Sunday, Aug 16, 2020

صفحه نخست » شوهر سرش را به دیوار کوبید، جمجمه‌اش شکست و تمام شد

ایران وایر - مریم دهکردی

«فاطمه متولد ۷۱ بود. مثل خیلی از دختران جوان پر از شور زندگی بود. از ۵۰ روز قبل قهر کرده بود و آمده بود خانه پدرش. می‌خواست طلاق بگیرد. کارهای طلاقش را کرده بود. از پارسال می‌خواست جدا شود، به خاطر همین خشونت‌هایی که شوهرش داشت. بزرگترها وساطت کردند برگشت سر خانه و زندگی‌اش. شوهرش زنگ زد و گفت بیا خانه با هم حرف بزنیم. کارشان به دعوا کشیده شد. در حین دعوا شوهرش سر فاطمه را جوری به دیوار کوبیده بود که جمجمه‌اش شکست و متاسفانه بعد از چند روز که در کما بود، از دنیا رفت.»

1.jpgاین خبر توسط یک منبع مطلع به «ایران‌وایر» رسید. «فاطمه کبریایی» فارغ‌التحصیل رشته معماری بود و دو سال قبل با مرد جوانی ازدواج کرد: «شوهرش هم ورزشکار بود، هم جوان. قبلا هم تعویض‌روغنی داشت، ولی مدتی بود که بی‌کار شده بود. ساکن هشتگرد بودند و خودش هم در مرکز معاینه فنی خودرو شهرستان هشتگرد مشغول کار بود. فاطمه بارها در طول این دو سال از سوی همسرش مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مدت‌ها بود که قصد داشت جدا شود.»

3.jpgدر تصویرها و ویدیوهایی که از فاطمه کبریایی موجود است، شمایل یک دختر جوان خندان مشاهده می‌‌‌‌شود. انگار این قصه پر غصه به زندگی این دختر شاد که هیچ نشانی از افسردگی و غم در تصاویرش نیست، درست الصاق نمی‌شود، اما فاطمه رنج‌های زیادی کشیده، بارها از همسرش کتک خورده و انواع خشونت را تجربه کرده است تا مرداد ۱۳۹۹ که همین کتک‌ها باعث مرگ او شد.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

به گفته منبع مطلع نزدیک به فاطمه، او آبان ۱۳۹۸ هم به شدت از سوی همسرش کتک خورده بود و همسرش با شکستن بشقاب‌ها و شیشه‌ها در خانه می‌خواست او را وحشت‌زده کند. اما فاطمه از فرصت کوتاهی استفاده کرده و با پلیس تماس گرفته بود: « پلیس که آمد غائله ختم شد. شوهرش ترسید بیشتر درگیری را ادامه بدهد، اما این‌ بار آخری چون می‌دانست فاطمه قصد جدی برای طلاق دارد، از او خواست به خانه خودشان برود تا برای طلاق توافقی اقدام کنند. احتمالا موفق نشده نظر او را جلب کند و دعوایشان بالا گرفته و شدت ضربه‌ها به جمجمه فاطمه از سوی شوهرش، او را به کام مرگ برده است.»

در ویدیویی که از مراسم ترحیم این زن جوان به ایران‌وایر رسیده، مردی جوان بالای گور پوشیده از گل نشسته است و مرثیه می‌خواند: «دخترم تنها چهار روز است که به دنیا آمده، ولی نیستی که ببینی. یادته که چقدر دلت می‌خواست بدانی چشم‌هایش چه رنگی هستند؟» صدای شیون زنان و مردان بلند می‌شود: « گفته می‌شود این مرد جوان پسردایی فاطمه است. فاطمه خیلی منتظر به دنیا آمدن فرزند او بود. او مثل برادر فاطمه بود، چون او تنها یک خواهر بزرگتر از خودش داشت و خودش هم فرزند آخر خانواده بود. خیلی برای خانواده و فامیلش دختر عزیزی بود. پر از شور زندگی و شاد. نمی‌دانم چرا در مورد شیوه مرگش سکوت کرده‌اند و حرفی نمی‌زنند.»

جزییات خبر کشته شدن این زن جوان کمابیش شبیه به همه اخبار زن‌کشی است که در طول ماه‌های گذشته منتشر شده‌اند.

از ابتدای شیوع ویروس کرونا و خانه‌نشینی‌های اجباری خانواده‌ها، متخصصان نسبت به افزایش خشونت خانگی در همه دنیا هشدار دادند و ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.

