نعیمه دوستدار - رادیو زمانه
خلاصه حرفهایش این بود:
«موضوع عفاف و حجاب نباید زنانه شود و طوری تلقی نکنیم که فقط زنان مخاطب آن هستند بلکه عفاف و حجاب متعلق به همه است و بحث کنترل، محدودیت و محدودسازی نیست بلکه بحث سبک زندگی خوب و سالم است.»
معصومه ابتکار، معاون امور زنان و خانوده ریاست جمهوری در ایران، چند روز قبل در گفتوگویی درباره هفته عفاف و حجاب که از ۱۹ تا ۲۵ تیرماه برگزار میشود، تلاش کرد سبک زندگی اسلامی را به عنوان سبک زندگی سالم تبیین کند و در این میان بیش از همه از زنان مایه گذاشت؛ اینکه رعایت حجاب ضامن سلامت اخلاقی جامعه و مانع بردگی مدرن و جنسی زنان است. برای خالی نبودن عریضه، بحث «نگاه مردان» را هم به میان کشید و تاکید کرد که بحث حجاب و عفاف فراجنسیتی است و مردان هم به حفظ نگاه خود دعوت شدهاند.
اما معصومه ابتکار در تاکید بر آنچه که «سبک زندگی اسلامی» خوانده میشود، تنها یک مجری ساده در اجرای سیاستهایی است که سالهاست علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی دنبال میکند.
علی خامنهای سالهاست که به سبک زندگی ایرانیان انتقاد میکند. موضوع او تنها پوشش و حجاب زنان نیست. اینکه چرا مردم زبان انگلیسی میآموزند اینکه چرا از برندهای خارجی خرید میکنند این که چرا به آنتالیا سفر میکنند و چرا صدا و سیما در تبلیغ سبک زندگی اسلامی به اندازه کافی تلاش نمیکند، محور بسیاری از سخنرانیهای او در زمینه سبک زندگی بوده است. رهبر جمهوری اسلامی در دوران ریاست جمهوری و ریاست بر شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به سبک زندگی اسلامی اهمیت میداد و طرحی را به شورای عالی انقلاب فرهنگی داد که در آن اصلاح جنبههای مختلف سبک زندگی ایرانی که با سبک زندگی اسلامی همخوانی ندارد مورد توجه قرار گرفته بود. نتیجه این تاکیدها، تهیه طرحی بود که کمیسیونی هم برای اجرای آن ایجاد شد، طرحی به نام تدوین برنامه جامع سبک زندگی اسلامی-ایرانی که در سال ۱۳۹۱ به ثبت رسید و سایت ویژهای هم برای آن تهیه شد و در آن شکل خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، خط و زبان، به عنوان مواردی که باید شکل ایرانی - اسلامی آن تبیین شود مورد تاکید قرار گرفته است.
به علاوه، علی خامنهای در سال ۱۳۸۱ برای نخستین بار از ضرورت «مهندسی فرهنگی» برای رویارویی با فرهنگ غرب سخن گفت. حسن روحانی، رییس جمهوری ایران هم در سند راهبردی «مهندسی فرهنگی، از نظریه تا عمل» چکیدهای از نظر آیتالله خامنهای درباره نظارت بر فرهنگ جامعه را به دست داد. بر اساس این سند، دولت میبایست بر «فرهنگ رانندگی»، «فرهنگ خانواده» و «فرهنگ لباس» نظارت داشته باشد. حتی در تولید، ساختمانسازی، کشاورزی، صنعت و سیاست خارجی هم میبایست «فرهنگی» تدوین شود و دولت بر آن نظارت کند.
همچنین در سال ۱۳۹۳ در ارائه سیاست های کلی سلامت که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط رهبری جمهوری اسلامی تعیین شد و به رؤسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شد، «ارتقای سلامت روانی جامعه با ترویج سبک زندگی اسلامی - ایرانی، تحکیم بنیان خانواده، رفع موانع تنش آفرین در زندگی فردی و اجتماعی، ترویج آموزشهای اخلاقی و معنوی و ارتقای شاخصهای سلامت روانی» مورد تاکید قرار گرفته است.
نبرد ۴۰ ساله سبکهای زندگی در ایران
واقعیت این است که تحمیل سبک زندگی اسلامی به سبک زندگی ایرانی، چهاردهه است ادامه دارد و یکی از عینیترین شکلهای این تحمیل، حجاب اجباری است که به همه زنان ایرانی فارغ از باورشان به اسلام یا ادیان دیگر یا حتی بیباوریشان به ادیان تحمیل شده است.
