حکومت تروریستی حاکم بر ایران و تروریستهای اسلامی در فرانسه همجنس هستند. آنها همجنس هستند زیرا ضد آزادی هستند و خواهان کشتار منقدان اسلام و قران هستند. تروریستهای اسلامی روزنامه نگاران شارلی ابدو و یهودیان را کشتند زیرا آنها دارای میل جنایتکارانه کشتن هستند. منشا روانی و سیاسی و دینی این کشتار در کجاست؟ منشا میل به کشتار در عواملی چون ایدئولوژی قرآنی، فرهنگ عامیانه ضدیهود، فناتیسم مذهبی متمایل به بردگی و ضدیت با آزادی اندیشه میباشند. این عوامل روانی و دینی تشویق کننده همه تروریستها در عمل کشتار میباشند. افزون بر این عوامل روانی که نزد همه بنیادگرایان اسلامی وجود دارد، اسلامیستهای حاکم در ایران با اتکا به دستگاه ترور دولتی در داخل و خارج میکشند، حال آنکه تروریستهای پاریسی که فاقد قدرت سیاسی هستند با سازماندهی مخفی و با کلاشینکفها میکشند.
سازماندهی دادگاه تاریخی شارلی
یکی از موجهای ترور اسلامیستی در چند دهه اخیر در فرانسه، موج تروریستی شارلی ابدو میباشد. در سه حمله تروریستی ژانویه ۲۰۱۵ تعداد ۱۱ روزنامه نگار و از جمله «شارب» (عکس) سردبیر هفته نامه طنز و ۶ شهروند دیگر کشته شدند. هم اکنون دادگاه تروریستهای حمله به نشریه شارلی ابدو، نگهبانان پلیس و فروشگاه فرآوردههای غذایی یهودی، در کاخ دادگستری پاریس ادامه دارد و تا ۱۰ نوامبر طول خواهد کشید. سه تروریست، دو برادر «شریف و سعید کواشی» و «احمدی کولیبالی» بدنبال ترور ۱۷ شهروند هنگام درگیری با پلیس در ژانویه ۲۰۱۵ کشته شدند. این افراد تنها نبودند بلکه دارای یک نظام فرماندهی، یک نظام سازماندهی و سیستم ارتباطی بودهاند و پیرامون آنها افراد زیادی نقش داشتهاند. البته دو جریان تروریستی «القاعده» و «داعش» مسئولیت ترورها را به عهده گرفتند، ولی آنچه مهم است شناخت چگونگی اجرای ترورها میباشد. براستی اهداف و سازماندهی عملی این ترورها کدامند؟ برای درک کامل نقش این شبکه، سیستم فرماندهی عملیات و تقسیم وظیفهها در این سازماندهی تروریستی، ۱۴ نفر محاکمه میشوند. بر پایه تجسسهای قضایی ویژه، هر یک از ۱۴ نفر به مشارکت در آماده سازی حملههای تروریستی و تهیه وسایل لازم برای ترور متهم میباشند. دادگاه تلاش میکند تا نقش دقیق آنها را از نظر حقوقی نشان دهد و مجازات مناسب هر متهم را تعیین نماید.
در فرانسه، دادگاه شارلی ابدو دادگاهی دپارتمانی است که صلاحیت رسیدگی به افرادی را دارد که به ارتکاب جرم جنایی متهم شدهاند. اینگونه جنایتها در فهرست جرائمی چون ترور، قتل، مسمومیت، آدم ربایی، تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه قرار میگیرند و صلاحیت آن در ماده ۲۳۱ قانون آیین دادرسی کیفری تعریف شده است. برپایه این ماده قانونی این دادگاه باید سه مقوله حقوقی را تشخیص بدهد: ایا آنها در مقوله سازماندهی تبهکارانه هستند، ایا آنها در مقوله سازماندهی تبهکاری مرتبط با تروریسم هستند و بالاخره آیا آنها در مقوله سازماندهی تروریستی با وابستگی ایدئولوژیکی و هدف کشتار مردم مشخصی هستند.
