پریسا صالحی، انصاف نیوز
کرونا که شروع شد پادشاه تایلند با ۲۰ زن حرمسرای خود به قرنطینه رفت. ابوبکر البغدادی حرمسرایی با حضور زنانی که به داعش پیوستند داشت در نهایت نیز این ام سیاف، مدیر حرمسرای او و همسر یکی از مقامات ارشد داعش بود که مخفیگاه بغدادی را لو داد. اینها شاید نمونههایی از حرمسرا باشند که هنوز به شکل قدیمی و تاریخی خود وجود دارند. حرمسرایی که شاید در ذهن بیشتر ما باشد مربوط به شاهان قاجار است، فتحعلیشاه حرمسرایی با جمعیت بیش از ۱۰۰۰ نفر داشت. ماجراهای حرمسرای ناصرالدین شاه اما شاید معروفترین ماجراهای حرمسرا بین ما ایرانیان باشد از روابط قدرتی که جریان داشت تا سرسرهبازی!
امروزه اما روابط متعدد شکل دیگری به خود گرفتهاند در اینستاگرام نمایش داده میشوند و دیگر مختص به شاهان نیستند. دن بیلزریان، ساشا سبحانی و تتلو شاید نمونههایی هستند که اصرار بر نمایش روابط متعدد خود دارند، تتلو چندی پیش فراخوانی برای جمع کردن یک حرمسرا را نیز داده بود. عدنان اکتار مجری ترکیهای نیز یکی از این افراد است که روابط متعدد خود را عمومی میکند و در نهایت هم برنامهی او بهخاطر زیرپا گذاشتن اصل برابری جنسیتی قطع شد و خودش هم دستگیر شد. اما آیا این موارد را میتوانیم نمونههای مدرن شدهی حرمسراها بدانیم؟ آیا مسائل و ریشههایی که موجب ایجاد حرمسراها میشد با این شکل مدرنشدهی آن قابل مقایسه است؟
این سوال را با یاسر عرب، مستندساز و سازندهی برنامهی خرد جنسی و نفیسه شریفی، جامعهشناس مطرح کردیم. یاسر عرب به انصاف نیوز میگوید آنچه که ما در اینستاگرام و امثال تتلو و ساشا سبحانی میببینیم مصرف تمایزی زن است یعنی از مصرف زن برای ایجاد تمایز بین خود و دیگران استفاده میشود اما در حرمسراهای سنتی زن مصرف سیاسی داشت. او نقطهی اشتراک را مصرف زن میداند و معتقد است شکل مصرف عوض شده تا الان این افراد با مصرف زن خودشان را از بقیه متمایز کنند. بر خلاف عرب، شریفی ریشه این رفتارها را فانتزیهای سکشوال میداند معتقد است این تعریف از مردانگی میتواند برای نوجوانان جذاب باشد و قدرت مردانه تشویق کند.
حرمسراهایی به وسعت یک گوشی
برای پرسیدن نظر مردم در مورد حرمسراها از عابران خیابان انقلاب در مورد حسی که بعد از شنیدن این واژه به آنها دست میدهد پرسیدیم. بیشتر مردانی که با آنها در مورد حرمسراها صحبت کردیم معتقد بودند که حرمسرا چیزی مربوط به گذشته است که تمام شده است مردان برای توصیف حرمسرا از واژههایی مثل «خیانت»، «تنوعطلبی»، «هوس»، «عیش و نوش بیش از حد» و «بیبندوباری» استفاده کردند. زنان اما تقریبا همه معتقد بودند که حرمسرا تمام نشده بلکه داخل خانهها و داخل موبایلها رفته است. یکی از زنانی که به سوالهای ما پاسخ داد میگوید: «هر خانهای الان حرمسرا شده است و خیانت زیاد شده.» زن دیگری میگوید: «من این کلمه را که میشنوم یاد حرمسرای ناصرالدین شاه میافتم اما واقعیت این است که به شکل کوچک و سرپوش گذاشته شدهی آن در خانهها وجود دارد. در واقع یک جور خرده حرمسرا است. نگاهها تغییر کرده و انسان در محوریت قرار گرفته، برای همین آدمها فکر میکنند من همین یک بار را زنده هستم یک بار فرصت دارم زندگی کنم و لذت ببرم و این نگاه همهی محدودیتها را از بین میبرد. هرچه سن بالاتر میرود این موضوع بیشتر میشود مثلا همنسلهای ما یعنی دههی پنجاهیها و دههی شصتیها بیشتر سراغ این رفتارها میروند چون فکر میکنند چیزی را از دست دادهاند و نتوانستهاند زندگی کنند.» زن دیگری اضافه میکند: «زنانی که حاضر هستند وارد این ارتباطات شوند، اطلاع دارند که این مرد متاهل است یا با زن یا زنان دیگری رابطه دارد اما این کار را میکنند و برایشان مقبول است، نمیتوانم بگویم آنها جزو این جامعه نیستند پس فکر میکنم این روابط میان بخشی از جامعه پذیرفته شده است.»
