درست و منطقی این بود تا یک آلترناتیو بسامان شده، چیزی شبیه «کنگره ملی آفریقا» بعنوان نماد همبستگی سکولار در میان ایرانیان شکل میگرفت و همه طرفهای سیاسی مخالف نظام دینی ایران و موافق یک نظام سکولار تکثرگرا خود را، با و در آن خویشاوند حس میکردند. اما در شک و تردیدم که ایرانیان فرسوده شده در فرقه گرایی سیاسی، بتوانند چنین آلترناتیوی را به عنوان مظهر همبستگی علیه نظام تئوکراسی، تأسیس کنند. در فضای فرقه گرایی حاکم که آسیبهایش به سکولاریسم ایرانی، دست کمی از آسیبهای واردهء نظام حاکم و اصلاح طلبی دینیاش ندارد صدور بیانیه رضا پهلوی را بیان سکولاریسم ایرانی یافتم که نجات ایران از شّر فرقه شیعی حاکم، این دشمنان مردم و کشور، اساس آن است.
در گذشتهء نه چندان دور در باره فرقه گرایی سیاسی در نزد ایرانیان، مطالبی منتشر کردم و آن را مانعی جدی در تلاش ایرانیان به ایجاد یک آلترناتیو سکولار - که همه ایرانیان را در این روزهای ننگین جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان دینیاش در بر بگیرد و نمایندگی کند - دانستم. هر چند جانبداری سیاسی از دسته بندیها و گروهای سیاسی با روحیاتم ناسازگار است و این را میتوان از نوع نوشتههایم که بیشتر روشنگرانه هستند فهمید اما این مانع آن نیست تا روند سراشیبی سقوط ایران بر اثر سیاستهای داخلی و خارجی بغایت واپسگرانه و مخرب این نظام اسلامیِ ضد آزادی، اغماض کنم و به سهم خودم در افشاء آن، تقلایی روشنگرانه نکنم.
میگویند آلترناتیو نیست اما یکی تا کنون نپرسیده چرا نیست؟ درد و مرض چیست که آلترناتیو نیست؟ گروههای سیاسی هر یک در تفرق و انفعال خود در کمین نشسته و منتظراند پیامی یا فراخوانی از جایی صادر شود تا فوراً آن را نفی کنند بی آنکه به دور از فرقه گرایی سیاسی، به کمبود و نقد آن بپردازند و بدین صورت راه همبستگی ایرانیان را هموار و تقویت کنند. آخر، این چه نوع سیاست پیشگی ست وقتی میبینند مملکت از سوی این نظام دینی در خطر است از «کله سحر تا بوق سگ» به جان یکدیگر افتادهاند؟ بارها نوشتم جامعه ایرانیان برای برونرفت از این بحران فراگیر، نیازمند یک آلترناتیو سکولار سازماندهی شده، هست. آلترناتیو سکولار، جانشین نظام دینی ست و چنین آلترناتیوی قطعاً در خارج از قلمرو سیاسی جمهوری اسلامی قرار میگیرد. دلیل دندان ساییدن و چشم غره رفتن اگر یک مورد آن فرقه گرایی باشد مورد دیگرش مرز سیاسی جمهوری اسلامی ست که بسیاری از جمهوری خواهان در عمل خود را سپر بلای چنین مرزی کردهاند و دانسته یا ندانسته از این مرز محافظت کرده و در راه ایجاد نیروی سیاسی سکولار سنگ اندازی میکنند. پیام سکولار رضا پهلوی را دریابیم و بنام سکولاریسم وارد عرصهء عمل فراگیر شده و بدین طریق شعاع آن را در میان جامعه ایرانیان هر چه بیشتر بگسترانیم.
کمتر کسی پیدا میشود که از نوع نظام جمهور لائیسیته فرانسه یا از نوع نظام سلطنتی سوئد که هر دو در سمت قدرت آزادی و دموکراسی تعریف میشوند، تمایل نداشته و آرزوی چنین نظامهای دموکراتیک را برای ایران در سر نداشته باشند اما، درصد مقبولیت آنها را چگونه باید سنجید؟ بنظرم فقط در یک فضای آزاد و با رأی مستقیم مردم میتوان بدین امر نائل گشت، فضایی که قطعاً در آن بیم خطر فروپاشی ایران نمیرود و ایرانیان بدون دغدغه و با فرصت کافی میتوانند به نوع نظام مقبول خود رأی دهند. در حالیکه امروز ایران در خطر است و این خطر را جمهوری اسلامی با جنگ در منطقه و بیش از چهل سال اعلام جنگ علیه امریکا و اسرائیل، ایجاد کرده است. خطری که ایران را تهدید میکند به ضرر همه ایرانیان چه جمهوری خواه و چه مشروطه خواه، است. تاریخ عملاً ما را در برپایی شورش کور شیعی ۵۷ محکوم کرده و این را به آسانی میتوان از حال و روز امروز ایران و نسلهای خاکستر شده، فهمید نگذاریم یک بار دیگر بر اثر یک غفلت محکوم تاریخ شویم.
