روزنامه جامجم نوشت: دیدن تونل دود كه از فاصلهای چندین مایلی از دریا به آسمان گره خورده بود، آنها را كنجكاو كرد تا خود را به محل حادثه برسانند. حدس میزدند لنجی دچار حادثه شده است، اما وقتی بعد از یك ساعت به نزدیكی ناوچه رسیدند، با صحنهای روبهرو شدند كه هیچوقت تصورش را نمیكردند.
نجات سرنشینان ناو ایرانی تنها چیزی بود كه به آن فكر میكردند و حالا بعد از یك هفته از حادثه ناوچه كنارك ارتش، لقب قهرمانان كنارك را از مردم دریافت كردهاند. قهرمانانی بینام و نشان كه علاقه زیادی به مصاحبه ندارند و میگویند: «هر ایرانی جای ما بود، تمام تلاشش را میكرد تا بتواند ناجی مصدومان باشد. » روز یكشنبه - 21 اردیبهشت ماه - برای همیشه در ذهن آنها نقش بسته و تور گردشی آنها برای ماهیگیری و تصویربرداری از ماهیان باعث شد، ناجیان دلاور مردان ارتش باشند. نخستین بار مصاحبه یكی از ناجیان با پیج اینستاگرامی «سلام چابهار» باعث شد، نقش آنها در این عملیات نجات پررنگ شود و حالا در میان اهالی چابهار چهرههایی فداكار و شجاع هستند. سراغ قهرمانان كنارك رفتیم و پای روایت آنها از عصر یكشنبه در عمق 37 مایلی دریای عمان نشستیم.
بالگرد نتوانست مصدومان را منتقل کند
مرد دریاست، اما تا به حال با این صحنه روبهرو نشده بود. دود از ناوچه به هوا بلند شده بود و مصدومان با حلقه نجات و قایق سعی میكردند از ناوچه فاصله بگیرند. فرشید دوستخواه، 35 سال دارد و یکی از قهرمانان حادثه كنارك است. مدیر تور ماهیگیری و كارمند كشتیرانی.
او تلاش برای نجات مصدومان را اینطور روایت میكند: «من كرد هستم و به خاطر كارم پدرم به چابهار آمدیم و بعد از بازنشستگی پدرم به خاطر علاقهام به دریا، اینجا ماندم. آن روز وقتی به محل حادثه رسیدیم، چند لنج هم در فاصله كمی از ناوچه بودند، اما برای كمك نیامده بودند. مردی به نام محسن در قایق نجات بود كه به او فرمانده میگفتند. او تلاش زیادی برای نجات مجروحان و انتقال آنها از ناوچه انجام داده بود. وقتی به محل رسیدیم، مجروحانی كه وضع وخیمی داشتند داخل قایق نجات بودند و چند نفر هم اطراف آن را گرفته بودند تا روی آب بمانند.»
ابتدا سراغ مصدومان روی عرشه ناوچه رفتند و آنها را از ناوچه خارج كرده و از آن فاصله گرفتند بعد دوباره سمت قایق نجات آمدند تا برای انتقال مصدومان تصمیمگیری كنند. با رضا و محسن كه ناجی همرزمان خود بودند، صحبت كردند و سرانجام تصمیم گرفتند به دو تیم تقسیم شوند: «افرادی كه وضعیت وخیمی داشتند را با قایق اول فرستادیم. پنج نفر در قایق نجات ماندند و شش نفر به قایق ما آمدند. عملیات نجات در منطقه حدود یك ساعت طول كشید و وقتی مطمئن شدیم مصدوم دیگری در محل نیست به سمت ساحل حركت كردیم. از سوی دیگر نیروهای امدادی ارتش هم با شناور و بالگرد راهی منطقه شده بودند. ابتدا بالگرد ارتش آمد، اما به خاطر شرایط مصدومان امكان انتقال آنها به بالگرد نبود و با اعلام منطقه توسط خلبان، شناور امدادی ارتش به محل آمد و مصدومان را تحویل آنها دادیم و به سمت اسكله حركت كردیم. به آنها تاکید کردیم زودتر مصدومان را به ساحل منتقل کنند. هوا تاریك شده بود كه به اسكله رسیدیم. قایق اول هم 45 دقیقه قبل از ما به اسكله رسیده بود و مصدومان را به آمبولانسهای اورژانس تحویل داده بود. اگر اشتباه نكنم ما 17 مصدوم را نجات دادیم البته یك نفر از آنها به خاطر شدت خونریزی به شهادت رسید. »
قهرمان عرشه کنارک
بچه خونینشهر است و با گذشت سالها كوچ از این شهر هنوز هم صدای گلوله و خمپاره در گوشش زوزه میكشد. پنج سال داشت كه با حمله بعثیها همراه دیگر بچه محلههایش مجبور به ترك خرمشهر شدند و وقتی به خودش آمد در چابهار بود. شهری كه در كنار ساحلش بزرگ و خیلی زود عاشق دریایش شد. كارمند شركت بنادر است و در روزهای تعطیلیاش با قایقش به دل دریا میزند. رضا ذبیحی عصر یكشنبه كنار هفت همراه دیگرش تا پای جان برای نجات مصدومان تلاش كرد و تجربه 25 سالهاش در امداد و نجات دریایی در آن روز نقش مهمی در نجات مصدومان داشت.
