Sunday, May 3, 2020

صفحه نخست » استریت فلش امام حسین روی کاره ی آس خسرو خان!؛ ف. م. سخن

E759A223-E3C0-4D9D-92D1-BFBF35368EBE.jpegمحمود کریمی مداح: خسرو خان در حال مستی با امام حسین قمار کرد و باخت. مادر امام حسین به خسرو خان گفت که دیگر با پسر م قمار نکن. «خبرگزاری ها»

*****

خسرو خان، در حالی که دستی به صورت اش می کشد در چشم امام حسین خیره می شود. او سعی می کند ببیند مردمک چشم امام، تنگ و گشاد می شود یا نه ولی امام حسین ناقلا، حسابی «پوکر فیس» است و هیچ تغییری در چهره اش دیده نمی شود.

خسرو باید چه بکند؟ آیا به «آل این» امام حسین لبیک بگوید و هر چه دارد و ندارد را وسط بگذارد؟ شاید امام دارد بلوف می زند، و «پِر» هم نیست چه برسد به دستی که بتواند روی دست «کاره» ی خسرو خان بزند.

خسرو خان، بالاخره تصمیم می گیرد که هر چه در مقابل اش دارد را وسط میز بریزد.

خسرو خان دست اش را باز می کند: کاره ی آس!

یعنی امام حسین باید برود جلو بوق بزند! خسرو خان که سر و صورت اش عرق کرده، با لبخند یک «گیلاس» ودکا بالزام به سلامتی امام حسین بالا می رود. امام حسین هم یک گیلاس چای گیلان را که قبلا شیرین و سرد کرده به سلامتی خسرو خان بالا می رود و لبخندی بر لب می آورد.

برق از خسرو خان می پرد. نکند امام حسین تقلب کرده. نکند «خدا» که خبیر و بصیر است و می داند دست خسرو خان چیست به او «رسانده». بالاخره امام حسین بچه ی علی ست و علی هم داماد پیغمبر و بله و اینا و این حرفا! اینا یه باند مافیایی هستند که به اسرار عالم آگاه اند چه برسد به دست خسرو خان.

ولی دیگر دیر شده و خسرو خان بند را به آب داده.

امام حسین ورق های اش را با طمانینه باز می کند و خسرو خان نابود می شود. پودر می شود. له می شود.

دست امام حسین استریت فلش است.

حالی به خسرو خان دست می دهد شبیه به حال استیو مک کویین در فیلم بچه ی سین سیناتی. اون لحظه ای که «هووارد» دست اش را باز کرد.

امام حسین آغوش اش را می گشاید تا ژتون ها را به طرف خودش بکشد که ناگهان در باز می شود.

امام حسین در چشم به هم زدنی صندلی اش را به عقب پرتاب می کند و شمشیرش را می کشد. او فکر می کند یزید است که آمده طلب قبلی اش از «بیست و یک»ی که با هم بازی کرده بودند بگیرد.

یزید پای اش را در یک کفش کرده که او برنده بوده ولی امام حسین که کله شق است زیر بار حرف یزید نمی رود و دعوای آن ها سرِ این برد و باخت سال هاست که ادامه دارد. یزید به امام حسین بارها گفته است که بالاخره گیرش می آورد و سرش را کف دست اش می گذارد.

اما در که باز می شود، همه، «جا» می زنند. امام حسین هم فوری شمشیرش را غلاف می کند و سر تعظیم فرود می آورد.

کسی که در را به هم کوبیده و داخل شده، کسی نیست جز مامان امام حسین حضرت فاطمه ی زهرا!

پشت سر مامان امام حسین، شهربانو زن امام حسین وارد می شود.

حضرت فاطمه که وارد می شود، همه زهره ترک می شوند. ایشان به طرف امام حسین که سر به زیر افکنده می رود و در حالی که صورت اش را در پنج سانتی متری امام حسین نگه داشته و او را بو می کند، می گوید باز م اومدی قمار پسر ه جعلق؟! اگه به بابات نگفتم. اگه دو شقه ات نکرد! خوبه که زهر ماری نخوردی!

بعد می رود به طرف خسرو خان که به نظر می رسد از ترس شلوارش را خیس کرده باشد.

حضرت فاطمه ی زهرا سرش را خم می کند و از زیر، چشم به چشم خسروخان که سر تعظیم فرود آورده می دوزد، و به او به زبان عربی فصیح می گوید: الاغ! دیگه خودت می دونی و علی که اگه با خبر شه حسین رو پای قمار کشیدی چه بلایی سر ت می آره. بهتره بری وصیت نامه ات رو بنویسی. زهر ماری هم که خوردی و هشتاد ضربه تازیانه، رو شاخ اش ه.

شهربانو که زبان عربی کم می داند، به مترجم فارسی عربی اش می گوید بگو ببینم اینا چی دارن به هم میگن.

و پایان داستان در کتب روایات و احادیث نیامده است. معلوم نیست که آیا حضرت علی از قماربازی پسرش مطلع شده یا نه. و آیا خسرو خان با ذوالفقارِ حضرت علی دو شقه شده یا نه. منتظریم تا نو اندیشان دینی، ته و توی این قضیه را در بیاورند و به ما اطلاع دهند که این جریان آخر ش به کجا انجامید....



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy