواهیم میتوانیم تا ۹۰ درصد اورانیوم را غنیسازی کنیم.». این یعنی دستیابی به بمب که واکنش او در برابر خروج آمریکا از توافق بود! پس از آن نقض تدریجی مفاد برجام توسط جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و در نهایت اجازه دسترسی و بازدید از سایتهای مشکوک به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی داده نشد.
نقطه نهایی ماجراجوییهای اتمی جمهوری اسلامی
برنامه اتمی ایران به نقطه جهش و نهایی میرسد. رسیدن به چنین نقطهای نشان میدهد نوگرایان کارشان را کردهاند و دیگر تمایل به سازش ندارند. در مقابل دونالد ترامپ میگوید به هیچ عنوان اجازه دستیابی ایران به سلاح اتمی را نمیدهد و در پی یک توافق جدید است که در آن تمام فعالیتهای اتمی ایران در غنیسازی متوقف شود چیزی که صالحی و گروهش زیر بار آن نمیروند.
جو بایدن مثل دیگر دموکراتها در مورد برگشت به توافقی حرف میزند که اساسا دیگر وجود خارجی ندارد. او حتی اگر پیروز انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا شود و بخواهد در چارچوب توافق اتمی اعمال برخی محدودیتها را مطرح کند با مخالفت سازمان انرژی اتمی ایران روبرو خواهد شد.
گرچه روحانی و ظریف بیشترین توجهات را برای رسیدن به توافق اتمی به خود جلب کردند اما صالحی بود که خامنهای را برای توافق اتمی قانع کرد.
فیزیکدان پرورش یافته در MIT همواره سازنده مبتکر خامنهای بوده و بعید نیست که خامنهای برای رسیدن به جاهطلبیهای امپراتوری خود در خاورمیانه بخواهد به سلاح نهایی دست پیدا کند و هیچ بعید نیست توصیههای دانشمندان دیگر خود را برای مذاکراه و توافق جدید با آمریکا و همپیمانان آن رد کند.
در ایران امروز نه طبقه سیاسی و نه طبقه علمی حکومت هیچکدام یک قرارداد جدید را نمیخواهند. خامنهای و تندروها بطور کل معتقد نیستند که تحریمها دلیل اصلی فشار اقتصادی است و اصرار دارند با فاصله گرفتن از بازارهای جهانی قادر به بازسازی اقتصادشان هستند. اما آنها کاملاً در اشتباهاند و این قضیه آنها را تبدیل به طرف غیرقابل مذاکره با آمریکا میکند. صالحی مشغول مدرن کردن زیرساختهای اتمی است که قابلیت دستیابی به بمب اتمی را داشته باشد و امیدوار است بدون اینکه لو برود بتواند به این مسیر ادامه دهد و این به معنای این است که او تسلیم محدودیتهای جدید نمیشود.
نویسنده نشنال ریویو در پایان هشدار میدهد «زمان آن رسیده ما از توهم کنترل تسلیحات جمهوری اسلامی دست برداریم و روی تضعیف بنیادهای رژیمی تمرکز کنیم که حقانیت مردمی خود را از دست داده است. جمهوری اسلامی مجبور است از ایدئولوژیهای تاریخ مصرف گذشته قرن بیستمی پیروی کند تا به زبالهدان تاریخ برسد. بجای اینکه برای یک قرارداد جدید زحمت بکشیم، باید عبارت معروف رونالد ریگان را تکرار کنیم: ما میبریم، آنها میبازند.»