این میزان از خویشاوندکشی در بیست سال گذشته بیسابقه است
ایندیپندنت فارسی - مجید محمدی
پدیدهای که اخیرا در جامعه ایران بسیار شایع شده است و کمتر مورد توجه ناظران مسایل ایران قرار گرفته است، خویشاوندکشی است. این میزان از خویشاوندکشی در بیست سال گذشته که اینترنت و ماهواره سانسور خبری را در ایران بلاموضوع ساختهاند، بیسابقه است. خودکشی، نخبهکشی، کشتار جمعی، قتلهای ناموسی و اعدام توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران، به دلیل گفتمانها و کارزارهای بینالمللی رایج در مورد این امور، مثل مقابله با اعدام، پیگیری حقوق زنان، نقش بیماریهای روانی در خودکشی و دیگرکشی و نقد اسلامگرایی تمامیتخواه، مورد توجه سایتهای خبری و تحلیلی و موسسات تحقیقاتی - حتی برخی از بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران- واقع شدهاند. اما کشتن عزیزان به دلایل آشکارا غیرناموسی، مثل پدرکشی، مادرکشی، برادرکشی، خواهرکشی، فرزندکشی و همسرکشی (و دایی و خالی و عمه و عموکشی) بهرغم گسترش چشمگیر، چندان در رادار تحلیلگران مسایل ایران نبوده است.
تنها در اخبار روز ۳۰ تیر ۱۳۹۹ ایران سه خبر در مورد خفه شدن فرزند دوساله به دست مادر، کشتن دو پسر به دست پدر، و کشتن برادر به دست برادر به چشم میخورد. برخی تارنماها فهرستهای کوچکی از برخی موارد خویشاوندکشی را در مقاطعی محدود و بر اساس استقراء عرضه کردهاند. اما نهادهای قضایی و انتظامی هرگز آمار تفکیک شده قتل را در ایران عرضه نمیکنند (اگر جمعآوری کرده باشند) تا بر مبنای آنها بتوان تحلیل دقیقتری ارائه کرد. در تحلیل و تبیین این رویدادها در عین عمق فاجعه نه مطالب چندانی در فضای وب و روزنامهها به چشم میخورد و نه تحقیقات دانشگاهی بدانها توجه داشتهاند. فضای وب نشان میدهد که داستان افسانهای پسرکشی رستم بیش از همه مورد توجه محققان علوم انسانی بوده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
این قتلها را نمیتوان با انواع دیگر قتل، مثل قتل در حین سرقت، کشتن افراد در اختلافات مالی، قتل بر اساس دشمنیهای قبیلهای و عشیرهای، حذف رقبای عشقی، یا قتل شریک کاری و تجاری مقایسه کرد، چون عامل عاطفی بسیار شدیدی در این میان وجود دارد. این نوع قتل از این جهت برای جامعه شناسان اهمیت دارد که برخی از علایم ناکارکردی نهاد خانواده را در ایران آشکار میسازد.
این نوع قتل در ایران امروز با شش عامل اجتماعی-اقتصادی قابل فهم و تبیین است:
استیصال
قتل فرزند دوساله یا سه فرزند ۳، ۶ و ۸ ساله در یک روز، به دلیل کارهایی نیست که آنها انجام دادهاند، بلکه به دلیل وضعیتی است که مادر یا پدر در آن گرفتار هستند و احساس میکنند که از این وضعیت برونرفتی ندارند. پیدا کردن این عامل استیصال بسیار دشوار است، مگر آن که قاتل زنده بماند و امکان مصاحبه علمی با وی فراهم شود. استیصال میتواند ناشی از مشکلات اقتصادی مثل فقر تا حد دشواری سیر کردن شکم فرزندان، یا اجتماعی مثل اعتیاد و در نتیجه آن ناتوانی از مواظبت، یا فرزندآوری با تجاوز جنسی که همیشه یادآور آن واقعه است، یا روانشناختی باشد. بسیاری از پدران و مادرانی که مرتکب این اعمال میشوند، بلافاصله خودکشی میکنند چون احساس گناه بعد از آن برای آنها قابل تحمل نیست.
وابستگی اقتصادی در عین استقلالطلبی
بخش چشمگیری از نزاعهای خانوادگی میان پدران و مادران از یک سو و فرزندان بالغ آنها از سوی دیگر، بر سر تامین نیازهای جوانانی است که هم به خانواده وابستگی اقتصادی دارند (به دلیل بیکاری و فقدان درآمد) و هم میخواهند به اقتضای جوانی، مستقل و آزاد زندگی کنند و از زندگی خود لذت ببرند. جمع اینها معمولا دشوار یا ناممکن است. اگر جوانی ۲۵ ساله با پدر و مادرش زندگی میکند و توان اجاره دادن ندارد، رفت و آمد و دوستان و رفتارهای اجتماعی وی (بالاخص دختران) توسط والدین کنترل میشود. اما این جوان ۲۵ ساله میخواهد همانند جوانان در دیگر کشورها، خودش برای زندگی و روابط و وقتش تصمیمگیری کند. پیدا کردن نقاط اشتراک بر اساس اصول (مثل این سخن والدین که «زیر سقف من هر کاری نمیشود کرد») اگر ناممکن نباشد، معمولا دشوار است.
