ماهرخ غلامحسینپور - ایران وایر
هفته گذشته سخنگوی قوه قضاییه در یک برنامه زنده تلویزیونی مدعی شد تعدادی زندانی از داخل زندان با هماهنگی دوستان خود در بیرون، اقدام به تهیه پهپاد کرده بودند و میخواستند با کمک همان پهپاد، گوشی موبایل به داخل زندان منتقل کنند که دست آنها رو شد و بازداشت شدند.
زندانیان زندان «عادلآباد» شیراز به «ایرانوایر» میگویند گفتههای «غلامحسین اسماعیلی» در مورد استفاده از پهپاد برای فرستادن گوشی تلفن به داخل زندان واقعیت ندارد و خندهدار است.
عادلآباد یکی از امنیتیترین زندانهای ایران است. نیم قرن از اولین کلنگی که برای ساخت این زندان مخوف و تو در تو زده شد، گذشته است و زندانیان زیادی در این ساختمان تاریک با کمترین امکانات بهداشتی روزگارشان را گذراندهاند.
از ساختار داخلی عادلآباد فعلی اطلاعات زیادی در دست نیست و نام این زندان بیشتر با اظهار نظرهای مقامات رسمی به زبانها آمده است. اما در روزهای گذشته، همزمان با شورش زندانیان در زندانهای مختلف ایران، نام عادلآبادهم مطرح شده است. چند روز بعد، ادعای سخنگوی قوه قضاییه مبنی بر استفاده از پهپاد برای فرستادن موبایل به داخل زندان از تلویزیون پخش شد. «ایرانوایر» با چند تن از زندانیان عادلآباد درباره وضعیت بهداشتی و امنیتی داخل زندان گفتوگو کرده است.
***
یک زندانی به نام «امیر» که ساکن بند «نشاط» است، میگوید: «به نظر میرسد آقای اسماعیلی تا به حال پایش به عادلآباد هم نرسیده است تا بداند که با وجود آن همه برجک نگهبانی و تجهیزات و دوربینهای مدار بسته، اساسا چنین ادعایی چهقدر غیر واقعی است.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
با این حال، این زندانی تاکید میکند که در عادلآباد در همه بندها گوشی تلفن همراه وجود دارد؛ البته تلفنهایی که از سوی کادر زندان و با قیمتهای گزاف به زندانیان فروخته میشوند: «در حال حاضر در اغلب بندهای این زندان گوشی تلفن همراه وجود دارد و با قیمت گزاف به زندانیها فروخته میشوند. پس چه نیازی به حضور پهپاد هست؟»
یکی دیگر از زندانیها نیز حرف او را تایید میکند و میگوید تلفن همراه سالهای متوالی توسط یک فرد معمم در بخش عقیدتی سیاسی به داخل زندان قاچاق میشده است و گاهی هم توسط سایر اعضای کادر زندان با قیمت گزاف به زندانی فروخته میشود.
به گفته او، تنها نقطه نفوذی زندان عادلآباد، یک دریچه کوچک در ضلع شرقی فضای باز مشرف به بند ۱۰ وجود داشت که قبل از آن با توری پوشانده شده بود و زندانیهایی که پرتاب دست قوی داشتند، پایین ضلع شرقی میایستادند و یک سری وسایل را به بیرون پرتاب میکردند که گاهی هم روی توری میافتاد: «بعدها آن قسمت را که تنها روزنه دسترسی بیرون به داخل زندان بود، کاملا مسقف و مسدود کردند.»
زندان عادلآباد ابتدا در مجموع از چهار بند بزرگ و اصلی تشکیل میشد که هر بند شامل سه طبقه و ۲۰ اتاق بود. اما به مرور زمان هر کدام از این بندهای اصلی به بندها و واحدهای کوچکتر تبدیل شدهاند.
هر کدام از بندهای اصلی در زمان ساخت، برای ۵۰۰ زندانی طراحی شده بودند اما سالهای بعد چیزی حدود پنج برابر ظرفیت هم در آنها جا داده شده است.
در حال حاضر در مسیر راهروی اصلی که از گیت ورودی شروع و به بند سبز بزرگسال منتهی میشود، دفتر مدیر داخلی زندان، دفتر قاضی ناظر، بهداری و سایر بندها واقع شدهاند.
بند سبز بزرگسال که حدود ۴۰۰ نفر ظرفیت دارد و به گفته زندانیها، «بند لاکچری» و «مرفهین» زندان یا ویترینی برای نمایش در جریان دید و بازدید مسوولان داخلی و خارجی است، محل اقامت زندانیان متمکنی است که میتوانند ماهانه برای زندان هزینه کنند.
یکی دیگر از بندهای مرفه این زندان، «اندرزگاه قرآن» است که نسبت به بند سبز، کوچکتر است و حدود ۱۰۰ نفر جمعیت دارد. این بند هم متعلق به زندانیان با اقبالتری است که گاهی به مرخصی یا ملاقات شرعی فرستاده میشوند و امکانات رفاهی مناسبی دارند.