منبع مطلعی که درباره قتل فاطمه کبریایی با ایران‌وایر گفتگو کرده است، می‌گوید خانواده همسر فاطمه قصد دارند با غیرعمد جلوه دادن این قتل، از خانواده‌اش رضایت بگیرند: «آن‌ها مدام همه کسانی را که موضوع را می‌دانند تهدید می‌کنند که در این‌ مورد اطلاع‌رسانی نکنند. اگر خبر درز کند و رسانه‌ای شود، آن‌ها به راحتی نمی‌توانند از این ماجرا رها شوند و برای همین هم به شدت نسبت به انتشار هر نوع خبری واکنش نشان می‌دهند. من شنیده‌ام که وعده پرداختن یک میلیارد تومان داده‌اند برای دیه و گرفتن رضایت. نمی‌دانم چرا خانواده فاطمه سکوت کرده‌اند.»

خانواده فاطمه کبریایی تنها کسانی نیستند که از اطلاع‌رسانی درباره آن‌چه فرزندشان را به کام مرگ فرستاده است، خودداری می‌کنند. یک خبرنگار حوادث ساکن ایران می‌گوید «معمولا خانواده افرادی که عزیزشان به خاطر مسائل ناموسی، نزاع خانوادگی و یا خودکشی از بین می‌روند، دوست ندارند در این باره اطلاع‌رسانی کنند . اگر هم اطلاع‌رسانی کنند جزییات زیادی ارائه نمی‌دهند.»

هم‌زمان با خبر کشته‌شدن فاطمه کبریایی به دست همسرش، اخبار مرتبط با خودکشی دو دختر جوان در ایران در شبکه‌های اجتماعی نیز داغ شد.

«دنیا نوذری» ۱۸ ساله و اهل مریوان به‌دلیل اعمال خشونت از سوی پدر و تحت فشار بودن برای یک ازدواج اجباری، با خوردن قرص برنج به زندگی خود پایان داد. او یک خواهر کوچکتر از خود هم دارد که به همراه مادرش و تحت خشونت پدر، در همان خانه زندگی می‌کنند. این خبر نخستین بار توسط «مینا خانی» کنشگر و فعال حقوق زنان منتشر شد.

«پریسا اسکندرلو» دختر جوان ۲۱ ساله‌ای که مدت‌ها پیش، بی‌این‌که موافق باشد، به اجبار خانواده به عقد پسرعمه‌اش درآمده بود، پس از مدت‌ها جدال با خانواده، وقتی نتوانست آن‌ها را برای جدایی از همسرش قانع کند، در برابر چشم آن‌ها خودش را از پل عابر پیاده به پایین پرت کرد و جان‌باخت. جزئیات این خبر توسط «الهام یزدی‌ها»، روزنامه‌نگار ساکن ترکیه، منتشر شد.

هر دو این افراد پس از انتشار این دو خبر از سوی افراد ناشناس در فضای مجازی مورد تهدید قرار گرفته و به آن‌ها گفته شده بود تصویر و جزییات منتشر شده را هر چه سریعتر حذف کنند.

یکی از خبرنگاران حوادث در ایران که نمی‌خواهد نامش فاش شود، در پاسخ به این پرسش که چرا عموما در مورد اخبار زن‌کشی یا خودکشی مقاومت می‌شود و بستگان و خانواده‌ها تمایلی به اطلاع رسانی ندارند، به ایران‌وایر می‌گوید: «کلا ارتباط گرفتن با طرفین پرونده‌های قتل و خودکشی، از هر نوع که باشد، یکی از دشوارترین کارهاست. حالا اگر این قتل بر سر مسائل به اصطلاح ناموسی باشد، ماجرا خیلی دشوارتر و پیچیده‌تر می‌شود.»

این خبرنگار بر این باور است که در مورد حوادثی که در آن‌ها قتل رخ داده است، برانگیختن احساس همدلی می‌تواند در ترغیب خانواده‌های درگیر در پرونده اثرگذار باشد. همین‌طور تلاش برای برقراری ارتباط با دوستان و آشنایان در روزهای ابتدایی، موثرتر از تلاش برای خانواده‌های درجه یک طرفین پرونده است.

او که سالیان متمادی در بخش حوادث روزنامه‌های ایران کارکرده است، معتقد است اولین مواجهه افرادی که برای رسانه‌ای کردن خبر قتل با افراد درگیر در پرونده تماس می‌گیرند بسیار اثرگذار است: « چه این مواجهه حضوری باشد و چه تلفنی، خیلی مهم است که کسی که اولین بار با او صحبت می‌کنید، چه حسی از شما بگیرد. اگر احساس کند قرار است جنجال درست شود، همکاری نمی‌کنند. معمولا باید خودمان را به جای افراد داغدار یا مرتکب بگذاریم. ببینیم خودمان حوصله داریم در چنین شرایطی با کسی که اصلا نمی‌شناسیمش حرف بزنیم؟»

خبرهای زن‌کشی و خودکشی اما حکایت‌های دیگری هم دارند. این خبرها عموما نه تنها از طرف خانواده‌ها پنهان می‌شوند که بسیاری از رسانه‌ها نیز تمایلی به پراداختن به جزییات آن نداشته و تنها با ذکر چند خط خبر مبهم و بدون اشاره به خطوط قرمز رسانه‌ها در داخل ایران منتشر می‌شوند. مثلا اگر زنی به دست مردان خانواده کشته شده باشد، دلیل قتل یا حفظ آبرو عنوان می‌شود و یا تلاش می‌شود بر غیر عمد بودن آن تاکید شود.

