روایتی از درخواست فریدون فرخزاد برای بازگشت به ایران
اعتمادآنلاین | عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، در بخشی از گفتوگوی ویدئویی خود با برنامه رادیکال اعتمادآنلاین درباره درخواست فریدون فرخزاد برای بازگشت به ایران و پشیمانی از همکاری با منافقین سخن گفت. مشروح پاسخ او به اعتمادآنلاین را در ادامه بخوانید.
*یک داستان که خیلی معروف است و چند وقت پیش از آقای شکوهی خواندم، ماجرای درخواست و تماس تلفنی فریدون فرخزاد برای برگشتن به ایران [است]. این ماجرا را تعریف کنید! قصه تماس آقای فریدون فرخزاد با کیهان هوایی و درخواستش برای برگشت به ایران چه بود؟
یکی از کارهایی که در کیهان هوایی انجام دادیم، ارتباط با مخالفین در خارج از کشور بود. یعنی مطالبشان را میزدیم، با هم بحث میکردیم که گاهی وقتها... به یاد دارم آقای باهنر معاون نایبرئیس مجلس بود. یک بار در صحن مجلس از کیهان هوایی انتقاد کرد که چرا مطالب ضدامام و ضدانقلاب را میزند. البته خیلی توجهی به این مورد نشد، چون در واقع توانسته بودیم مشی خودمان را روشن کنیم که ما یکطرفه نمیزدیم، ضدانقلاب را میزدیم که به شدت مبانی انقلاب و مبانی نظام یا امام را زیر سوال میبرد و در مقابل جواب میدادیم ... علاوه بر این، از مطالب نشریات خارج کشور هم مطلب میزدیم.
این باعث شد نامه مینوشتند، بحثهایشان را مطرح میکردند، یک روز من در دفترم بودم، منشی گفت آقای فریدون فرخزاد از خارج از کشور تماس گرفتند. گوشی را گرفتم، ضبط هم کردیم. آنموقع چون کار ما حساس بود همه مکالمات خودمان را ضبط میکردیم. دلیل هم داشت. به همه بچههای خبرنگار هم گفته بودم ضبط کنند.
*در آن مقطع با وزارت اطلاعات هماهنگ کرده بودید؟
نه... گفت من فرخزاد هستم، درست است که در اردوگاههای مجاهدین خلق رفتم، ولی به این رسیدم که اینها خائن هستند، میخواهم جدا شوم و به ایران بیایم. ایشان به جد میخواست به ایران بیاید و تبری میجست از اینکه به اردوگاههای اسرا رفته و برای منافقین برنامه اجرا کرده. ابراز ندامت میکرد و میگفت اینها جریان سالمی نیستند و خائن هستند. متاسفانه وقتی در موسسه پیچید که فرخزاد تماس گرفته، بچههای تحریریه کیهان آمدند گفتند این نوار را به ما بدهید گوش کنیم. گفتم این تنها سند ماست. گفتند فقط در تحریریه گوش میدهیم، برمیگردانیم...
بعد گفتند ما اشتباهی دست به رکورد زدیم، پاک شده است! اینقدر من عصبانی و ناراحت شدم. بیشتر عصبانیت من از این بود که بعد مدت کوتاهی، ایشان به طرز فجیعی کشته شد و این نوار برای ما خیلی مهم بود که مشخص میکرد این کار، کار منافقین است ولی متاسفانه سند را از دست داده بودیم.