یاسر عرب: اتوبان زیست جنسی قفل شده
عرب تا حدی استفاده از واژهی حرمسرا را برای توصیف اینگونه روابط درست نمیداند و به انصاف نیوز میگوید: «وقتی حوزهی علوم اجتماعی را رصد میکنیم باید مواظب باشیم که دستمان در حوزهی روانشناسی خالی نباشد. ممکن است فردی در یک جایی فراخوانی هم بدهد، بیست نفر هم بهخاطر ویژگیهای روانیشان از فراخوان این شخص استقبال کنند، نباید این موضوع را به عنوان پدیدهی اجتماعی در نظر بگیریم. در مورد تتلو در عرصهی سیاسی برداشت سیاستگذار سادهانگار این بود که اگر تتلو که چهار میلیون فالور دارد با آقای رئیسی دیدار کند، ناگهان سه میلیون بر رای او اضافه خواهد شد ولی آن دیدار ۳۰۰ هزار رای هم نیاورد.
این مسئله هم حرمسرا نیست بلکه تینیجریسم در ایران است. یک وقتی اینطور است که پای آدم درد میکند، یک قرص میخورد میرود به معده و پا خوب میشود. مسائل اجتماعی نیز اینگونه است، یک وقتی دردی میآید ولی این درد هیچ ربطی به آن حوزه ندارد؛ مثلا فرهنگ چند پارتنری میتواند از حوزهی روانشناسی باشد، یعنی شخص دارای یک اختلال روانی باشد، میتواند از حوزهی جامعهشناسی باشد، یعنی علت این امر مصرف تمایزی بدن است. تعداد قابل توجهی هستند که ممکن است چند پارتنر داشته باشند، شاید خیلی بیشتر از آقای تتلو یا سوشا سبحانی؛ اما نه تنها آن را بروز نمیدهند و عمومی نمیکنند بلکه منکر هم میشوند چرا که به هر دلیلی مثلا به خاطر اعتیاد به سکس این شخص نیازمند رابطهی متعدد است اما وقتی شخصی این موضوع را نشر عمومی میکند و اصرار دارد که بقیه از این رابطه اطلاع داشته باشند من نمیتوانم بگویم که میخواهد شهوترانی کند؛ من با اصرار او بر اینکه بقیه بدانند کار دارم.
اینکه آقای تتلو نشان میدهد که «نیوفیسهای» زیادی دارد که هفتگی میآیند و میروند و این مسئله را بولد میکند مهم است. اگر بخواهیم نگاه مصداقی داشته باشیم برای مثال ممکن است تتلو فکر کند که تا وقتی حاشیه دارد زنده است و برای همین میرود به سمت اینکه از این مسئله برای تولید حاشیه استفاده کند.
