کیهان تهران
پنجشنبه 23 مرداد، امارات متحده عربی، رسما از روابط خود با رژیم صهیونیستی پرده برداشت. این خبر به سرعت به خبر اول دنیا تبدیل شد. در کنار ایران و ترکیه، جریانهای سیاسی زیادی در دنیا بهویژه جریانهای مقاومت علیه آن موضع گرفته و بعضا حتی این کشور کوچک را بهعنوان «هدفی مشروع» همچون رژیمصهیونیستی، برای خود تعریف کردند. بسیاری نیز آن را قابل تهدید ندیده و تحقیرش کردند. امارات کشور ثروتمندی است که مساحت کل آن، کمتر از مساحت استان تهران و جمعیتش حدود 9میلیون نفر است. کشور امارات را اگر بخواهیم در یک جمله تعریف کنیم، «چند بنگاه بزرگ اقتصادی» شاید تعریف جمعوجوری باشد! اصلا امارات بدون اقتصادش یعنی هیچ. اگر میبینید این کشور مدتی است وارد بازیهای سیاسی «جدی» مثلا در لیبی یا یمن شده، یکی از مهمترین دلایلش همین ثروتی است که دارد. این کشور مثل خیلی از کشورهایِ ثروتمندِ کوچک و بزرگ عربی، با تکیه بر «دیپلماسی دلار» اموراتش را میگذراند. امارات که همه چیزش به «اقتصاد» گره خورده،
بیش از هر چیزی به «امنیت» نیاز دارد.
اما این کشور کوچک، که اینقدر آسیبپذیر است و در وسط ناآرامترین نقطه جهان (غرب آسیا) قرار گرفته، چرا باید چنین خبطی کند؟ این اقدام امارات چقدر مهم است و چه تبعاتی خواهد داشت؟ چرا این ریز کشور عربی، این قدر راحت خود را به هدفی مشروع برای جریان مقاومت فلسطین تبدیل کرد؟ آیا ممکن است، کشورهای دیگر عربی منطقه نیز طی هفتهها یا ماههای آینده چنین کنند؟ اگر بله،
چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و سؤال آخر اینکه، برنده و بازنده این تحولات چه کسانی هستند؟ و...بخوانید.
1- دیروز و در واکنش به اقدام امارات برای عادیسازی روابط
با رژیم صهیونیستی خبری منتشر شد مبنی اینکه، رژیم صهیونیستی
50 سال است که با اعراب چنین روابطی دارد. «افرایم هلیفی» رئیسسابق موساد به شبکه صهیونیستی کان گفته: روابط ما با کشورهای حوزه خلیج فارس محصول امروز نیست بلکه از ۵۰ سال پیش وجود داشته است. این اظهارات یعنی، آنچه روز پنجشنبه گذشته اتفاق افتاد، فینفسه اتفاق تازه و مهمی نبود و آنچه تازگی داشت صرفا، «عیان شدن»
یک رابطه قدیمی بود. اما این مسئله اولا، از میزان خیانت امارات چیزی کم نمیکند و ثانیا، از اهمیت «تبعات سیاسی» آن نمیکاهد.
2- شاید یکی از مهمترین «تبعات سیاسی» آنچه امارات پنجشنبه با ملت و آرمان فلسطین کرد، هدیه یک «برگ برنده» به ترامپ برای استفاده در انتخابات آبان ماه آمریکا بود. ترامپ بر اساس اکثر نظرسنجیها و بنا به دلایل متعدد، شانس بسیار کمیبرای پیروزی در انتخابات 2020 دارد. او برای تبدیل نشدن به رئیسجمهور تکدورهای، به شدت به «دستاورد» نیاز دارد. امارات خواسته یا ناخواسته، این دستاورد را به ترامپ هدیه کرد. آنچه بامداد شنبه در شورای امنیت سازمان ملل به شکل تلاش آمریکا برای جلوگیری از لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران اتفاق افتاد، یا نامهای که ترامپ در همین روز، ناگهان به بشار اسد نوشت نیز، در همین چارچوب قابل ارزیابی هستند. ترامپ بنابر گزارش رسانههای آمریکایی، شکست در انتخابات پیش رو را محتمل و جدی میداند و نیازمند چنین تلاشهایی است، ولو در نهایت به نتیجه مطلوب هم نرسد. اینجا کافی است بشار اسد، نه حتی صراحتاً که تلویحاً، چراغ سبزی به ترامپ نشان دهد. کاخ سفید آن را بلافاصله فاکتور کرده و به دستاوردهای خارجی نداشتهاش، ضمیمه خواهد کرد.
3- این سؤال که «چرا امارات چنین خبطی کرد و خود را در تیررس موشکهای مقاومت قرار داد؟»، 2 پاسخ میتواند داشته باشد. اولین و مهمترین پاسخ این سؤال این است: «امارات چارهای نداشت». حاکمان کشورهای میکروسکوپی در مختصات امارات که هیچ مشروعیت مردمی ندارند و قدرت در آنها صددرصد موروثی است، در قبال حفظ تاج و تخت، مطیع اوامرند. تردیدی نیست، آنچه روز پنجشنبه از زبان «بنزاید»، ولیعهد ابوظبی به شکل «بیانیه» منتشر و رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت، نه یک بیانیه که، یک «دستور دیکته شده» بود. ترامپ دستور داد، بنزاید اطاعت کرد. پاسخ دوم اما میتواند این باشد که «به امارات وعدههایی داده و گفته شده در قبال حملات احتمالی، تحت حمایت اسرائیل خواهد بود». عبدالباری عطوان دیروز پاسخ این نکته را به خوبی داد و کار ما را راحت کرد: «اسرائیل وقتی نمیتواند از خود محافظت کند، چطور میتواند از امارات محافظت کند؟!».
