به گزارش اصلاحات نیوز؛ محسن رشید از سرداران بازنشسته سپاه که سالهای زیادی در دفتر سیاسی این نهاد انقلابی فعالیت داشت، با اشاره به رفتار جریانهای سیاسی حاکم با جریانهای سیاسی منتقد، گفت: «برادران اصولگرا چماقی بالای سر رقیب گرفتهاند و میگویند «هیس» و حال آنکه جامعه بیفریاد، جامعه مرده است. به بیان روشنتر، تقویت وحدت ملی یا به تعبیر خط امام «وحدت کلمه» بدون اغماض از خطاها و خطاکاران سیاسی میسر نیست».
او به ایسنا گفته است: «بنده معتقدم تعریف نامناسب از اندیشه و مکتب امام و نیز پارهای از تحولات اجتماعی جامعه ایران که از رحلت امام خمینی و در دوره مشهور به سازندگی نطفهاش بسته شد، در دوره اصلاحات نیز رسمیت پیدا کرد و در دوره احمدینژادیسم مهر صحت بر آن خورد. نگاه منظومهای به هستی، ارزشها و بایدها و نبایدها، جای خود را به جدایی دین از سیاست و به عبارتی عمیقتر، دینِ منظومهای جای خود را به تفکیک زندگی از دیانت داد و کار را به جایی رساند که ایدئولوژی به واژهای طردشده مبدل شد».
رشید اشاره کرد که مسلما اگر مقصود از عمل به تکلیف، محدود به پایبندی به فقه مصطلح بود، امام خمینی در نامهای که خبرگان بازنگری قانون اساسی درباره انتخاب رهبری نوشتند، مرقوم نمیکردند «اجتهاد مصطلح برای انتخاب رهبری کافی نیست».
وی افزود:«متأسفانه گاهی تکلیف با تقدیر و قضا و قدر مترادف یکدیگر و از یک مقوله شناخته میشود، حال آنکه اینطور نیست. تقدیرشناسی کار هر کسی نیست. ضمن اینکه آگاهی از تقدیر الهی، تکلیف را ساقط نمیکند. ادای تکلیف وظیفه بشر و تقدیرات الهی، امری مافوقبشری است».
این سردار قدیمی سپاه با اشاره به اینکه جریانات فکری داخل کشور از مفاهیم تاریخی «ما مأمور به انجام وظیفه هستیم نه حصول نتیجه» بنیانگذار جمهوری اسلامی دو برداشت کاملا متفاوت دارند، افزود: «برخی در شناخت مقوله ادای به تکلیف، با نقش مهم عقل در شناخت تکلیف بیگانهاند و برخی دیگر بر مبنای «ماحَکَمَ بِه العقل، حَکَمَ به الشّرع»، ادای به تکلیف را متأثر از حجیت عقل میدانند، درحالیکه پرواضح است که اگر در مدیریت جامعه، عقل تعطیل شده باشد نتیجهای جز پشیمانی به بار نمیآورد».
این سردار سابق سپاه با انتقاد از اندیشه اصولگرایی در مورد رجوع به رأی مردم گفت: «یکی از شاخصها، مبانی و اصول اندیشه امام این جمله تاریخی ایشان است که گفتند «میزان رأی ملت است».
امام بر اساس شناخت خود از فقه و مبانی دینی، این جمله را که آثار اجتماعی و سیاسی داشت، بیان کردند، در صورتی که بزرگان اصولگرا مبناییبودن این فتوای امام را باور ندارند، بلکه فکر میکنند ضرورت زمانه باعث شده تا امام تقیه کنند و با این سخن دانسته یا ندانسته یکی از اصول اندیشه سیاسی امام را زیر سؤال برده و بیاعتبار میکنند».
رشید در ادامه گفت: «یا جمله دیگری که به امام نسبت داده شد، هرچند که با کلام امام منطبق نیست و امام جملهای به این مضمون نگفتهاند، ولی با محتوای اندیشه امام مطابقت دارد؛ یعنی جمله مشهور «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا کشورتان آسیب نبیند» که یکی دیگر از اصول اندیشه امام است، ولی برخی حمایت از آن را برابر با خطر دیکتاتوری دینی میدانند. حال آنکه این اندیشه امام یک منظومه است و همان منظومهای که یکی از اصولش رأی ملت را میزان میداند و همان منظومهای که معتقد است «مجلس در رأس امور است» و همان منظومهای که معتقد است «پدران ما چه حقی داشتند که درباره نسل ما تصمیم بگیرند» و طبعا نسل ما هم حق ندارد برای نسل آیندهاش تصمیمگیری کند. در همان منظومه «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا کشورتان آسیب نبیند» اصلی استوار است یا اعلام «حفظ نظام اوجب واجبات است» در همان منظومه قابل طرح و تفسیر است و در غیر این صورت، اندیشه امام خمینی به شیر بییال و دم و اشکم مولوی شبیه خواهد شد».
او افزود: «در یکی، دو سال اخیر یکی از دغدغههایی که از زبان اصولگرایان شنیده میشود، توصیه آنها به پرهیز از دوقطبیشدن جامعه است. اگر به من باشد، دغدغه برادران اصولگرا را اینگونه تعبیر میکنم که چماقی بالای سر رقیب گرفتهاند و میگویند هیس! و حال آنکه جامعه بیفریاد، جامعه مرده است. منتها مهم اینجاست که چه کسی در چه زمانی و به چه مناسبتی فریاد بزند. ضمن اینکه اگر فریادرسی وجود نداشته باشد، چهبسا فریاد به پرخاش یا برعکس به ناامیدی و افسردگی منجر شود. مسلما مرکز التیامبخش نمیتواند غیر از شخص رهبری نظام باشد، بنابراین توصیه اصولگرایان به دوقطبینشدن جامعه، جایی برای طرح ندارد. آنان باید در یک طرف قضیه نقش خود را بازی کنند که میکنند، اشتباه آنجایی است که در قواره و پوزیشن رهبری ظاهر میشوند.»