اگر نگاه غیرمصداقی داشته باشیم باید این موضوع را به دودسته تقسیم کنیم، مواردی که موجود دارند اما نمایش داده نمیشوند و دستهای که نمایش داده میشوند. کسانی مثل تتلو، سبحانی و بیلزیریان اصرار بر دیده شدن این موضوع دارند. من فرقی بین مصرف بدن خود و بدن دیگری در تتلو نمیبینم. تتلو یک چیزی را مصرف میکند تا دیده شود، باید چیزی را مصرف کند که دیگران نمیتوانند مصرف کنند. آقای ساشا سبحانی ماشینی را مصرف میکند که دیگران نمیتوانند مصرف کنند. اینگونه برای خود تمایز ایجاد میکند. پولی را آتش میزند که دیگران به آن احتیاج دارند و این مصرف تمایز ایجاد میکند، این مصرف تمایزی است. آقای تتلو به جایی رسیده که بدن خود را مصرف میکند، تتو میزد و از بدن خود مصرف میکند و کاری را با بدن خود میکند که دیگران به خاطر سبک زندگی یا آبرو نمیتوانند بکنند.
آنچنان که بدن را مصرف میکند و چیزی را مصرف میکند که دیگران نمیتوانند و آن را به رخ میکشد، یک دختر را هم مصرف میکند. یعنی بین تن زن و ماشین و پول در مصرف تمایزی و تظاهر به این مصرف که «تو جامعهای هستی که دسترسی راحت و آزادانه به شیوهی معقول و مرسوم همهی جوامع -یعنی ازدواج- را نداری و من ده تا ده تا دارم» فرقی نیست. این را من نمیبرم در حوزهی سکشوالیته، یعنی گول ظاهر این موضوع را نمیخورم؛ این برای من هنوز در راستای مصرف تمایزی است چرا که آن را فریاد میزند.
یک چیز را نمیتوان از زمینهی خود درآورد و با یک زمینهی دیگر تطبیق داد. در زمان قاجار به دلایل متنوعی چیزی به نام حرمسرا داشتیم. یکی از دلایل این بود که مملکت ملوکالطوایفی بود، هرکسی حوزههای قدرت داشت، یکی از حربههای اینکه این شیرازه از هم نپاشد و ارتباط حفظ شود و این بافت ایران را نگه دارند این بود که از هریک از این اقوام شاه یک زن به حرمسرا میآورد که رابط بود و به نوعی امانت قوم پیش شاه بود. بسیاری از ازدواجهایی که به صورت عقد موقت یا دائم انجام میگرفت، صرفا سیاسی بود. شاید شاه به لحاظ جنسی دو یا سه سوگلی داشت، بقیه صرفا حضور داشتند. هرچند شاه به اینها محرم بود، هرچند سرسرهبازی بود، هرچند تعیشات آنچنانی داشتند اما واقعیت این است که تصور ما از اینکه شاه هر شب با یکی تا دو نفر از اینها رابطه داشت و دوماه یک بار نوبتشان میشد، شاید تصور درستی نباشد.
میخواهم بگویم ما آنجا هم نباید گول ظاهر حرمسرا را بخوریم و بگوییم این شاه شهوتران است که پول زیاد و قدرت زیادی دارد و میتواند زنان زیادی داشته باشد. ظاهر این است اما باطن آن این است که بخش زیادی از این ازدواجها سیاسی بودند و صرفا برای این بود که پادشاه بتواند شیرازهی کل کشور را داشته باشد و از همهی اقوام امانتی در دست دارد.»
او در مورد مصرف شدن زن و نگاه ابژگی به او میگوید: «آنجا زن مصرف سیاسی شده و اینجا زن مصرف تمایزی میشود، در این بین، بین بدن زن و خود شاه تفاوتی نیست. وقتی یک ورزشکار بدن قشنگی دارد خب دارد اما وقتی این را عمومی میکند، این بدن در شبکههای اجتماعی مصرف میشود.