این دادگاه در تاریخ تروریسم اسلامی جایگاه ویژهای دارد و پس از پنج سال تحقیق و پیگیری تشکیل میشود. هنوز همه رابطهها و چگونگی فرماندهی و شناسایی همه افراد شریک معلوم نیست. بنابراین روند دادگاه و بازجوئیها باید اطلاعات را کامل کند. حال دادگاه چگونه سازمان یافته است؟ صحنه سالن دادگاه با سازماندهی کاملن دقیق ترتیب یافته است. رئیس دادگاه و اعضای هیئت منصفه در بالای سالن جای دارند. دادستان کل در گوشه راست هیات قضات قرار دارد. در سمت چپ و راست سالن متهمین در ویترینهای شیشهای قرار گرفتهاند و در پشت هریک از آنها یک پلیس نگهبان قرار دارد و جلوی ویترین متهمین وکلای دفاع نشستهاند. در پیش روی رئیس دادگاه و هیات قضات، متهمین یا شاهدان یا متخصصان قرار میگیرند. رئیس دادگاه تمام پروندههای متهمین را در اختیار دارد و با چهار کامپیوتر اسناد و عکسها و فیلمهای مربوط به صحنههای قتل را برای دادگاه تنظیم نموده است و متناسب با بحث، آنها را به حاضرین نشان میدهد. برای بخش دادخواست، تعداد ۶۵ وکیل از جانب شاکیان حضور دارند و در برابر آنها، بیست وکیل مدافع برای متهمین قرارگرفتهاند. در این دادگاه چهارده نفر مورد قضاوت قرار میگیرند، اما فقط ۱۱ نفر در جایگاه شیشهای نشستهاند. سه نفر دیگر بشکل غیابی مورد قضاوت قرار میگیرند. این سه نفر عبارتند از حیات بومدین همسر احمدی کولیبالی، و همچنین محمد بلوسین و برادرش مهدی بلوسین هستند که هر دو احتمال میرود در سوریه در صفوف داعش کشته شدهاند. بنابراین این سه نفر به طور غیابی مورد قضاوت قرار میگیرند. از میان ۱۱ متهم حاضر، «علی ریزا پولات»، از نزدیکان احمدی کولیبالی است و متهم است که در هنگام آماده سازی حملات، همکار نظامی او بوده است. تعداد ۱۰ نفر دیگر نیز متهم به ارائه کمکهای تدارکاتی مختلف هستند.
اسناد مربوط به متهمین ۱۵۰۰۰ برگ است و دادگاه با بردباری و دقت باید تمام شکایتها را بررسی کند، همه اسناد را وارسی کند و دادهها و روابط پنهانی و جرمهای کشف نشده را آشکار سازد. تمام این دادگاه فیلمبرداری میشود اما در ۵۰ سال دیگر بعنوان یک سند تاریخی پخش میشود. عکسبرداری و فیلم برداری از داخل دادگاه آزاد نیست. بنابراین کسانی که در سالن و سالنهای مرتبط دادگاه حاضرند بهترین فرصت را دارند تا بطور مستقیم دادگاهی از روایتهای تراژیک و نیز گزارش همه جنایتها را مشاهده کنند و بشنوند.
جلال ایجادی در کنار استفان شاربونيه معروف به شارب، سردبیر نشریه شارلی ابدو
که در جریان عملیات تروریستی حمله به دفتر شارلی ابدو کشته شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تمام قربانیان این کشتارها در یک تراژدی تاریخی قراردارند و آنهایی که زنده باقی ماندهاند میبینند که چگونه ایدئولوژی اسلامی و شبکههای تبهکار زندگی بسیاری را تباه کردهاند. همه خانوادههای قربانیان این ترورها هنگامیکه برای شهادت در برابر دادگاه حاضر میشوند، شما متوجه میشوید که آنها از نظر روانشناسی کاملن آسیب دیدهاند و زندگی آنها به کابوس وحشتناک تبدیل شده است. از سوی دیگر تمام متهمین نیز در پشت ویترین خود میبینند که تا چه میزانی به جنایت آلوده هستند و در نهایت محکومیت آنها بخاطر آسیبهای سهمگینی است که به انسانها و جامعه تحمیل کردهاند. در پایان هر روز، رئیس دادگاه به یک یک متهمین خطاب کرده و نظر و احساس آنها در باره تراژدی انسانهای ترور شده و خانوادههای آنان جویا میشود. یازده چهره عرب تبار و اسلامگرا، گاه با صدای بلند و گاه با صدایی خفه، اعلام میکنند که «مخالف» ترور هستند، و ادعا دارند که آنها «هیچ ربطی» به تروریستها ندارند و اسلام «هیچ ربطی» به ترور و آدمکشی ندارد. این واکنش از طرف کسانی که دستگیر شده و اهل «تقیه» هستند، چقدر قابل اعتماد میباشد؟ اینگونه موضعهای دروغپردازانه فقط با هدف متاثر نمودن هیات قضات است. آنها در ایدئولوژی دروغ و جنایت میباشند.
جنبههای مهم این دادگاه کدامند؟
یکم، این تروریستهای اسلامی منفرد نیستند بلکه به جنبش بین المللی تروریسم اسلامی وابسته هستند که دارای نقاط اتصال در یمن، سوریه، مصر، عراق، مراکش، فرانسه، بلژیک، اسپانیا، الجزایر، تونس داشتهاند. مرکز فرماندهی در دست داعش و القاعده بوده و در خارج از فرانسه است.
دوم- سلاحهای استفاده شده کلاشینکوف مدرن بوده و این زرادخانه در بازار خرید و فروش بلژیک تهیه شده است. برخی سلاحهای دیگر در محله هایی از حومه شهر توسط برخی باندهای قاچاقچی عرب تبار تهیه شده است.
سوم- سه تروریستی که در ژانویه ۲۰۱۵ در حومه پاریس کشته شدند در زندگی خود، در بزهکاری، قاچاق مواد مخدر، پورنوگرافی کودکان، سفر به مکه، تبلیغات قرآنی، رفت و آمد در مسجد، اطلاع گیری در شبکههای اجتماعی فعال بودهاند. در بسیاری موارد تروریستها از خانواده هایی هستند که در پاشیدگی و جدایی و تنگدستی مالی و مشکلات تحصیلی هستند و از فرهنگ دمکراتیک کاملن فاصله دارند. ولی روشن است که فقر اجتماعی توضیح دهنده تروریسم نیست. آنها از لایههای اجتماعی تبهکاری وارد تروریسم ایدئولوژیک میشوند.
چهارم- تروریستها از شبکهای از افراد پیرامونی در نقش تدارکاتی (اتومبیل، مسکن، حمل اسلحه...) استفاده میکردهاند و این افراد همه مسلمان بوده و روحیه «برادرانه» و «اعتماد متقابل»، آنها را به یکدیگر نزدیک نموده بود.
پنجم- در فرانسه و بلژیک پوشش برای عملیات تروریستی عبارتند از: رستوان حلال، پیتزا فروشی، گاراژ تعمیر، مرکزهای تلفن راه دور، مسجدهای رسمی و غیررسمی، خانه افراد خانواده و دوستانشان و غیره.
ششم- اغلب اعضای خانواده تروریستها در همبستگی ایدئولوژیکی و دینی با تروریستها بوده و از نظر روانی متحد آنها هستند و به پلیس دروغ میگویند. این خانوادهها مانند یک «قبیله» عمل کرده و زنان و دختران دارای حجاب هستند.
هفتم- واژه تقیه، که به معنی "احتیاط" و "ترس" است و در واقع به معنی "پنهانکاری و خدعه" است. همه مسلمانان این رفتار را میشناسند. همه تروریستها و دوستان و متعصبان اسلامی، "تقیه" را تمرین میکنند و همه متهمان این دادگاه «تقیه» میکنند.