بنظرم در «پیمان نوین» آقای رضا پهلوی پنج ویژگی برجسته است یکم، خویش را از هر رفتاری که میتواند وی را بت بسازد فارق کرده دوم، که مرتبط با اولی ست، بطور سریع و روشن اعلام کرد که در پی کسب قدرت سیاسی نیست سوم، زمانی که جامعه از فرط رفتار نابکاران حاکم رو به فروپاشی میرود مردم را دعوت به مبارزه مدنی کرده چهارم، همه آنهایی که در قلمرو سیاسی این نظام تئوکراتیک تعریف میشوند را به درستی و روشنی در مقابل ایران و ایرانگرایی قرار داده و بالاخره پنجم، بیانیهء «پیمان نوین» بر سکولاریسم استوار است که سکولاریسم، پایه اصلی و نیرومند ارزشهای حقوق بشر است. کم لطفی ست اینکه گفته میشود در مورد «حقوق بشر» چیزی در «پیمان نوین» نیامده. محتوای سراسر سکولار این بیانیه یعنی حقوق بشر و اصولاً مواد حقوق بشر منبعث از سکولاریسم است. یاد سریال «صمد به مدرسه میرود» افتادم؛ معلم در کلاس درس به صمد میگوید بنویس مار، صمد شکل مار میکشد، معلم مینویسد مار و میگوید مار را اینطوری مینویسند، صمد زیر بار نمیرفت که ناگهان مرشد برای حل اختلاف بین صمد و معلم، مار واقعی را از جیبش در آورد. حالا این حکایت بعضیها شده که چرا واژگان «حقوق بشر» در «پیمان نوین» منعکس نیست. باز هم یاد مثل دیگری افتادم؛ یک روز گرگی بر سر برهای فریاد کشید و گفت چرا گرد و خاک بلند میکنی؟ بره گفت هوا سرد و زمین یخبندان است گرد و خاک کجا بود که بلند کنم، میخواهی مرا بخوری بخور ولی بهانه نگیر. باری، با وجودی که فضای سیاسی و رفتارهای بازیکنان سیاسی در زمین منطقه و ایران سالهاست دستخوش تغیر شده اما برخی کم بضاعت سیاسی بدون توجه به این فضای جدید، بر چلبی شدن ایران سخن پراکنی میکنند که کمترین ارزش سیاسی هم ندارد: چلبی سازی در یک شرایط جنگی در عراق صورت گرفته که وی از کمترین حمایت مردم عراق برخوردار نبوده، در حالیکه رضا پهلوی به گواه دهها بیانیهای که صادر کرده مخالفت آگاهانه خود را نسبت به هر نوع حمله نظامی به ایران از سوی قدرتهای بیگانه، اعلام داشته و با وجود پایگاه اجتماعی نسبتاً چشمگیری که در داخل ایران دارند اصولاً چلبی شدناش منتفی ست میگویید نه، سری بزنید به اینستاگرام ایشان تا لایک بالای هفتصد هزار نفری تا کنوناش را، تماشا کنید.
در هر صورت، از این پنج ویژگی که ذکر کردم میتوان نتیجه گرفت که رضا پهلوی با توجه به روند فروپاشی اسلامگرایی و شیعه گرایی جمهوری اسلامی، به دنبال جایگزینی قدرت سکولار در نمادی از همبستگی ایرانی و ایرانگرایی ست. بیانیه رضا پهلوی بلحاظ محتوای سکولار و حقوق بشرى مو لای درزش نمیرود، پس به چه دلیل مورد اقبال نسل جوان امروز ایران قرار نگیرد نسلی که سازندگان ایران آزاد، سکولار و آینده تقدیر خویشاند؟
نیکروز اعظمی