خبرنگار حوادث بر این باور است که این پرهیز و حذرها بیشتر جنبه اخلاقی دارد: «وزارت بهداشت شیوه‌نامه‌ای دارد که در آن ذکر شده است که انتشار اخبار مرتبط با خودکشی در رسانه‌ها را "مسری" تعریف کرده است، به این معنا که اگر جزییات آن مطرح شود ممکن است افراد دیگری هم این روش را برای مرگ خودخواسته در پیش بگیرند. یکی از دلایلی که اخبار خودکشی و حتی آمار واقعی آن در رسانه منتشر نمی‌شود، همین است.»

در جامعه ایران و در میان خانواده‌ها نیز اخبار قتل‌های ناموسی و خودکشی به‌ دلایل اخلاقی پنهان یا کتمان می‌شوند: «اغلب خانواده‌ها تمایلی به صحبت کردن در مورد اتفاقاتی که منجر به خودکشی یا زن‌کشی می‌شود، ندارند. به خصوص در شهرستان‌ها، مسئله حفظ آبرو خیلی پررنگ است. هم قتل‌ها برای حفظ آبرو رخ می‌دهند و هم انکار خودکشی و زن‌کشی. در حاشیه ماجرا اما همیشه کسانی پیدا می‌شوند که ترس از آبرو را کنار بگذارند و حقایق را هر چند اندک، مطرح کنند.»

گاهی خانواده‌ها همکاری هم می‌کنند. جزییات را هم مطرح می‌کنند، اما به وقت انتشار دوباره درگیر ماجرای حفظ آبرو می‌شوند: « خاطرم هست در یکی از همین پرونده‌های ربودن یک کودک و قتل او، با پدربزرگ دختربچه‌ای که قربانی تجاوز شده و بعد کشته شده بود، ارتباط گرفتم. لحظه به لحظه، با هر اتفاقی که در پرونده می‌افتاد با من در تماس بود و به من خبر می‌داد، اما در نهایت این واقعیت تلخ که به این دختر کوچک پیش از قتل تجاوز شده بود، در هیچ‌کدام از خبرهای مربوط به این پرونده مطرح نشد. این پدربزرگ به خاطر اندوه بیش‌ از حد پدر و مادر آن دختر همه کارهای رسیدگی از گم شدن نوه تا قصاص قاتل را پیگیری کرده بود اما هرگز جز من و هیات قضایی حتی با والدین کودک هم از مسئله مورد تجاوز قرار گرفتن او حرفی نزد. در رای دادگاه قاتل هم یک مرتبه قصاص برای قتل و یک مرتبه اعدام به‌دلیل تجاوز به عنف ذکر شده بود.»

به‌ دلیل باورهای غالب در جامعه و قدرتمندی تعاریفی که جان انسان را کم‌ارزش‌تر از مفاهیمی انتزاعی همچون آبرو می‌داند، با وجود همه استانداردهایی که خبرنگاران، اهالی رسانه و شهروندان مسئول رعایت می‌کنند تا از حقوق خانواده‌های درگیر با پرونده‌های مشابه با آن‌چه در این گزارش ذکر شد صیانت کنند، باز هم از تهدید و ارعاب از سوی برخی وابستگان فرد مقتول یا قاتل در امان نیستند: «حتی وقتی یک خانواده‌ای رضایت می‌دهد در مورد اتفاقی که رخ داده صحبت کند، اما باز می‌بینید از فردای انتشار خبر تماس‌های تهدیدآمیز به تلفن‌های شخصی یا دفتر روزنامه یا صفحات شبکه‌های اجتماعی ما شروع می‌شود. این هم بخشی از کار خبرنگار حوادث بودن است. مسئولیت فردی و اجتماعی ما به عنوان کسانی که قدم در این‌راه گذاشته‌ایم ایجاب می‌کند نسبت به انتشار حقایق بی‌تفاوت نباشیم و از کنار رویدادهایی که از دل باورهای غلط اجتماعی و فرهنگی ظهور می‌کنند به راحتی عبور نکنیم.»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy