اهل اندیشه فراوان در باره بعد از «کوید - ۱۹» مینویسند و میگویند. چرا؟ زیرا هجوم ویروس جهانیان را از سنگینی باری آگاه کرد که بر دوش خود و طبیعت نهادهاند. اهل اندیشه میگویند این ویروس باید چشمان ما ساکنان روی زمین را به واقعیتهایی بگشاید؛ واقعیتهایی که خود ساختهایم و نمیبینیم. سنگینی بار را با مصرف مخدرها حس نمیکنیم. مخدرهایی چون «جهانی شدن»، «تولید و مصرف انبوه»، در ردیف اول بودن بخاطر «تولید ناخالص داخلی» و «درآمد سرانه»، «علمگرایی» و... را وقتی با مواد مخدر و انواع مستیآورها جمع کنیم، میفهمیم چرا مرتب بار میسازیم و بار بردوش خویش میافزاییم بیآنکه سنگینی آن را حس کنیم. ویروس را هشدار که تلقی کنیم، به ما میگوید: جلو پای خود را ببینید دارید زیر بار سنگینی که بردوش دارید، دفن میشوید.
❋قدرت و علم و ناتوانی از گرفتن تصمیم؟:
از مالرو، نویسنده نامدار فرانسوی، پرسیده بودند: ویژگی زمان ما چیست؟ پاسخ داده بود: «بیتصمیمی». رﮊیس دوبره حق را به جانب او میدهد. زیرا اگر توانایی گرفتن تصمیم بود، ویروس جهان را فرا نمیگرفت: ناتوانی مقامهای چینی از گرفتن تصمیم به موقع و ناتوانی مقامهای کشورهای دیگر جهان، باز از گرفتن تصمیم به موقع. عامل ناتوانی چیست؟ فقدان استقلال. از فرد تا دولت، در قید پویاییهای نظام سلطهگر - زیرسلطه، استقلال برای گرفتن تصمیم، بنابراین، آزادی فعالیت و گزینش نوع آن را ندارند.
کار شیوع بیماری کوید - ۱۹ که از کار گذشت، این مقامها تصمیم گرفتند، اما تحت سلطه ویروس تصمیم گرفتند. دلیل آن اینکه خود مسئولیت تصمیمهاشان را بر عهده نمیگیرند نه. بر عهده «هیأت علمی مشاور» مینهند و میگویند هیأت بر این نظر است که این تدبیرها را باید اتخاذ کرد. دوبره خاطرنشان میکند که قدرت، هیچوقت تنها به صحنه نمیآید. زمانی به نمایندگی از خدا به صحنه در میآمد و حالا، وقتی میخواهد به صحنه درآید، این و آن «هیأت» را به همراه میآورد. دلیل را نمیگوید. دلیل آن این است: قدرت نیاز به توجیه دارد. اما آیا در سطح کشورها، جریان آزاد تجربهها میان پزشکان برقرار است؟ نه. به ابتکار شماری از پزشکان بیماریهای عفونی فرانسه، خود شورایی را بوجود آوردند. دکتر فیروزه بنیصدر درمانی را جست و با اعضای شورا در میان گذاشت. پذیرفتند به تجربه بگذارند. نتیجه مطلوب بود. امروز ۳۰ بیمارستان این روش درمانی را بکار میبرند. اما هنوز نمیتوان گفت جریان آزاد تجربه د ر سطح فرانسه برقرار است. چرا که میزان مرگ و میر میباید بسیار بیشتر کاهش مییافت و زمان درمان، میباید کوتاهتر میشد و سروکار بیمار به بخش «مراقبتهای ویژه» نمیافتاد.
بدینقرار، شیوع بیماری میگوید «بیتصمیمی» پیش از کرونا، فراگیر و جهانی شده است. چرا؟ زیرا استقلال مغفول است. فراملیها نه تنها از قلمرو تصمیمگیری دولتها خارج هستند، بلکه تصمیمهای خود را به دولتها تحمیل میکنند. زیرا در نظام جهانی مسلط - زیرسلطه، جبر پویاییها این غولهای عظیم را نیز از تصمیمگیری بموقع ناتوان ساخته است. دلیل آن بحرانها که از پی هم، جهان را فرا میگیرند؛ دلیل آن، بحران محیط زیست که شدت میگیرد؛ دلیل، گرسنگی و خشونت که فراگیرتر میشوند؛ دلیل آن، آسیبهای اجتماعی که بر هم میافزایند و دلیل آن، بیست و یک پویایی نظام سلطهگر -زیرسلطه. بیستمی پویایی مرگ است. اگر شهروندان جامعهها به حقوق خویش وجدان بیابند و استقلال و آزادی خود را بیادآورند و تصمیم بگیرند، میتوانند آن را با پویایی زندگی جانشین کنند.