اگر جوانان در فعالیتهای غیرقانونی مثل توزیع مواد مخدر درگیر شوند، تنش میان آنها و والدین تشدید میشود و تنشها میتوانند به درگیری و قتل غیرعمد بینجامند. اعتیاد که معمولا به دزدی از اعضای خانواده منجر میشود، نیز میتواند عامل دیگری برای تنش و درگیری دایمی باشد، مگر آن که والدین بتوانند فرزندان معتاد خود را از خانه اخراج کنند.
نزاع بر سر اموال و املاک
شکافهای میان خواهران و برادران معمولا در داستان تقسیم ارث تشدید میشود، تا حدی که کار در برخی موارد به دعوا و زد و خورد هم میکشد. شرایط دشوار اقتصادی این نزاعها را تشدید کرده است. در زمان حیات پدر و مادر نیز اگر فرزندان از آنها انتظار داشته باشند که تامین مالی آنها را متکفل شوند، میان اعضای خانواده شکراب میشود و گاه کار به جاهای باریک میکشد. نظام تقسیم ارث در ایران به دلیل سنتهای خانوادگی و شریعت، ناعادلانه است و بسیاری از افراد توان حل این مشکل را در درون خانواده ندارند. این نکته بسیار جالب است که اکثر مردان ایرانی که با شریعت مخالف هستند، به هنگام تقسیم ارث به قانون ارث در ایران رجوع میکنند و سهم دو برابر نسبت به دختران میبرند، در حالی که هیچ اجباری از بیرون برای این ترتیبات وجود ندارد.
خشونت خانگی
کتککاری میان زنان و مردان و کتک زدن کودکان توسط والدین، نقطه شروع بسیاری از همسرکشیها و فرزندکشیهاست. این عادت به تنبیه فیزیکی از یک نسل به نسل دیگر انتقال مییابد و چرخه خشونت گاه از کنترل خارج میشود یا تصادفا به قتل منجر میشود. اکثر قتلهای خانوادگی از پیش فکرشده و عمدی نیستند. امکان چندهمسری مردان و محرومیت زنان از حقوقی مثل حضانت، یا نپرداختن نفقه، میتواند به خشونتهای خانگی دامن زند. تفاوتهای سنی بسیار زیاد مثل بیست تا چهل سال میان شوهر و همسر نیز از موارد جدی ایجاد تنش است.
ازدواج اجباری
این امر هم برای مردان و هم برای زنان، در هر سنی که باشند، به عاملی برای فاصلهگیری در خانواده و ورود افرادی دیگر به این رابطه تبدیل میشود. ازدواجهای اجباری هنوز در ایران ساری و جاری هستند؛ بالاخص هنگامی که کودکان (خواه پسر یا دختر) به چنان رابطهای کشانده میشوند. آنها بعد از درگیر شدن در خانواده همیشه معترض این رابطه هستند و این اعتراض میتواند به درگیری و حتی قتل بینجامد. در برخی از مناطق ایران هنوز دختران جوان و نوجوان توسط پدر و مادر به شکل غیررسمی به مردان دارای مکنت اما مسن فروخته میشوند.
«زنای با محارم» و سوءاستفاده جنسی در خانواده
آنچه در تارنماها و روزنامههای داخل و خارج کشور یک تابوست و ذکری از آن نمیشود، «زنای با محارم» و سوءاستفاده جنسی در محیط خانه و خانواده در ایران است. معمولا اعضای خانواده اگر این امور را مشاهده کنند یا خود در آنها عامل یا قربانی باشند، از آن سخنی به میان نمیآورند، اما آن زخم همیشه با آنها میماند. بخشی از قتلهای خانوادگی ریشه در این موضوع دارد، اما در عرصه عمومی سخنی از آن گفته نمیشود. نه نیروی انتظامی، نه وکلا و نه قاضی، در دادگاه به سراغ این موضوع نمیروند و اگر احساس شود که موضوع عمومی میشود، دادگاه را غیرعلنی برگزار میکنند. آمارهای جمعآوری شده در این زمینه نیز هرگز اعلام نمیشود. جمهوری اسلامی ایران میخواهد وانمود کند که زیر سایه نایب امام زمان، چنین وقایعی در ایران رخ نمیدهد.