محمود صدری
"پیشینه"
در یادواره تاریخی ایرانیان خاطره خوش از پیمان یا امتیازهای اعطا شده به کشورهای خارجی از شمار انگشتان یک دست تجاوز نمیکند. پس از عهدنامه فینکنشتاین، میان دولت فتحعلیشاه با دولت ناپلئون بناپارت، اولین عهدنامه دوجانبه دولت ایران در آستانه دوران مدرن، معمولا طرف ایرانی بوده که یا دست خالی مانده و یا زیان دیده است.
روح جمعی ایرانیان قراردادهای گلستان و ترکمنچای ، پیمان آخال (که بخش هایی از مناطق شمالی را از ایران جدا کرد)، و معاهده پاریس (که منجر به از دست رفتن هرات گشت) را فراموش نکرده و با مقاومت گسترده در برابر واگذاری امتیاز تنباکو به رژی، قرارداد ۱۹۱۹ و قرارداد گس-گلشائیان اعتراض خویش را به زیان پی در پی این نوع روابط یکطرفه نشان داده است.
شوربختانه، طعم تلخی که ورود به پیمان و قراردادهای بینالمللی بر کام ایرانیان نشانده، گونهای امتناع ملی در مقابل همکاریهای بینالمللی را نیز پدید آورده که پس از انقلاب ۵۷ رنگ بیگانههراسی و اصطلاحا استعمارستیزی نیز یافته است. در نتیجه حضور ایران در همکاریهای جدی بینالمللی شدیدا محدود شده، محدودیتی که بسیار نگرانکننده است.
"تنهایی بی بدیل ایران"
امروز ایران در جغرافیای سیاسی بسیار رقابتی و ملتهبی قرار گرفته است. رقبای منطقهای ایران در تشکلهایی مانند اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج [فارس]، پیمان ناتو، پیمان شانگهای، اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع، اتحادیه اوراسیا و غیره، از انواع حمایت و طیف گسترده همکاری مشترک و متقابل در مبانی بنیادین امنیتی خویش برخوردارند. برعکس ایران با هیچ کشوری در جهان پیمان همکاری همه جانبه استراتژیک ندارد. و -جز پیمان اکو- عضو هیچ اتحادیه موثر، جدی و فراگیر منطقهای یا بینالمللی نیز نیست. تعارفهایی مثل عضویت در اجلاس کشورهای اسلامی یا امثال آن را فراموش کنید.
رقبای منطقهای ایران تکلیفشان روشن است. پاکستان علاوه بر اینکه قدرت هستهای است، زیر چتر حمایت آمریکا نیز قرار دارد؛ ترکیه عضو ناتو است و کشورهای عربی علاوه بر اتحادیههای گوناگون میان خودشان، به دلیل حضور نظامی آمریکا در خاکشان زیر چتر دفاعی آن هستند و تلویحا از سوی ناتو نیز حمایت میشوند. بعلاوه، اکثریت آنها -بخصوص امارات- با قدرتهای اروپایی پیمانهای مشترک نظامی و دفاعی دارند و در دهه گذشته روابط خود را با روسیه و هند و چین نیز تقویت کردهاند.
"ایران، چه آگاهانه و خودخواسته چه ناگزیر و ناخواسته، به گونهای راهبردی تنهاست و از هر گونه اتحاد جدی و متصل به قدرتهای بزرگ محروم مانده است."
اینکه این تنهایی تا چه حد حاصل واقعیت طبیعی جغرافیای ایران و تا چه میزان نتیجه تصمیمهای دولتهای حاکم برآن بوده است، بحثی تخصصی است خارج از ظرفیت این نوشته. آنچه آشکار است تنهایی ایران در یک سیستم منطقهای استوار بر "توازن تهدید"، سهمگین و دلهرهافزا است، اما هنوز فرصت باقی است.
ایران میتواند با بیرون آمدن از تنهایی ژرف خویش، منافع دراز مدت بسیاری را از آن خود کند. امتیازهای برخی از قراردادهای پیش رو (به شرط کارشناسی دقیق) به راستی خیره کننده هستند. به عنوان مثال، طرح عظیم کریدور شمال-جنوب ایران در صورت اجرا، رقیب جدی (یا مکملی) برای کانال سوئز خواهد بود و امتیازهای جغرافیایی، اقتصادی و امنیتی بیشماری برای ایران به بار خواهد آورد.
همچنین، همکاری با شرکای خارجی به منظور بهرهبرداری بیشتر از منابع غذایی دریایی -در حدی که همسایگان جنوبی ایران به آن مبادرت میورزند- بسیار مفید خواهد بود.
توجه به این نکته نیز مهم است که دستکم تعداد ۲۸ میدان هیدروکربوری به صورت مشترک در مرز ایران و کشورهای مجاور وجود دارد؛ از جمله: میدان نفتی اسفندیار، فروزان (مشترک با سعودی)، میدان پارس جنوبی (مشترک با قطر)، میدان نفتی و گازی آرش (مشترک با کویت و عربستان)، میدان نفتی فرزام، نصرت، مبارک و سلمان (مشترک با امارات متحده عربی).
جذب سرمایه گذاری و همکاری با شرکای خارجی به ایران کمک می کند تا با دستیابی به امکانات مالی و فناوری، سهم عادلانهتری از استخراج مشترک انرژی از آن خود کند. تا کنون شراکت دراین منابع به سبب تنهایی ایران، عمدتا به نفع شرکای آن پیش رفته و کشورهای همسایه با همکاری و کمک خارجی موفق شدهاند چندین برابر ایران ازاین منابع مشترک برداشت کنند.
دیدگاه نوین "واقعگرایی" حکم می کند که ایران از فرصت استفاده کرده با شناخت نقاط اصلی رقابت بین قدرت های نزدیک و دور، توازنی مثبت در روابطش با آنها ایجاد نماید. راه دیگری نیست؛ عزلت ایران زیانهای غیرقابل جبرانی به دنبال خواهد داشت
سعیدرضا عاملی؛ آخوندی با روابطی مشکوک
پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه 20 امرداد