دوبره میگوید قدرت هیچگاه تنها به صحنه نمیآید. سخن او را که دقیق کنیم، این میشود: قدرت هم نیازمند توجیه است و این توجیه را برعهده دین یا مرام و در مواردی هم علم میگذارد و هم در ترکیبی که قدرت، با بکار رفتنش، پدید میآید، علم و فن وجود دارند. از اینرو، وقتی نظر «هیأت علمی» را توجیهگر اقدام خود میکند، گرفتار تناقض میشود اگر این نظر با علمی که در ترکیب بکار برده است، تناقض پیدا کند. رفتار کسانی چون ترامپ و بولسونارو و خامنهای و نظایر این سه، تناقضی که اینگونه قدرتمدارها گرفتارش هستند را روشنتر آشکار میکند: تدابیری که علم وقتی از قید قدرت رها است، اتخاذ و اجرای آنها را پیشنهاد میکند، غیر از تدابیری هستند که علم اتخاذ میکند وقتی در بند قدرت است. علم رها از قید قدرت با «علمی» که اینطور کسان در سر قدرتمدار خود دارند، نمیخواند. ایناست که اینها به علمی عمل میکنند که جهل است و عمل به آن، فاجعه ببار میآورد. بعد از فاجعه نیز، به علم مستقل از قدرت اجازه بکاررفتن داده نمیشود. زیرا علم را تنها نمیتوان بکاربرد. اگر با زور و فساد ترکیب نشود و در رابطه مسلط - زیرسلطه بکار نرود، باید با حقوق ترکیب شود تا قابلیت بکاررفتن پیدا کند. کدام قدرتمدار است که قدرت را نفی کند و حق و حقوندی را تصدیق؟ بدینخاطر است که جهان از بحران به بحران عبور میکند.
❋ زمان انتخاب نه میان بد و بدتر که میان پویایی زندگی یا پویایی مرگ است:
هم اکنون، برسر موضوعهای زیر، بحثها داغ هستند:
● ابعاد تخریب اقتصاد ناشی از کاهش «تولید ناخالص داخلی»؛
● زمین گذاشتن بارسنگین و تغییر نظام اقتصادی و بناگذاشتن نظام جدید بر پایه نیازهای واقعی:
انسان برای اقتصاد نیست، اقتصاد برای انسان است؛
● قرنطینه و رابطه آن با قدرت و فرهنگ؛
● جهانی شدن و استقلال؛
● جایگاههای چپ و راست و راست افراطی «عوام فریب» بعد از «کوید - ۱۹». و
● وجدان به حقوق و تنظیم رابطهها به حقوق
۱. کدام اقتصاد؟:
دو موضوع اول و دوم، موضوع بحث میان دو طرف هستند: طرفی که میخواهد نظام موجود سرمایهداری حفظ شود و تقدم را نه برای حیات انسان و حقوندی او که برای «اقتصاد» قائل است. و طرفی که توضیح میدهد قدرتمدارها دروغ میگویند و حالا که کرونا چشمهای ما را به روی واقعیتی بازکرده که نظام اقتصادی است، فرصت را برای تغییر آن مغتنم بشماریم و نظامی اقتصادی در خدمت انسان، بنابراین، برپایه نیازهای اساسی انسان، بنا کنیم. این همان راهکار است که نیم قرن پیش، در اقتصاد توحیدی، پیشنهاد شده است و در طول نیم قرن، بطور مستمر، در باره آن توضیح داده میشود:
● حقوند شناختن انسان و برخورداری او از حقوق پنجگانه؛
● به صفر رساندن فرآوردهها و خدمات تخریبی؛
● کاستن از بارسنگین دیوانسالاری؛
● وجود کار برای هریک از استعدادهاو فضلهای انسان، تا که هم هر انسان، جامعیت خویش را بازیابد و هم برای همه انسانها کارها وجود داشته باشند؛
● خارج کردن مهار نیروهای محرکه از دست فرا ملیها و به صفر رساندن تخریب آنها و در جریان رشد انسان و آبادانی طبیعت، بکار انداختن آنها. بنابراین؛
● ترکیب نیروهای محرکه (سرمایه و علم و فن و نیرو و منابع موجود در طبیعت) با حقوق انسان و طبیعت و بکاربردن این ترکیب در رشد انسان و آبادانی طبیعت. و
● رها شدن از نظام مسلط - زیرسلطه، به یمن تغییر از پایین: وجدان جمهور مردم به حقوق و استعدادهای خویش، بنابراین، تغییرکردن و نقش تغییردهنده یافتن آنها.
این راهکار بکار همه جامعهها، بخصوص جامعههای در موضع زیرسلطه و بیشتر از همه، ایران میآید که بیشترین همسایهها را دارد و قلب حوزه تمدنی نیز هست که «تمدن اسلامی» خوانده میشود.