۴- این احتمال که، کشورهایی مثل بحرین، عربستان یا کویت هم حماقت امارات را تکرار کنند، وجود دارد. دلیل آن هم این است که، اولا این موضوع، از سوی صهیونیستها و برخی مقامات غیررسمی عربی اعلام شده، ثانیا، آنها هم مثل امارات، اختیاری از خود ندارند. بنابر این هیچ بعید نیست پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در 13 آبانماه سال جاری، این کشورها نیز یکبهیک یا حتی بهصورت دستهجمعی رژیم صهیونیستی را بهرسمیت بشناسند
تا به پیروزی ترامپ در انتخابات کمک کنند. اظهارات ترامپ درباره «عربستان» را که رئیس این کشورهای مرتجع عربی است بهخاطر آورید. وقتی رئیسجمهور آمریکا، بنسلمان و ملک سلمان، به ترتیب ولیعهد و پادشاه عربستان را در تریبونهای رسمی «گاوهای شیرده» خود معرفی و تصریح میکند در حال دوشیدن آنهاست، از بحرین
و امارات و کویت که مطیع و دستنشانده سعودیها هستند چه انتظاری میتوان داشت؟!
۵- اینکه «در صورت تکرار خیانت امارات توسط چند کشور مرتجع عربی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟» باید گفت، اولا به گفته مقام پیشین موساد، این ارتباطها 50 سال است که وجود دارد و آنچه تازگی دارد، فقط و فقط علنی شدن یک خیانت قدیمی است و اتفاق تازهای رخ نداده است. ثانیا، تکلیف ملتهای منطقه بهویژه ملتهای همین کشورها با حاکمانشان یکبار برای همیشه معلوم میشود. ثالثا، ما تصور نمیکنیم، وضعیت این کشورها، بهتر از وضعیت مصر و اردن و یاسر عرفات و... شود. نباید فراموش کرد، مصر در میان کشورهای عربی، چه به لحاظ تاریخ و تمدن و چه به لحاظ جایگاه سیاسی و... یک سر و گردن
از همه بالاتر بود. اما پس از خیانت به آرمان فلسطین و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، وضعیتش بهتر نشد. کافی است شرایط این کشور در همه حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را مرور کنید. مصرِ جمال عبدالناصر را مقایسه کنید با مصرِ ژنرال السیسی!
آنچه مسلم است اینکه، به رسمیت شناخته شدن رژیمصهیونیستی، توسط همه این کشورهای وابسته حاشیه خلیج فارس، شاید کمکی باشد به ترامپ برای پیروزی در انتخابات اما، قطعا هیچ کمی به رژیمصهیونیستی نخواهد کرد و به قول مقاومت «نابودی اسرائیل را به تاخیر نخواهد انداخت».
۶- اولین و بزرگترین بازنده این اقدامِ امارات، خود امارات است. میگویند، کسی که در اتاق شیشهای نشسته، به سمت دیگران سنگ پرتاب نمیکند. حاکمان امارات، در اتاق شیشهایاند و با این اقدام، به سمت مقاومت سنگ پرتاب کردند. انقلابیون یمن بهعنوان یکی از شاخههای مهم مقاومت، پیش از این چند باری به این اتاق شیشهای، شلیک کردهاند و اماراتیها هم تبعات آن را دیدهاند. اگر همین امروز یا فردا شنیدید، با انبوهی از پهپادهای انتحاری و موشکهای دوربرد، مراکز حساس امارات درهم کوبیده شد، اصلا تعجب نکنید!
۷- مخاطب نکته آخر این یادداشت، مسئولین محترم کشورمان هستند. در اینکه ترامپ بهشدت دنبال دستاوردسازی برای پیروزی در انتخابات است، بین هیچ کداممان اختلافی وجود ندارد. شاید - تأکید میشود - شاید خبری که همزمان با نشست مجازی شورای امنیت سازمان ملل درباره قطعنامه ضدایرانی آمریکا، درباره نفتکشهای ایرانی منتشر شد هم، در همین چارچوب و با هدف دستاورد ساختن برای ترامپ پخت و پز شده بود. این خبر از سوی ایران قویا تکذیب شد. این شعبدهبازیهای آمریکایی نشان میدهد، آنها شعبدهبازند
و برای رسیدن به اهداف خود، هیچ حد و مرزی نمیشناسند و حاضرند هر دروغ و حقهای را سوار کنند. صحبت کردن از «مذاکره با ترامپ» که «نیویورکتایمز» تعداد دروغهایش را بیش از 20 هزار مورد اعلام کرده، لااقل در چنین شرایطی، همان نتیجهای را خواهد داشت که، اقدام امارات در به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی! وقتی ترامپ میگوید، «ایرانیها برای مذاکره با من لهله میزنند»، تا به مخاطبانش القاء کند، «اگر به من رای دهید، کار ایران تمام است»، یعنی، ما در این سو یعنی در ایران مذاکره با آمریکا را باید «حرام» بدانیم مگر اینکه، بخواهیم مثل «بنزاید» فکر کنیم!