وقتی ما میگوییم مصرف، صرفا مصرف جنسی نیست. زن به تعداد زیاد در هردو مصرف میشود اما باید فرقش را بدانیم، آنجا مصرف تمایزی خیلی نماد و نمود نداشته، اینطور نبود که شاه بخواهد به بقیه بگوید شما یک زن دارید و من هفتاد زن. از سر یک سنت یا شاید ناچاری اتفاق میافتد. این دو مورد دو گونهی متفاوت از مصرف هستند. نه رفتار شاه قاجار و نه رفتار آقای تتلو ریشه در نیاز جنسی ندارد.
زن همچنان ابژه است، حتی رسانه هم زن را مصرف میکند تا خبر تولید کند. یک نفر راجع به کلیپ ساسی مانکن نکتهی جالبی گفته بود؛ در این کلیپ چند دختر با ظاهر بزککرده دور یک پسربچه نشسته بودند؛ گفته بود اگر جای او یک دختربچه نشسته بود و دور او چند مرد سیبیلو نشسته بودند چه اتفاقی میافتاد؟ واقعا جامعه به شدت واکنش نشان میداد ولی وقتی پسربچه است و دور او چند دختر بزککرده نشستهاند، جامعه خیلی واکنشی ندارد. این به این دلیل است که در حالت دوم زن برای جنجال مصرف میشود و ابژگی او به چشم میآید اما اینجا این اتفاق نمیافتد.
ما متوجه این باشیم که این رفتارها مصرف زن است. یک وقتی مصرف تمایزی است، یک وقتی مصرف سیاسی است. چون زن اینجا ابژه شده او را صرفا ابژهی شهوترانی نبینیم. در مورد تتلو جامعه همان واکنشی را نشان داد که امیر تتلو دوست داشت جامعه نشان دهد و باور داشت که نشان خواهد داد.»
عرب در مورد تفاوت نگاهی که نسبت به زنان و مردان در بروز این رفتارها وجود دارد میگوید: «این ریشهی تاریخی و فقهی دارد. یک بخشی از جامعه نگاهش این است که این گناه نیست و هنوز در چارچوب گناه و ثواب و در زمینهی فقه موضوع را بررسی میکند. حوزهی اخلاق ما که تقبیح یا تایید میکند با اینکه درحال پوستاندازی است اما اخلاق کهن ما تکیه بر دین دارد و چیزی را که دین تقبیح کند را تقبیح میکند. هنوز هم گفتمان غالب قانون نیست که فشار بیاید که این کار قانونی نیست. اصلا گفتمان قانون در ایران خیلی جدی نیست. اخلاق در ایران زیربنایی فلسفی و حکمی کمتری و فقهی بیشتری دارد.
در سریال هزاردستان دم خانهی افراد پول میگرفتند و نمینوشتند ولی مسئله برایش این بود که ریشش را تیغ زده، یعنی اینکه غذای روستایی را میگرفت نمیدید اما عذاب وجدان داشت که ریشش را تیغ زده است. یک بخشی از این موضوع به گفتمان فقه برمیگردد که اخلاق را در جامعهی ما ترسیم کرده است. یک بخشی هم به این موضوع برمیگردد که مثلا اگر یک جاده یا اتوبان صاف و مستقیم وجود دارد که راهش باز است و همه مرتب و منظم در لاین حرکت میکنند، اگر کسی از خاکی برود خیلی مورد شماتت دیگران قرار میگیرد؛ اما وقتی اتوبان قفل است، یک نفر از خاکی برود، خیلی شماتتش نمیکنند. اتوبان امر جنسی در ایران درحال قفل شدن است و کسی که از هنجارهای اساسی تغافل میکند و این هنجارها را به چالش میکشد خیلی تقبیح نمیشود.
بخش دیگر هم این است که یک نظام حکمرانی این اتوبان قفل شده را مدیریت و تایید میکند که مردم با آن سیاستگذاران هم مشکل دارند. خدا رحم کرده وگرنه اگر نظام حکمرانی میگفت که هر مردی فقط باید یک نفر رابطه داشته باشد یا اینکه بگوید ما یک پلیسی گذاشتیم که مراقب باشد زن شوهرداری با مردی رابطه نداشته باشد از فردا آمار رابطهی زنان شوهردار به سقف میرسید. پس یک وجه این موضوع هم وجه تقابلی است. جامعه همواره ضد قدرت است و وقتی در یک قدرتی اقتدارورزیها را میبیند در مقابل اقتدارورزیها مقاومت میکند. قدرت مرکزی سبک زندگیای را ترویج میکند و سبکهای دیگر زندگی را سرکوب میکند. از این باب برای شخص جذاب است که به سبکهای زندگی دیگر هم رو بیاورد.