۲. قرنطینه قدرت فرموده و قرنطینه فرهنگ فرموده:
دو نوع قرنطینه، مرتب مقایسه میشوند: قرنطینه چینی - که توأم است با بیتصمیمی اولیه که سبب ابتلای جهانیان به بیماری شد - با قرنطینه امریکایی و این دو با قرنطینه اسپانیولی و ایتالیائی و این چهار با قرنطینه فرانسوی و این قرنطینه با قرنطینه آلمانی و قرنطینه آلمانی با قرنطینه سوئدی. این مقایسهها، سبب پی بردن به اهمیت فرهنگ شده است: در سوئد، متصدی قرنطینه بیشتر فرهنگ است. دولت کسر بودجه ندارد و تجهیزات درمانی آمادهاند. در نتیجه، زیان اقتصادی کمتر است.
حاصل این مقایسه ایناست که نقش فرهنگی بیشتر است که برای انسان منزلت بیشتر قائل است و فرهنگ حقوق نیز هست و به شهروند نقش بیشتری در زندگی خود میدهد و رابطهها را تنها قدرت تنظیم نمیکند، حقوق نیز در تنظیم رابطهها نقش دارند.
این درس تجربه، در شمار بزرگترین درسها است: هرجامعهای بهمان نسبت که فرهنگ استقلال و آزادی پیدا میکند و شهروندان حقوند میشوند، قدرت بیمحلتر میشود. این همان درس است که ایرانیان در انقلاب ایران بکار بردند. در مصائب بزرگ، بیادشان میآید و بکارش میبرند. اما برای این که قدرت بیمحل شود، نیاز به فرهنگ استقلال و آزادی و اخلاق حقوندی است. خواننده ویژگیهای فرهنگ استقلال و آزادی و اخلاق حقوندی را در کتاب قانون اساسی برپایه حقوق پنجگانه و نیز ارکان دموکراسی، جلد اول، بخش اول، میتواند بیابد.
۳. جهانیشدن و استقلال و آزادی:
چپها هشدار میدهند که اگر جامعههای اروپایی از همبستگی با یکدیگر غافل شوند، ویروس کرونا اتحادیه اروپا را نیز میمیراند. بیل گیت هشدار داده بود که خطری که بشریت را تهدید میکند نه جنگ اتمی که بیماری واگیر میتواند باشد. اما کشورها آمادگی مقابله با آن را نیافته بودند. اینک، جامعهها متوجه میشوند که نیازمند استقلال هستند. هم برای اینکه بتوانند بموقع تصمیم بگیرند و هم اینکه هرجامعهای نیازهای اساسی خود را خود باید برآورد.
باوجود این، امری که از آن غفلت میشود و نسبت به آن، بنیصدر نیم قرن است بطور مداوم هشدار میدهد، ایناست: وقتی نظام جهانی نظام سلطهگر - زیرسلطه است، جهانی شدن به ضرورت، یعنی به مهار فراملیها درآمدن نیروهای محرکه و یعنی ایجاد بازاری جهانی که، در آن، کالاها و خدماتی عرضه میشوند که برایشان، تقاضای جهانی وجود دارد. بنابراین، «تقاضا»ی جهانی جهتیاب فعالیتهای اقتصادی هر کشور میشود. و این یعنی فرعی شدن نیازهای اساسی انسانها به بهداشت و غذا و پوشاک و مسکن و آموزش و پرورش و محیط زیست سالم و بیاعتناء شدن دولتها به برآوردن این گونه نیازها.
بدینقرار، استقلال با تعریف نه مسلط و نه زیرسلطه و آزادی با تعریف توانایی فعالیت و گزینش نوع آن به یمن برخورداری از استقلال، نه با نظام مسلط - زیرسلطه خوانایی دارد و نه با پویایهای آن که یکی از آنها، پویایی جهانی شدن است. هرگاه جامعهها بخواهند بر پایه این دو تعریف از استقلال و آزادی، نظام جهانی سامان دهند که در آن، حقوق رابطهها را تنظیم کنند، برآنها است که حقوق پنجگانه را بشناسند و رابطهها در جامعههای خود و رابطه با طبیعت و رابطه با یکدیگر را با آن حقوق تنظیم کنند. تنظیم رابطه با حقوقی که هر جامعه بعنوان عضو جامعه جهانی دارد، جهانی شدن جدیدی را ببار میآورد با امکان یک مدیریت مردم سالار و توانا به مهار نیروهای محرکه و جهت بخشیدن به آنها در سطح جهان با هدف رشد همآهنگ جامعهها و آبادانی کره زمین. این پیشنهاد نیز چهل سال پیش به جامعه بشری ارائه شده است.
خون شکستهی دعا* (سنگسار دعا)، رضا فرمند
سردار دوقطبی یا ویروس دوقطبی؟ مهران رفیعی