«امیر» که ساکن یکی از وحشتناکترین بندهای زندان عادلآباد است، از روزهای بازدید مسوولان از بند مرفهین میگوید: «فرش قرمز پهن و بازدیدکنندگان را به بند سبز بزرگسال هدایت میکنند. گروه موسیقی هم از قبل از ورود بازدیدکنندگان، تار و سه تار و سنتورشان را مینوازند و میز و صندلیها و ظرف و ظروفی چیده میشود که در شرایط عادی استفاده نمیشوند. در این بندها سیگار کشیدن اکیدا ممنوع است و مصرف مواد مخدر وجود ندارد.»
به گفته این زندانی، ساکنان بند سبز و اندرزگاه قرآن ورودی میپردازند و هزینههای گزافی صرف بازسازی زندان میکنند: «مثلا یک نفر کل سنگفرشها را تعویض یا هالوژنها را نو میکند یا هزینه تعویض پردهها را میپردازد. امکانات اتاقهایشان با ما فرق اساسی دارد.
فرشهای کف اتاقها معمولا نوهستند و حتی برخی اتاقها تلویزیونهای مدرن و دستگاه پلی استیشن و یخچالهای آن چنانی دارند. معمولا غذاهایشان را هم از بیرون زندان سفارش میدهند.»
اما بدترین بخشهای عادلآباد، بندهای ۱۰ و ۱۱ هستند؛ همان بندهایی که گفته میشد شورش زندان عادلآباد در فروردین ۱۳۹۹ از آن جا آغاز شد. این دو بند محل نگهداری زندانیانی هستند که محکوم به اعدام یا حبس ابدند.
به گفته زندانیان، اندرزگاه ۱۱ یا بند نشاط به «جزیره آدم خوارها» هم شهرت دارد و اغلب زندانیانی که دارای احکام طولانی مدت حبس یا اعدام هستند، در این بند نگهداری میشوند؛ جایی که حدود هزار زندانی در یک فضای بسته با اتاقهای ۱۲متری سامان داده شدهاند.
یکی از زندانیان با خنده میگوید: «نام این بندها را هر رزو تغییر میدهند؛ یک روز رنگ چند اتاق را سبز میکنند و نامش بند سبز است، بعد ممکن است رنگ دیوار همان جا را سفید کنند و نامش را بگذارند بند سعادت!»
بعد تند تند انگار که دارد به امتحان شفاهی معلم مدرسه جواب میدهد، نام بندها را میگوید و توضیح مختصری ضمیمه هریک میکند: «اندرزگاه بزرگسالان، اندرزگاه تربیت یک و دو. بند سبز نوجوانان یا بند سعادت، محل نگهداری جوانان مجرم است و مجرمان ۱۸ تا ۲۵ سال در آنجا نگهداری میشوند. بند دستیاران، محل اقامت زندانیهایی با جرایم سبک همچون جرایم مالی است. بند سلامت، بند زندانیان مبتلا به مواد مخدر یا متادون است و بند قرنطینه هم مخصوص روزهای اول ورود به زندان است. بند نسوان برای اقامت زندانیان زن اختصاص داده شده است. بند آموزش در طبقه سوم بند ۱۱ قرار دارد و در آن جا کلاسهای آموزشی و حرفه و فن برگزار میشود. ساختمان کارگاه که در گذشته محل کار و حرفه بود اما بعدها به علت بالا رفتن ظرفیت زندانیان، بخشی از آن به محل اقامت تبدیل شده و ساختمان اداری و بند ۱۴امنیتی که بخشی از بند سبز بزرگسال بوده و با در و دیوار از آن جا جدا شده است، کاملا در شرایط ایزوله قرار دارند.»
به گفته زندانیان، ارتباط تمامی این بندها با همدیگر مسدود است و با این که در گذشته سه طبقه هر ساختمان به هم راه داشتهاند اما در طول چند سال گذشته هر گونه ارتباط مابین طبقات زندان مسدود شده است.
در هر طبقه این زندان فقط هشت دستگاه حمام کوچک و ۲۰ دستشویی وجود دارد و در هر اتاق ۹ تا ۱۲ تخت سه طبقه جا داده شده است.
این زندان همچنین دارای چند سوییت یا بند قضایی است که شامل بند «ارشاد»، بخشی از زیرزمین و بند «عبرت» میشود. بر اساس گفتههای زندانیان عادلآباد، بند ارشاد عملا تنبیه گاه زندانیان ناسازگار است که آنها را به مدت یک یا دو هفته به بند ارشاد تبعید میکنند و به محض ورود به این بند، موهای آنها را از ته میتراشند. بند ارشاد در ماههای گرم سال هم مرطوب و سرد است و زندانی پتو ندارد. شبها هم خودش را لابهلای موکتی که کف اتاق پهن شده است، میپیچد و میخوابد. در این بند، موش و سایر حیوانات موذی زندگی میکنند و زندانیان اعدامی را معمولا دو روز قبل از اجرای حکمشان، به زیرزمین یا بند عبرت میبرند.