او درباره ماجرای عصر یكشنبه میگوید: «صبح یكشنبه همراه یك گروه از ماهیگیران اهل تهران به دل دریا زدیم. روز آخر حضورشان در چابهار بود و میخواستند از دسته ماهیها عكس و فیلم بگیرند. به عمق دریا رفتیم، اما گله ماهی ندیدیم. محلمان را عوض كردیم، اما باز هم ندیدیم. در جستوجوی دسته ماهیها بودیم. حدود ساعت سه بعدازظهر بود كه متوجه دود ضعیفی از فاصلهای دور شدیم. فكر كردیم لنجی دچار حادثه شده است. جلوتر رفتیم، دود بیشتر شد. به یك و نیم مایلی محل حادثه رسیده بودیم كه متوجه ادوات كشتی مانند حلقه نجات شدیم و حدس زدیم حادثه بزرگتر از آن است كه فكرش را میكردیم. مرد مجروحی را دیدم و پرسیدم اهل كجایید؟ كه وقتی حرف زد فهمیدیم ایرانی است.»
وقتی به نزدیكی ناوچه رسیدند، با یك قایق نجات روبهرو شدند كه تعدادی از سرنشینان آن مصدوم بودند. مصدومانی كه وضعیت بهتری داشتند، مصدومان را به داخل این قایق منتقل كرده بودند. یك قایق ماهیگیران در كنار آنها ماند و قایق دوم به كنار ناوچه رفت. رضا ادامه میدهد: «سه نفر روی عرشه ناوچه بودند. دو نفرشان وضعیت مساعدی نداشتند و یكی از آنها به نام رضا وضعیت بهتری داشت. او برای نجات دو مصدوم روی عرشه مانده بود. او از جانش برای نجات دو همخدمتیاش مایه گذاشته بود. وضعیت مصدومان و شرایط ناوچه طوری نبود كه مصدومان را با طناب به قایق انتقال دهد. یك مصدوم كه وضع بهتری داشت را به قایق انتقال داد، اما دومین مصدوم هوشیاری پایینی داشت به همین خاطر از او خواستم مصدوم را در آغوش بگیرد و خود را داخل دریا بیندازد. وقتی داخل آب پریدند به سمتشان رفتم و آنها را به داخل قایق كشیدم».
قایقهای ماهیگیری معمولی بودند و ظرفیت و سرعت بالای قایقهای نجات را نداشت. به همین خاطر تصمیم گرفتند به دو گروه تقسیم شوند. قایق اول مصدومان بدحال را انتقال دهد و قایق دوم كنار قایق نجات و مصدومان دیگر بماند و در نقش یدككش آنها را به سمت ساحل بكشند: «شش نفر كه وضعیت جسمانی خوبی نداشتند را داخل قایق اول گذاشته و آنها را راهی ساحل كردیم. 11 نفر دیگر را هم به دو گروه تقسیم كردیم. گروهی سوار قایق ما شدند و گروه دیگر در قایق نجات ناوچه ماندند. به سمت ساحل حركت كردیم كه در میان راه به بالگرد و شناور ارتش رسیدیم و آنها را تحویل دادیم.»
رضا ذبیحی، در میان همكاران و هممحلهایهای خود به یك قهرمان تبدیل شده، اما خودش میگوید: «قهرمان آن دلاور مرد ارتش بود كه روی عرشه ناوچه ماند تا بتواند جان دو همرزمش را نجات دهد. خواست خدا بود كه ما متوجه دود شویم و خودمان را به آنجا برسیم، قدمی برای نجات جان خدمه برداریم. همه چیز دست به دست هم داده بود تا نقشی در عملیات نجات داشته باشیم، حتی آن روز همسرم برای ما خاكشیر درست كرده بود كه برای از بین بردن عطش مصدومان خیلی به كار آمد. »
عملیات نجات از 10 مایلی محل حادثه
محمد علوی از ماهیگیرانی است كه از تهران به چابهار آمده بودند و یكشنبه 21 اردیبهشت آخرین روز اقامتشان در چابهار بود. به همین خاطر تصمیم گرفتند، برای آخرین بار به دل دریا بزنند و از دستههای ماهی عكس بگیرند.
او در روایت خود از عصر یكشنبه میگوید: «حدود ساعت سه بعدازظهر متوجه دود شدیم. محل حادثه حدود 10 مایلی با ما فاصله داشت. راهی آنجا شدیم و بعد از یك ساعت و نیم به آنجا رسیدیم. اولین مجروح را كه دیدیم متوجه شدیم از دلاور مردان ارتش هستند. بعد از سوار كردن مجروحان به سمت ساحل حركت كردیم. 12 مایلی ساحل كه میرسیدیم، تلفنها آنتن داشت و میتوانستیم موضوع را به نیروهای امدادی اعلام كنیم. یكی از دلاور مردان رضا رحمتی بود كه برای خارج كردن همرزمانش از عرشه خیلی رشادت به خرج داد. در میانه راه بودیم که ابتدا بالگرد به محل رسید و نیم ساعت بعد شناور نجات آمد و مصدومان را تحویل گرفت.»