تا چندی پیش، گیر دادن اکبر گنجی، به ترامپ و دولت او بود.
این مخالفت هیستریک را می شد در چهارچوب دمکراسی امریکا به نوعی ماستمالی کرد.
ویدئوی امروز گنجی را که دیدم، مشاهده کردم که مخالفت رسمی و علنی گنجی، دیگر با ترامپ و دولت او نیست بلکه با کل سیستم سیاسی امریکاست.
او مرده و زنده ی امریکایی ها را در این ویدئو جلوی چشم شان می آورد و از انفجار بمب اتم تا درخواست نرمال شدن حکومت نکبت اسلامی را جزو شرارت های امریکا می داند.
این جا دیگر صحبت از دمکرات و جمهوری خواه، و بایدن و ترامپ نیست بلکه کل سیستم امریکا زیر حمله اکبر گنجی ست.
شاید گفته شود گنجی عددی نیست که امریکا بخواهد با بیرون کردن او دردسری برای خود درست کند.
درست است. عددی نیست. ولی آیا این آدمی که امروز تمام و کمال دارد برای جمهوری اسلامی سینه می زند و برای او پستان به تنور می چسباند، گرین کارت دارد؟
سیتیزنی امریکا را دارد؟
ویزای اقامت امریکا را دارد؟
آیا او به پرچم امریکا قسم خورده و سرود امریکا را موقع دریافت شهروندی اش خوانده است؟
اگر آری، در جایی که فلان مادر بزرگ سالخورده نمی تواند یک ویزای سفر سه ماهه برای دیدن نوه های خود از امریکا دریافت کند، نباید از امریکا خواست، یک شهروند جمهوری اسلامی که بالقوه برای امریکا خطرناک است دستکم به اندازه ی آن مادر بزرگ معصوم طعم سختگیری های امریکا را بچشد؟
ممکن است پرسیده شود، تو -یعنی ف. م. سخن- چرا درخواست بیرون کردن گنجی را از امریکا می کنی.
دلیل واضح اش این است که این شخص که با ۵۰۰ هزار دلار جایزه ی اعطایی غرب، در امریکا جا خوش کرده، و از آزادی آن جا برای تخریب امریکا و توجیه جنایت کاری های جمهوری نکبت اسلامی به مردم ایران فعالیت می کند، عامل بی آبرویی و بی اعتباری من ایرانی ست.
امریکا متاسفانه جای دوست و دشمن خود را اشتباه گرفته و به خود و به دوستان خود با بال و پر دادن به چنین عناصر مخربی ضربه می زند.
من خواهان جلوگیری از وارد آمدن چنین ضربه هایی به حیثیت ایرانی خودم هستم. امریکایی ها لابد خودشان به فکر خودشان خواهند بود مصلحت خودشان را خودشان در نظر خواهند گرفت.
ایده تکیه سیار محمود کریمی از کجا آمد؟