هشتم- شبکههای اجتماعی نقش اساسی در تبلیغات اسلامی دارند اما مراکز تجمع جوانان که وابسته به شهرداریها بوده و تمام مساجد، محل تماسهای مستقیم و غیر مستقیم میباشند.
نهم- اعمال تروریستها بسیاری از خانوادهها را نابود کرده است و قربانیان زنده اغلب از نظر روانشناختی دچار بیماریهای گوناگون روانی میباشند. اضطراب و وحشت و استرس و بیخوابی و خوابهای دهشتناک زندگی آنها را تباه کرده است. آنها دیگر قادر نیستند به فعالیت حرفهای بپردازند.
دهم- ایدئولوژی اسلامی و قرآنی، جهاد را در برابر غرب تشویق میکند. این دادگاه یکبار دیگر نظریههای «ملایمت جویانه و خواب آورنده» بخشی از سیاسیون و روشنفکران ایرانی و فرانسوی را افشا نموده و خطر اسلاموفیلها را گوشزد میکند.
محورهای گفتمان ایدئولوژیک اسلامیستها
اسلامگرایان خواهان ایجاد جنگ علیه تمدن غرب هستند زیرا این تمدن برای آنها تجلی «کفر مطلق» است و بنابراین با تخریب غرب راه پیروزی اسلام در جهان گشوده میشود.
در این دادگاه، خواستها و گفتگوی تروریستها با افراد به گروگان گرفته شده پخش شد. نکتههای اصلی که توسط تروریستها مطرح شد چنین بودند:
یکم، ما بر پایه فرمان خلیفه این اقدام مسلحانه را میکنیم.
دوم، قصد نهایی ما برافراشتن پرچم اسلام بر فراز کاخ ریاست جمهوری فرانسه است.
سوم، ما یهودیان را میکشیم چون آنها طرفدار اسرائیل هستند و پولدار میباشند.
چهارم، غرب در کشورهای اسلامی برادران ما را میکشد و ارتشهای غربی باید از این کشورها بیرون بروند.
پنجم، غرب کافر است و مسلمانان حاضر در کشورهای غربی توسط دولتها سرکوب میشوند.
ششم، شما به پیامبر ما توهین میکنید و ما انتقام پیامبر اسلام را میگیریم.
هفتم، همه برادران مسلمان ما، با هر جرمی که دارند باید از زندانها آزاد شوند.
این خواستها در یک ایدئولوژی خلاصه میشود. این ایدئولوژی یک فراخوان برای نابودی تمدن غربی است. به سخن دیگر هدف اساسی تصرف قدرت سیاسی است و این بمعنای اجرای شریعت اسلام است. برای رسیدن به این هدف، استراتژی بنیادگرایان برهم ریختن وضع کنونی جامعه، ایجاد جنگ داخلی با سربازگیری در مناطق مسلمان نشین و به خطا کشاندن دولتهای غربی است.
تروریسم اسلامی با الگوی پیامبر اسلام و قرآن و با انگیزه قوی روانی برای یک طرح سیاسی عمل کرده و تمام سلولهای مغزی آنها با پولسیونهای خشونت طلبی و کینه توزی علیه مدرنیته و دمکراسی پرورش یافته است. تروریستهای اسلامی «فرزندان گمراه شده» نیستند بلکه آنها سربازان جهاد هستند و با پول و اسلحه و پروپاگاند دارای آمادگی جهت شهادت برای خلیفه جانشین پیامبر هستند. برای دسترسی به این هدف، یهودیان باید نابود شوند زیرا پیامبر اسلام بارها در قران اعلام نموده که به یهودیان نباید اعتماد نمود و آنها را باید به دوزخ افکند. بدین تریتب اسلامگرایان به نظریه نازیسم نزدیک میشوند و بی سبب نیست که مفتی بزرگ اورشلیم به پیشگاه هیتلر میرود و از او حمایت میکند.