برای مثال اگر زمان شاه بود و سیاستهای نظام بر این بود که ما چه کار داریم که شخص میخواهد ازدواج کند یا نه، اصلا هرکسی با هر تعدادی میخواهد باشد باشد به ما چه مربوط است؟ الان مردم ایران کاملا مقاومت میکردند. عمه و مادر و فامیل تا در پارکی فرد را میدیدند سریع واکنش نشان میدادند که خجالت نمیکشی این کارها را میکنی؟ اگر راست میگویی زن بگیر با یکی باش. این گفتمان در جامعه شروع میشد که اگر با یک نفر باشی و مسئولیت یک نفر را بپذیری هنر است. منتها چون این گفتمان غالب حاکمیت هم هست فرد ترجیح میدهد که در مقابل آن مقاومت کند.»
او در پاسخ به اینکه آیا میتوان گفت شکل مصرف تغییر کرده اما آنچه هنوز سر جای خود است مصرف زن است میگوید: «بله همینطور است. فقط در ادامه حرف من این است که نه شکل مصرف اولیه -مثلا در زمان قاجار- و نه این شکل مصرف متاخر لزوما شکل مصرف جنسی نیست، جنسیتی است ولی جنسی نیست. یعنی موضوع در ظاهر کاملا تمطع جنسی است اما در باطن میتواند تمطع جنسی نباشد. هم میتواند ریشهی جامعهشناختی و روانشناختی داشته باشد و هم میتواند به نوعی مصرف سیاسی داشته باشد اما میتواند به شدت یک نوع مصرف تمایزی باشد. آنچه در شبکههای اجتماعی میبینم مصرف تمایزی زن است. اگر دوربین و موبایل و عکاس نباشد شاید آن شخص حال و حوصلهی نیم ساعت بیشتر بالا و پایین رفتن با ماشین بوگاتی در سطح شهر را نداشته باشد، تا وقتی سوار بوگاتی میشود که ماشین بوگاتی برای جامعه ارزش است. اگر امروز ارزش بشود نشستن خود و لباس نپوشیدن و زندگی هیپیوار، میرود در جنوب کشور و فقر را مصرف میکند.
نگاه آن زن جوان هم این است که من برای اینکه دیده شوم باید مصرف شوم. میگوید من چه دارم مصرف کنم؟ من جزو اقشاری که قدرت مصرف کردن داشته باشند نیستم پس برای اینکه دیده شوم باید چه کار کنم؟ باید خوب توسط تتلو مصرف شوم.»
شریفی: حس قدرت مردانه را تشویق میکنند
شریفی در مورد حرمسراها به انصاف نیوز گفت: «مسالهای که در مورد حرمسرا وجود دارد و افرادی مثل ادوارد سعید در کتاب شرقشناسی مفصل به این موضوع پرداختهاند، این است که یک فانتزی سکشوال دارد. در مورد حرمسراهای تاریخی شرقشناسان که عموما مردان اروپایی و آمریکایی بودند، به کشورهای شرق آمدهاند و در شرق و به ویژه کشورهای مسلمان خیلی با این پدیده روبهرو شدند که مردان مسلمان میتوانند چند زن داشته باشند و این زنها در یک فضایی هستند. چون آنها دسترسی به آن فضای خصوصی زنانه نداشتند شروع کردند به فانتزی ساختن و پرداختن به آن. تعداد زیادی تابلوی نقاشی در آن دوران که دوران استعمار اروپاییان بود کشیده شد، کتابهای سفرنامه نوشته شد و بیشتر به جنبهی سکشوال موضوع پرداخته شد یعنی تصویر زنهای برهنه و نیمه برهنهای در یک فضایی زندگی میکنند و همهی اینها به یک مرد محرم هستند.
