یورونیوز - مشکل کرونا از جمله مشکلاتی است که در علم به آن مشکل بدقلق، بدذات و یا بدخیم میگوییم.
وقتی سیستمی دچار مشکل بدخیم میشود و شروع به درست کردن آن میکنیم، هر جایی را بخواهی درست کنی جای دیگر خراب میشود.
میخواهیم جان انسانها را حفظ کنیم و تصمیم به تعطیلی کشور میگیریم، آنوقت این تصمیم به از بین رفتن مشاغل و کسبوکارها، فقر و بیکاری منجر میشود.
حالا جامعهای که نگران جان مردمش بودیم ممکن است با نگرانیهای عدیده دیگری مواجه شود، از طرف دیگر اگر بخواهید اقتصاد را حفظ کنید جان آدمها را به خطر میاندازید و به سیستم درمانی فشار زیادی وارد میکنید و در بلند مدت باز هم ممکن است به اقتصاد آسیب وارد شود.
به همین خاطر اینکه صورت مساله و راهحلهایی که به نظر درست میرسد چه راهها و روشهایی هستند به این نکته بستگی دارد که ما سطح مساله را چطور میبینیم؟ مرزبندی این مساله را چگونه انتخاب میکنیم؟ و کجای مشکل را میخواهیم ببینیم؟
به همین خاطر وزیر یک کشور ممکن است تعطیلی را راهحل کشور بداند و از طرف دیگر نخست وزیر یا رئیس جمهوری همان کشور با نگرشی دیگر در یک سطح دیگر تصمیم متفاوتی اتخاذ کند.
این مسائل خاصیتشان این است که راهحل و تعریف درست ندارند. به همین خاطر است که میبینیم راهحلها از کشوری به کشور دیگر متفاوت است؛ چه توسعه یافته و چه توسعه نیافته، چه با اقتصاد خوب و چه با اقتصاد ضعیف. روشها و راه حلها برای مواجه با آن متفاوت است. هنوز هم کسی نمیداند روش کدام کشور درست است.
در حوزه محیط زیست هم ما مسائل بدخیم زیادی داریم. یکی از راههایی که نمیتوانیم به راهحل برسیم نیز همین است. اگر بخواهیم به خاطر مشکلات آلودگی هوا کارخانهها را تعطیل کنیم، معیشت مردم را دچار مشکل میکنیم چرا که حل مشکل آلودگی هوا در کوتاه مدت، میتواند مشکل کاهش تولید و بیکاری را به دنبال داشته باشد.
همین مساله میتواند در سیاستهای مدیریت آبی و بحث تعطیل کردن کشاورزی پیش بیاید. به علاوه اینکه تولیدات غذا در کشور میتواند با مشکلاتی روبرو شود. ما اگر برای آب هم کاری نکنیم، محیط زیست دچار مشکل میشود و کشاورزانی که دیروز نگران بودیم بیکار نشوند حالا باید نگران پدیده مهاجرتشان باشیم.
اگر بخواهیم برای کاهش گازهای گلخانهای کاری بکنیم نیز میتوانیم مسیر توسعه کشورها را دچار مشکل کنیم. برای همین است که ما دائم بر سر صورت مساله و راه حل و اینکه باید مساله را چطور ببینیم، بحث و دعوا میکنیم.
آنچه میدانیم این است که بخشینگری میتواند بسیار مهلک بوده و اثراث سوئی داشته باشد. از طرف دیگر میدانیم که نادانستههای ما نیز زیاد است و نمیتوان راه حل قطعی تعریف کرد. مرور زمان شاید مشخص کند که کدام راهحلها بهتر است.
آنچه میدانیم این است که چنین مشکلاتی به راهحلهای متعدد نیاز دارد و نمیتوان با یک راهحل به سراغ حل مساله رفت بلکه باید از درهای مختلف برای حل آن وارد شد.
ممکن است تا ابدالدهر ندانیم که صورت مساله چه بوده و بهترین راهحل چیست.
باید صبور باشیم و تلاش کنیم و با تمام این عدم قطعیتها تصمیمی که به نظر درست میرسد را بگیریم. و درباره اینکه مرزبندی درست مساله چه است و چگونه است نیز احساسی نشویم.