بند عبرت تنها ۳۵ متر است که در سالهای اخیر ساخته شده و الصاق نام بند به آنجا، بسیاری را به اشتباه میاندازد. این اتاق محل حبس درویشان گنابادی بود و در شهریور سال ۱۳۹۲، وقتی آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و «کسرا نوری» در اعتراض به تراشیدن سبیلها و ضرب و شتمشان دست به اعتصاب غذا زد، خبرهای مرتبط به این اتاق در رسانهها منتشر شدند؛ بندی با یک اتاق که تنها یک سرویس بهداشتی دارد.
در دهه ۶۰، بند زندانیان امنیتی در محل زیرزمین زندان عادلآباد قرار داشت. بسیاری از زندانیان آن سالها در خاطرات خود از صدای شکنجه و آزاری میگویند که از زیرزمین زندان به گوش میرسید. اما در دهههای ۷۰ و ۸۰ شمسی زندانیان امنیتی جای مشخصی نداشتند. آنها به طور پراکنده در بندهای مختلف یا در زندان «نظام» که زندان دیگری در شهر شیراز است و یا بازداشتگاه «پلاک ۱۰۰» دوره حبسشان را میگذراندند.
از سال ۱۳۹۵ و همزمان با ابلاغ بخشنامه تفکیک جرایم در زندانها، همه زندانیان سیاسی و امنیتی زندان نظام و سایر زندانهای شهرستانهای دور و نزدیک شیراز به عادلآباد منتقل شدند. واحد یک بند سبز بزرگسال را هم که اولین واحد ورودی این بند و شامل چهار اتاق، یک نمازخانه و یک کریدور بود، با یک در جدا کردند و اسمش را نیز گذاشتند بند ۱۴ امنیتی و آن جا شد محل اقامت زندانیان سیاسی که از چهار طرف شیراز به آنجا منتقل شده بودند.
در ماههای نخست، زندانیان سیاسی در یک کریدور با بند سبز بزرگسال شریک بودند و با این که محل اقامتشان جدا بود اما زمان هواخوری با یکدیگر مواجه میشدند. ولی پس از مدتی به سفارش مسوولان زندان، یک در آهنی سبز رنگ آوردند و ورودی بند ۱۴ امنیتی را از کل ساختار زندان جدا کردند و زندانیان سیاسی را به کلی در شرایط ایزوله قرار دادند؛ یعنی دسترسی آنها به سایر بخشهای زندان مثل فروشگاه و کریدورها مسدود شد.
اما این جداسازی، قوانین دیگری را هم برای زندانیان بند ۱۴ همراه آورد. هواخوری آنها از هر روز به دو روز در هفته کاهش یافت و زندانیان دیگر زندانها اجازه مکالمه با آنها را نداشتند: «زمان انتقال یک زندانی سیاسی به بهداری، یک سرباز یا پاسبخش او را همراهی میکرد. آنها اجازه مکالمه با بقیه زندانیها را نداشتند و اجازه نداشتند در صف انگشتنگاری یا بهداری بمانند یا به هر رویهای، کمترین ارتباطی با سایر زندانیان داشته باشند.»
قانون دیگری که پیشتر بر این بند حاکم بود، این بود که از هر اتاق، فقط یک بیمار به طور هفتگی میتوانست به بهداری برود؛ یعنی اگر همزمان سه نفر در این بند بیمار میشدند یا بیماری واگیردار در زندان شیوع پیدا میکرد، باید یک نفر را بین خودشان انتخاب میکردند و به بهداری میفرستادند.»
در جریان اعتراضات دی ماه سال ۱۳۹۶، جمعیت بند زندانیان سیاسی به شکل قابل توجهی افزایش یافت و همزمان با آن، مطالبات مختلفی از سوی زندانیان این بند مطرح شد. پس از آن بود که مدت زمان هواخوری از هفتهای دو بار به هر روز و از ۲۰ دقیقه، به یک ساعت افزایش پیدا کرد. همزمان هم تماس تلفنی و قدم زدن در کریدور نسبت به شرایط گذشته آزادتر شد. اما با شروع اپیدمی کرونا، این بند دوباره به وضعیت ایزوله سابق برگشته واین روزها هواخوری بند ۱۴ امنیتی تا مدت نامحدودی تعطیل شده است.
علیرغم عفو رهبری و موافقت رییس قوه قضاییه برای آزادی زندانیانی که دوران محکومیت زیرپنج سال دارند، کماکان حدود ۲۰ زندانی، از جمله چند زندانی وابسته به گروه «ری استارت»، چند زندانی قدیمی وابسته به «سازمان مجاهدین خلق» و گروههای سلطنتطلب و چند زندانی دیگر که متهم به جاسوسی هستند و یا به جرایم امنیتی محکوم شدهاند، کماکان در بند امنیتی باقی ماندهاند.
صدور انقلاب یا جاسوسپروری؟