این حرمسراها کارکردهای اقتصادی و سیاسی داشتند، یعنی لزوما جنبهی سکشوال آن نبود ولی چیزی که برای ما مانده و به نظرم تحت تاثیر دانش شرقشناسی است که اروپاییها بعدها اطلاعاتی که در مورد جوامع ما جمع کردند به خود ما برگرداندند. این جنبه که یک مرد با چند زن است و با همه رابطه دارد بیشتر ماند. در شکل مدرن اینها دیگر در یک فضا باهم زندگی نمیکنند برای همین شاید حرمسرا اصطلاح خیلی درستی نباشد.»
او دربارهی استقبال برخی نوجوانان از روابط اینچنینی به خصوص فراخوان امیر تتلو گفت: «یک بخشی از اینکه مورد استقبال نوجوانان قرار گرفته همین تصور سکشوال است یعنی تصور اینکه مردی با تعداد زیادی زن باشد. این موضع به نظر من خیلی قدرتمند است. بخش زیادی هم مربوط به اعمال قدرت مردانه میشود که من به عنوان یک مرد هم روابط جنسی متعددم در جامعه پذیرفته است ولی در مورد زنها به خاطر هنجارهایی که وجود دارد اینطور نیست. مثل باکرگی پیش از ازدواج که برای مردها وجود ندارد و میتوانند روابط متعدد داشته باشند و این هم کاملا پذیرفته شده است اگر به ضربالمثلها هم توجه کنیم این وجود دارد که مثلا میگویند جامعه پر از گرگ است. یعنی اینکه مردان حتی نیاز جنسیشان قابل کنترل هم نیست و این مدام به زنها آموزش داده میشود که این موضوع در مردها اصلا قابل کنترل نیست و شما باید مراقب خود باشید. مردها در این مورد هیچ برچسب بد یا ننگی را دریافت نمیکنند و آن زنها هستند که بیشتر از آنها یک تصویر بدی نشان داده میشود.»
شریفی در پاسخ به اینکه چرا با وجو اینکه چندهمسری ریشه در شرق دارد اما رفتارهای اینچنینی در غرب نیز دیده میشود میگوید: «از نظر اجتماعی، فرهنگی و آموزشی اینکه مردها میتوانند روابط متعدد داشته باشند موضوع پذیرفته شدهای است. در غرب هم همینطور است و حتی برایش اصطلاح دارند و میگویند «دون ژوان». یعنی ترمهایی هم برای تعریف اینگونه آدمها که خیلی با زنها روابط عاطفی یا طولانی مدت برقرار نمیکنند و بیشتر برای رفع نیازهای جنسی ارتباط برقرار میکنند، اما اینکه اگر زنی چنین رفتاری داشته باشد خیلی بد دانسته میشود تا یک حدی آنجا هم وجود دارد اما موضوعاتی مثل اینکه بدن من است و من روی آن قدرت دارم و میتوانم تصمیم بگیرم و یک سری هنجارهای کنترلگر که در جامعهی ما وجود دارد مثل باکرگی زنان که آنجا مطرح نیست. اینکه از طرف مردان این رفتار وجود داشته باشد عجیب و جدید نیست اینکه از طرف زنان انجام شود و به شکلی تشویق شوند که کنترل زندگی جنسی خود را در اختیار خود بگیرند اتفاقا چیزی است که شاید چند دهه است که در اروپا میبینیم.»
او در ادامه میافزاید: «در شکل تاریخی حرمسرا کاملا شکل تاریخی و سیاسی داشته و روابط داخل حرمسرا مهم بوده و روابط قدرت در آن بوده اما در شکل مدرن تصویر اولیهای که به من میدهد سکشوال است که من به دلیل جذابیت فیزیکی و ظاهری و جایگاه اقتصادیای که دارم، این قدرت را هم دارم که مثل یک شاه بتوانم زنهای مختلفی باشند. یعنی هم حس قدرت مردانه را به شکلی تشویق میکند و هم نیازهای جنسیشان خیلی راحت براورده میشود.