جمهوری اسلامی به محض استقرار، در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان تغییرات تحمیلی به وجود آورد. نه تنها شکل پوشش، که شیوه تفریحات و سرگرمیها، اعیاد و مراسم ملی، مراسم خصوصی اعم از عروسیها و عزاداریها تحت تاثیر القائات و اجبارهای رسمی یا تغییر کرد یا به سرعت تحت تاثیر قرار گرفت. بسیاری از آداب و رسومی که جنبه ملی داشتند تحت شعاع مذهب قرار گرفتند. با اینکه سبک زندگی مذهبی ترجیح یافت، این سبک زندگی به سبک زندگی اسلامی شیعه مدود ماند و سایر ادیان و مذاهب نادیده گرفته شدند. از آن فراتر زندگی خصوصی سکولار و فاقد عناصر مذهبی، تحقیر شد و به بسیاری از جنبههای عادی زندگی روزمره با برچسب غربی بودن تهاجم شد. نگهداری از حیوانات خانگی، عناوین مجرمانه پیدا کردند و تحت عنوان «سگگردانی» با برخورهای انتظامی مواجه شدند. سفرهای زیارتی در مقابل سفر و تفریحات سایر اقشار جامعه قرار گرفت و تظاهر به اجرای فرائض دینی مثل روزهداری و نماز خواندن و حج رفتن، ارزش تلقی شد و کلاس زبان رفتن، بچه را در مهد کودک گذاشتن غربیشدگی نام گرفتند. با ماهواره، موسیقی، رقص، سینما و ... برخورد حذفی شد و محتواهای نامتناسب با سبک زندگی حکومتی، سانسور شدند. حتی فعالیت در شبکههای اجتماعی به عنوان مظاهری از سبک زندگی مستقل از حکومت، با فشار و تهدید و فیلترینگ روبهرو شدند.
میتوان گفت که هیچ بخشی از سبک زندگی نبوده که در جمهوری اسلامی به آن حمله نشده باشد. در طول سالیان، حتی به حریم خصوصی و تصمیمات شخصی مانند سن ازدواج، بچهدار شدن یا نشدن، انتخاب شغل و پوشش، همه بر اساس سبک زندگی اسلامی حمله شد و قوانین هم به کمک آن آمدند. نه تنها سن ازدواج دختران کاهش یافت تا مطابق شریعت شود که سیاستهای کنترل جمعیت که زمانی مورد تایید حاکمیت بود، با فرمان رهبر جمهوری اسلامی چنان تغییر یافت که به سمت افزایش جمعیت پیش برود. در انتخاب رشته تحصیلی و شغل و حتی ساعت کار، سیاستهای تبعیض آمیز به ترویج نوع خاصی از سبک زندگی آمیخت تا برخی رشتهها نامناسب، غیر اخلاقی و بیتناسب با سبک زندگی اسلامی خوانده شوند و دسترسی جنسیتهای مختلف به فرصتهای برابر محدود شود. بدن و گرایشهای جنسی هم از این هجوم در امان نماندند و نمادهای قومیت از زبان گرفته تا لباس و موسیقی تحت شعاع فرهنگ مرکزگرای اسلامی، سرکوب شدند. بودجههای کلان صرف برگزاری نمایشگاههای لباس، هفتههای حجاب و عفاف، طراحی لباس ملی و اجرای طرحهای امنیت اجتماعی، تبلیغات تلویزیونی و شهری شد تا همه به نحوی سبک زندگی مورد نظر حکومت را ترویج کنند.
نتیجه این فشار و تبلیغ این شد که به رغم مقاومتها و مخالفتهایی که از سوی اقشار مختلف جامعه برای حفظ سبک زندگی ایرانی و حتی فراتر از آن یک سبک زندگی بر اساس ارزشهای مدرن جهان امروز، بسیاری از اقشار جامعه به دلیل سرکوب سبک زندگیشان در حاشیه قرار گرفتند. بسیاری مجبور شدند از عرف حاکم بر سبک زندگی که از سوی نهادهای رسمی تبلیغ و ترویج میشود تبعیت کنند یا سبک زندگی خود را از چشم طبقه حاکم مذهبی پنهان کنند و به پستو بخزند. گروهی که از توان مالی یا علمی برخوردار بودند، از کشور گریختند و راه مهاجرت را در پیش گرفتند؛ در حالی که یکی از مهمترین محرکهای آنها زیستن در مکانی بوده که در آن حکومت کمترین دستاندازی را در سبک زندگیشان داشته باشد.
عرصه اجتماعی بارها شاهد درگیری سبک زندگی حامیان حکومت و شهروندان عادی بوده است که شاید یکی از برجستهترین جلوههای آن را میتوان در نافرمانیهای روزمره مدنی و تبعیت نکردن از شکل پوشش و ارزشهای تحمیلی جامعه دید. به همین دلیل است که گفتههای معصومه ابتکار در تبلیغ سبک زندگی اسلامی، به سرعت با واکنش شدید مخاطبان و کاربران شبکههای اجتماعی روبهرو میشود که به او یادآوری میکنند در بهرهمندی از این سبک زندگی چرا فرزند خود را مستثنا دانسته و او را به خارج از کشور فرستاده است. علاوه بر این شاید باید به مروجان سبک زندگی اسلامی حکومتی، تاکید کرد که هرچند در نقض حقوق انسانی افراد و گزینش سبک زندگی همه اقشار جامعه اعم از زن و مرد و برخوردار و نابرخوردار، مرکز نشین یا غیرمرکزنشین تحت فشار قرار گرفتهاند اما همچنان سهم زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی و جنسی از سرکوب و نادیدهانگاری بیشتر است و از همین روست که این گروهها بیشتر به تحمیل یک سبک زندگی القائی و اجباری اعتراض میکنند.