نواری که این روزها از درون سپاه به بیرون آمده و دراختیار بی بی سی قرار گرفته است، چکیدۀ کارکرد و چگونگی تشکیل نظام ولایت مطلقۀ فقیه میباشد. آئینۀ تمام نمائی است که از درون آن میتوان درسهای بزرگ گرفت. اولین درس اهمیت استقلال نزد کنشگران وفعالان سیاسی و مدنی و فرهنگی میباشد. این نوار نشان میدهد که چگونه وابستگی کنشگر میتواند سرنوشت میلیونها نفر را در بدبختی و فقر و نابودی قراردهد. دراین نوار، عدهای از فرماندهان سپاه که شخصیتی مستقل از قدرت دارند، ایراداتی که به نظرشان میرسد را خطاب به فرماندهان خودشان بیان میکنند.
ماهیت ایرادات گرفته شده که در تمامی امور کشور صدق میکرده و میکند، و لیاقت فرماندهان ارشد که مورد قضاوت قرارگرفته نتیجۀ عملکردی است که در اینجا مورد کاوش وبررسی قرارمیگیرد. درحقیقت چگونگی عملکرد (مکانیزم) تکامل قدرت ومستقل بودن ناراضیان نسبت به قدرت حاکم و وابستگی فرماندهان ارشد آنان به قدرت درحال ساختن مورد واکاوی میباشد. محسن رضائی که موقعیت فرماندهی خود را از هاشمی رفسنجانی دارد، واین یکی هم در رابطه با خمینی از قدرتی وابسته برخوردار است، به جای اینکه جواب فرماندهان منتقد را بدهد، به رفسنجانی پناه میبرد، او هم به نوبۀ خود، از خمینی استمداد میطلبد تا فرماندهان منتقد را به جای پاسخ گوئی سربه نیست کنند. دراین میان، اهمیت رابطۀ وابستگی کنشگردراین است که به دلیل بودن در چرخۀ وابستگی، راهی جز اطاعت از قدرت و عملۀ آن شدن ندارد و عامل اِعمال خشونت میشودهرچندخود، شخصا مخالف آن باشد. وابستگان، به دلیل ارتباط از طریق روابط سلطه، به خودی خود یک سامانه (سیستم) تشکیل میدهند و این سامانه هست که عمل میکند. سامانهای که افراد مستقل از به وجودآمدن خودکارآن محرومند و باید آن را خودشان ایجاد کنند. به هرحال، برای دوام و نگهداری این سامانه، فرد مسلط (رهبر) مجبور است عوامل مخل این سامانه، یعنی کسانی که درون آن نیستند ویا خودشان را باآن هماهنگ نمیکنند را ازهرراهی حذف کند. دلیل حذف فرماندهان مستقل که در درون سپاه هم از محبوبیت برخوردار بودند وآنهم درهنگام جنگ، پاسداری از سامانۀ سلطه گری است که به باور آقایان از اوجب واجبات بوده، حتا در حالت جنگی وبه بهای به خطر انداختن تمامیت ارضی کشور.
البته محتوای این نوار، یعنی حذف نیروهای مستقل، چیز تازهای نیست و عملکرد تشکیل چنین سامانهای که به نظام ولایت مطلقۀ فقیه منجر شد، از قبل از پیروزی انقلاب شروع شده بود. هنگام اوج انقلاب و رسیدن به نقطۀ غیر قابل بازگشت، آمریکائیان پیشنهاد حذف بنی صدر از دولت انقلابی را میدهند، و نمایندۀ نهضت آزادی قول مساعدت میدهد "که بنی صدر در دولت انقلاب شرکت نخواهد کرد وبه فرانسه تبعید خواهدشد". البته مسلم است که مسئلۀ آمریکا شخص بنی صدر نبوده، اما محکی بوده برای سنجش درجۀ ادعای استقلال خواهی انقلابیون که جواب مساعد را از سوی رهبریت انقلاب دریافت کرده است. ادامۀ حذف و سانسور بنی صدردر رسانههای داخلی و بیگانه هم نه به دلیل شخص او، بلکه برای از صحنه خارج کردن تفکر و آرمان انقلاب یعنی استقلال و آزادی از کشور انجام میشودکه تاکنون هم ادامه دارد و هنوز موفق نشدهاند از ایران کشوری "عادی" بسازند. غرب امیدوار است روزی سامانۀ سلطه گری داخلی به سامانۀ سلطه گری جهانی وصل گردد تا کشوربه قبل از انقلاب بازگردانده شود.
به هرحال، این کودتای خزنده، از ابتدای انقلاب با تروروحذف افراد مستقل، چه روحانی و چه غیر روحانی ادامه یافت. اولین انتخابات ریاست جمهوری و رأی قاطع ۹۴ درصدی مردم به جریان استقلال و آزادی، هم برای سلطه گر داخلی و هم برای سلطه گربیگانه بسیار ناامید ونگران کننده بود. با تحمیل جنگ و سرگرم کردن آن مردم استقلال جو و آزادی خواه، فرصت حذف هائی که ذرهای از آنها در نوارآمدهاند فراهم گشت. تقلب درانتخابات مجلس به توصیۀ خمینی به هدف حذف نیروهای مستقل انجام گرفت. کودتا برضد منتخب مردم به هدف افسرده کردن جامعۀ انقلابی مهم ترین حرکت سامانۀ سلطۀ داخلی برضد استقلال وآزادی وبه خصوص نیروهای مستقل بود و درهمان حال، شاید اجرای خواست سمبلیک آمریکا به حذف نیروهای مستقل و احیانا راضی کردن آن کشوربه پایان دادن جنگ به سود ایران و یا فروش سلاح هم مدنظر بوده باشد. اهمیت این نوار دراین است که چگونگی عملکرد این سامانه، تماما در آن وجود دارد و نمایان است. اکنون نظام متشکل است از افراد وابستهای که شخصیت مستقل ندارند ودرون سامانۀ سلطه قرار دارند. خطر اساسی برای کشور، وجود این سامانه است و امید سلطه گر بیگانه به این سامانه است تا آن را به خود جذب کند. همانطور که در بالا گفته شد، دلیل اصلی تحریمها، این امید کاذبی است که به این سامانۀ محقربسته شده است.
به دلیل این امید کاذب فشارها ازسوی غرب ادامه خواهند یافت. نتیجۀ آن از سه حال خارج نیست. ۱- یا رهبری سامانه برای بقای مخرب خود جذب سامانۀ سلطۀ جهانی میشود و کشوربه وضعیت قبل از انقلاب باز میگردد ویا ۲- با مرزبندیهای داخلی کشوررا به هرج ومرج میکشانند ویا ۳- مردم به نارضایتی عمومی روی میآورند و این سامانه خود را میشکند وبه کشور جانی تازه میبخشد وانسان هائی با شخصیت مستقل و آزاد به بازسازی و آبادانی کشور همت میگمارند ودر فرصت ضعف سلطه گران بیگانه، کشور را به جایگاه واقعی خود رهبری میکنند.
دومین درس، درسی است که نیروهای مستقل وآزاد باید ازاین تجربه بگیرند و به جای تفرقه، به فکر ایجاد یک سامانۀ مستقل و آزاد تشکیل باشند تا بتوانند دربرابر سامانۀ سلطه گری دوام آورند. درغیر این صورت، حذف آنان، همانطور که درطول تاریخ شاهد بودهایم، ادامه خواهد یافت.
دوزخ شرری...، رامین کامران
در جواب به نوشته آقای زیدآبادی، ابوالفضل محققی