مردی که از طبقهی متوسط یا پایین جامعه است و پولی ندارد که بخواهد برای اینطور مسائل خیلی خرج کند. ممکن است از لحاظ ظاهری هم یک سری جذابیتهایی که الان به عنوان معیارهای زیبایی مردانه بین نسلهای جوانتر دیده میشود را نداشته باشد، امکانش را هم ندارد که بتواند چنین رفتارهایی داشته باشد. ممکن است دلش بخواهد اما ممکن است امکانش را پیدا نکند. پس ربط مستقیم به طبقهی اقتصادی و تصور از مردانگی دارد که مردانگی چطور تعریف میشوند چون تعداد زیادی مرد هم هستند که اصلا چنین رفتاری را نمیپسندند با اینکه امکان اقتصادی آن را دارند و شرایط اقتصادی برایشان مهیا است ولی آن را درست نمیدانند. خیلی مهم است که ببینیم مردانگی چطور تعریف میشود، شاید یک دلیل استقبال از آن بین نوجوانان این باشد که تعاریف مردانگی برای آنها تغییر میکند و این مردانگی ممکن است برایشان جذاب باشد.»
شریفی به این سوال که آیا با همدستی مردسالاری و سرمایهداری اینگونه رفتارها میتوند یه نوعی سرمایهی اجتماعی برای این اشخاص باشد اینگونه پاسخ میدهد: «بستگی به زمینه دارد. ممکن است در یک سری از جاها برایشان خیلی هم ننگ حساب شود، یعنی خیلی از آدمهایی که در آن جمع هستند، آن رفتار را نپذیرند و مورد توجه قرار نگیرد. بستگی به زمینهای دارد که فرد در آن زندگی میکند و فعالیت اجتماعی دارد.
نباید زنها را اینجا خیلی منفعل ببینیم، زنانی که با این مردها ارتباط برقرار میکنند یک تصمیم میگیرند و میدانند که این مرد ممکن است با زنان دیگر هم باشد و اتفاقا خیلی برایشان پذیرفته شده است. من در مطالعاتی که انجام میدهم، خیلی میبینم دخترانی که حاضرند فقط یک بار با یک نفر ارتباط جنسی برقرار کنند. یعنی برایشان برطرف کردن نیازهای جنسیشان مهم است. این موضوع را باید دوطرفه دید.»
او در مورد اینکه زنان تظاهر به چنین رفتاری نمیکنند اما این تظاهر از سمت بعضی مردان که این سبک زندگی را دارند دیده میشود میگوید: «این به خاطر این است که این مردان از فضای اجتماعی موجود استفاده میکنند. چون برای مردها این پذیرفتهتر است ممکن است برای زنها هم ده سال دیگر این اتفاق بیافتد. مردها چون به صورت تاریخی در موضع قدرت بودند، الان هم تریبونهای جدیدی پیدا کردند که میتوانند از آنها این موضوع را بیان کنند و خیلی هم به آن افتخار کنند.»
شریفی در پایان در پاسخ به اینکه با همهی این تعاریف آیا واژهی حرمسرای مدرن درست است یا نه میگوید: «به نظر من نمیتواند واژهی دقیقی باشد، به نظرم حرمسرا به خاطر فانتزیهای سکشوالی که همراهش است نباید استفاده شود. به نظر معنایی یا اتفاقی که به لحاظ اجتماعی فرهنگی میافتد اینطور نیست. ممکن است حرمسرا هم اشکال متفاوتی داشته باشد و مثلا همهی زنهای شاه در یک جا نباشند. در حرمسرا هم فقط زن شاه نبوده بلکه دختران، مادر یا مادران یعنی همسران پدرش و خواهرانش در آن فضا زندگی میکردند که مردان نامحرم نمیتوانند به آن وارد شوند.»