تابناک
مهدی خرم دل
«میم مثل مادر» ساخته رسول ملاقلی پور به عنوان فیلمی تاثیرگذار درباره مقام مادر و روایت یک مادر دلسوز سالهای پیاپی همزمان با روز مادر پخش میشد؛ اما با توجه به نقش محوری گلشیفته فراهانی در فیلم، دیگر پخش نشد و بدین ترتیب یکی از فیلمهای مناسبتی پرطرفدار از لیست آثار قابل پخش خارج شد!
طرح موضوع توقیف سریال «زیرخاکی» که در ماه رمضان به نمایش درمیآید، به واسطه تصاویر منتشر شده از یکی از بازیگران این سریال، این پرسش را پیش آورد که آیا اساساً توقیف یک اثر هنری به واسطه آنکه یکی از عناصرش از خطوط قرمز عبور کرده، با توجه به آنکه منجر به دیده نشدن اثر هنری و در نتیجه مجازات تمامی عوامل یک اثر هنری میشود، اساساَ اخلاقی است و فراتر از آن، آیا اقدامی در راستای مصالح ملی است؟
هادی حجازیفر، پژمان جمشیدی، ژاله صامتی، گوهر خیراندیش، ایرج سنجری، نادر فلاح، اصغر نقی زاده و رایان سرلک از مرداد ۱۳۹۸ مقابل دوربین رفتند تا سریال «زیر خاکی» به کارگردانی جلیل سامان برای رمضان ۱۴۴۱ ساخته شود. در ماههای پیشین تصاویری از حضور گوهر خیراندیش در عروسی دخترش با پوششی منتشر شد و پس از آن نیز شماری از فیلمها و سریالها که این بازیگر زمان در آن حضور داشت، پخش و بازپخش شد و واکنشی در پی نداشت، اما اکنون در آستانه پخش سریال «زیر خاکی»، ظاهراً همین تصاویر مستمسکی برای توقیف این سریال شده است؛ هرچند در نهایت پس از نقدها به چنین رویکردی، شاهد بازگشت زیرخاکی به کنداکتور تلویزیون بودیم.
این رویکرد سالهای متمادی است که در سینما و تلویزیون ایران برقرار است و به محض اینکه یک بازیگر یا کارگردان به عنوان عوامل تعیین کننده این قاعده، ار خطوط قرمز در فضای رسمی کشور عبور میکند، آثاری که آن بازیگر نقش آفرینی کرده یا آن کارگردان، خلق نموده نادیده گرفته میشود و از پخش مجدد این آثار به شکل عمده ممانعت میشود؛ هرچند این قاعده استثناهای معدودی نیز داشت که پخش توبه نصوح به کارگردانی محسن مخملباف با بازی مرحوم فرج الله سلحشور از جمله این استنثاهاست، اما این استثناها تاثیری در تغییر قاعده نداشته است.
این رویه سالهاست به سینما و تلویزیون ایران ضربه زده و با عبور هر بازیگر یا کارگردان از خطوط قرمز رسمی، شماری از فیلمها و سریالها از طرف متولیان سینما و سیما در میان آثار غیرقابل پخش قرار داده شدهاند. به عنوان نمونه با مهاجرت گلشیفته فراهانی و سلسله اتفاقاتی که رخ داد، تمامی فیلمهایی که او نقش آفرینی کرده بود، از جمله «درخت گلابی» به کارگردانی داریوش مهرجویی، «بوتیک» اثر حمید نعمتالله، «به نام پدر» ساخته حاتمی کیا، «همیشه پای یک زن در میان است» اثر کمال تبریزی، «درباره الی» به کارگردانی اصغر فرهادی چنین سرنوشتی یافتهاند.
در میان کارگردانان نیز آثار چهرهای، چون عبدالرضا کاهانی، چون «آنجا»، «بیست»، «هیچ»، «اسب حیوان نجیبی است»، «بیخود و بیجهت» و «استراحت مطلق» عملاً پخش نمیشود، هرچند این کارگردان مواضعی شبیه جعفر پناهی نداشته، سرنوشت آثارش مشابه آثار اوست. از قضا خود جعفر پناهی فیلم «بادکنک سفید» را بر اساس فیلمنامهای از عباس کیارستمی، کارگردانی کرده و در کارنامه دارد که متعلق به گروه کودک شبکه دوم سیما و در گذشته بارها از تلویزیون ایران پخش میشد و در سالهای اخیر با تغییر وضعیت پناهی، پخش نمیشود.
ظاهراً قصه به این شکل است که با عدم پخش این آثار به این چهرهها بیش از این میدان داده نشده و مانع از شهرت بیشترشان میشود و به نوعی تنبیهی در نظر گرفته میشود که دیگران را از عبور از خطوط قرمز رسمی وامیدارد، اما در عمل فضای فرهنگی کشور از آثاری محروم شده که شاید مشابهش نیز تولید نشود. به عنوان نمونه «میم مثل مادر» ساخته رسول ملاقلی پور به عنوان فیلمی تاثیرگذار درباره مقام مادر و روایت یک مادر دلسوز سالهای پیاپی همزمان با روز مادر پخش میشد، اما با توجه به نقش محوری گلشیفته فراهانی در فیلم، دیگر پخش نشد و بدین ترتیب یکی از فیلمهای مناسبتی پرطرفدار از لیست آثار قابل پخش خارج شد!
آیا برنده اصلی این رویه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداوسیما محسوب میشوند و بازنده اصلی کارگردانها و بازیگرانی هستند که تصویرشان با چنین ترتیباتی دیده نمیشود؟ چنین به نظر نمیرسد. فرض را بر این بگذاریم که دهها بازیگر و کارگردان در یک مقطع زمانی کوتاه از خطوط قرمز عبور کنند. آیا به یک باره قرار است صدها فیلم و سریال را غیرقابل پخش اعلام کرد و عملاً تولیدات را نادیده گرفت؟ با وجود آنکه شمار اشخاصی که چنین سرنوشتی داشتهاند و به کل آثارشان کنار گذاشته شده، پرتعداد نیست، اما یک ارزیابی کوتاه نشان میدهد تعداد آثاری که به واسطه این چهرهها غیرقابل پخش شده، سه رقمی است!
مساله دیگر جنبه اخلاقی چنین رویکردی است؟ آیا منصفانه است به واسطه اینکه یک بازیگر تصمیم گرفته از خطوط رسمی کشور عبور کند، شماری از فیلمهای سینمایی کنار گذاشته شوند و بدین ترتیب ثمره تلاش تمامی عوامل آنها از جمله تهیه کننده، کارگردان، نویسنده، مجموعه بازیگران، فیلمبردار، صدابردار، طراح صحنه، آهنگساز و مجموعه بزرگی که در خلق این آثار نقش داشتهاند، نادیده گرفته شود؟ آیا قابل پذیرش است که هزینه یک اقدام فردی، یک مجازات بیرحمانه دسته جمعی باشد و حتی اگر قرار بر تاوانی باشد، جمع تاوان فردی را متحمل شوند؟
منطق، اخلاق و مصلحت حکم میکند آثاری که اشخاصی در آن دخیل بوده، به خصوص در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی که اثر به لحاظ خلق به صورت مطلق متعلق به یک عنصر خاص نیست و مجموعه عناصر خلاقه در کنار هم به خلق اثر میپردازند، از سرنوشت یک به یک این اشخاص مبرا شوند و هر رفتار شخصی خارج از خطوط قرمز، حاصل کار گروه بزرگی را به محاق نبرد. «زیرخاکی» میتواند نخستین گام در چنین تجدیدنظری باشد.