روشنفکران و سیاسیون مماشات گر فرانسوی
یکی از مشخصههای روشنفکر آزاد اندیشی و جسارت است. یکی دیگر از مشخصههای روشنفکر قدرت او در انتقاد به دین است. روشنفکران فرانسوی در سده هیجده دین و استبداد را به نقد پیگیر کشاندند و همه از آزادی اندیشه دفاع کردند. توسعه سکولاریزاسیون جامعه و فروریزی فرهنگ و روحیه دینی و رشد تفکر لائیک نتیجه این مبارزه بزرگ فلسفی و روشنفکری و مبارزه اجتماعی و سیاسی بود. البته این پیروزیها نمیتوانست مانع دشواریها و بازگشتهای ارتجاعی نباشد. جامعه تمایلهای کهنه را دوباره نیرو داده و آنها را فعال میکند. نیروهای کلیسایی و سیاسیون متمایل به آن تلاش در احیا دارند تا روندهای سیاسی و اجتماعی را متاثر نمایند. از پنجاه سال پیش جامعه فرانسه با پدیده جدید اسلامگرایی مواجه است که با گذشت زمان رادیکالتر و وسیعتر شده و منشا فشار عظیمی روی جامعه سکولار است. این اسلامگرایی در پی شکستن هنجارهای سکولار بوده و سنگر به سنگر نشانههای خود را به جامعه تحمیل میکند. در مقابل این تعرض، جامعه نیز گاه مقاومت نموده و گاه عقب نشینی مینماید زیرا بخشی از قوای سیاسی و روشنفکری جامعه امروز آسیب دیده میباشد و فاقد اراده و استحکام نظری در دفاع از اصول لائیسیته و اساس جمهوری است. بسیاری از شهروندان مسلمان در جامعه عرفی نقش ایفا نموده و مطابق معیارهای قانونی زندگی میکنند. ولی جمعیت مسلمان که قدرت انطباقی با معیارهای سکولار را ندارد و خواهان اجرای شریعت در جامعه میباشد، از طریق نمایندگان فکری خود مانند کنشگران مذهبی و سیاسی و ایدئولوگها و مبلغان و روزنامه نگاران و کارپردازان محلهها، به سیستم دمکراسی فشار آورده تا حداقل بخش هایی از جامعه را به «جامعههای امت» و عملکرد دولت را دستخوش التهاب نموده و به امتیازهای مذهبی و سیاسی جدید برسند.
جمهوری لائیک فرانسه پس از یک سده، یعنی پس از قانون لائیسیته در۱۹۰۵ برای اولین بار با یک بحران مهم روبرو است. نظام جمهوری پاسدار میراث دمکراتیک و لائیک است و بنابراین باید مقاومت کند و از سوی همین نظام سیاسی در پی «صلح اجتماعی» بوده و گاه در پی فشارها عقب نشینی میکند. مدل سیاسی در مقابل «حجاب در مدارس» مقاومت میکند و اسلامگرایان شکست میخورند ولی گاه در مورد زنانه و مردانه کردن استخر در برخی شهرها، مدل سیاسی لائیک عقب نشینی میکند. مدل جمهوری خواهی حاضر در برابر مدل تهاجمی اسلام گرا همیشه دارای شرایط آسانی نیست زیرا در همین جامعه روشنفکران و روزنامه نگاران و سیاسیونی وجود دارند که خواهان سازشکاری و مماشات با نیروهای اسلامگرا هستند. این روشنفکران اسلاموفیل فاقد درک مبانی لائیسیته بوده، از ماهیت توسعه طلبی اسلام بی اطلاع بوده و از درک استراتژی اسلامیستها عاجز هستند. این سیاسیون اسلاموفیل نیز با فرصت طلبی خود در پی امتیاز دهی و تحکیم شانس خود در مسابقه سیاسی و انتخاباتی خود هستند. در میان نمایندگان سیاسی کمونیستها و سوسیالیستها و سبزها و چپ افراطی، افراد اسلاموفیلها زیاد هستند و همین شرایط منجر به تقویت اسلامگرایان گشته است زیرا آنها امکان بازیگری در استراتژی ائتلافی پیدا میکنند و در جامعه قدرت نمایشی بیشتری مییابند.
براستی اگر روند عقب نشینی ادامه یابد تا ۵۰ سال دیگر جامعه فرانسه و تمدن غرب چه آسیب هایی خواهد دید؟
روشنفکران و سیاسیون ایرانی و شارلی
با انچه بیان شد به این نتیجه میرسیم که «شارلی ابدو» نمود یک جامعه آزاد است، جامعهای که در آن نقد همه ایدئولوژیها و ادیان آزاد است و جامعهای که شهروندان آزادانه انتخاب میکنند و میتوانند دیندار باشند و یا ناباور زندگی کنند. سنگ محک ما در ارزیابی از آزادمنشی دفاع از منقدان دین در جامعه است. روشنفکر در ایران کسی است که نقد قدرت سیاسی و دین در دستور کار اوست. روشنفکر در ایران کسی است که تباهی ناشی از اسلام و شیعه گری را مینمایاند و در این زمینه پنهانکاری نمیکند و دروغ نمیگوید. کسی که با قرآن و اسلام مماشات میکند و محتوای ویرانگر آن را نمیخواهد ببیند و نمیتواند حقیقت را ببیند، روشنفکر نیست.
نوع برخورد و موضع گیری در مورد شارلی ابدو فرصتی برای ارزیابی از افراد است. دیروز کسانی که فتوای آیت الله خمینی علیه سلمان رشدی را محکوم کردند جانبدار آزادی بودند و امروز کسانی که مدافع شارلی ابدو هستند طرفدار آزادی میباشند. رفتار روشنفکران و سیاسیون ایران چگونه قابل تحلیل است؟ اگر به الگوسازی اجتماعی بپردازیم آنها را میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد.
گروه اول کسانی هستند که با حمایت از نظریه «احترام به مردم مسلمان و دین توده» و دوستی با کنشگران دینی و ایدئولوگهای آنان، جلوی هرگونه انتقاد به اسلام را میگیرند. البته این افراد یک طیف متفاوت از دانشگاهی و روزنامه نگار و سیاسیون چپ و غیره هستند ولی دارای ویژگی محافظه کاری و اسلاموفیلی و اسلام خواهی میباشند. اینگونه افراد قانون لائیسیته را افراطی ارزیابی کرده و خواهان لائیسیتهای مصلوب شده هستند که موجب نارضایتی مسلمانان نشود. افراد این گروه با شارلی و فکاهیهای او در باره اسلام و پیامبر اسلام مخالف بوده و محکوم میکنند. افراد این گروه دنباله رو ایدئولوگهای اسلامی هستند و دارای بینش عقب مانده میباشند. این گروه مخالف ذهن آزاد است و در ضدیت با مدرنیته فلسفی میباشد و بناگزیر هوادار نیروهای آرکائیک جامعه است.
گروه دوم کسانی هستند که دارای درک روشن در باره آسیبهای ناشی از دین در جامعه هستند و اسلام را عامل عقب ماندگی فکری و ازخودبیگانگی در جامعه میدانند. افراد این گروه با نقد تاریخ رسمی و با نقد جمود فکری و روانی در جامعه خواهان یک تحول عمیق و گسترش مدرنیته فلسفی و سیاسی میباشند. این افراد اهل مماشات نیستند و با درکی علمی و مسئول به خوانش هرمنوتیک قرآن پرداخته، به نقد از ارتجاع فکری و جعلسازی شیعه گری پرداخته و به تقدس زدایی میپردازنند. این گروه بسیار فعال بوده و در رسانههای گوناگون نقش روشنگرانه ایفا نموده و بیش و از پیش مورد استقبال بخش آگاه جامعه قرار گرفته است. امروز در جامعه بدنبال تغییرهای فرهنگی و ستمگری دینی حکومت و تجربه ناکامی از دین و نیز بدنبال روشنگریهای این گروه منقد در رسانهها، نیمی از دینداران به بی دینی رسیدهاند. همین گروه طرفدار روح شارلی بوده و دفاع از آن را یک وظیفه تاریخی میداند. این گروه میداند که ترور روزنامه نگاران شارلی و کشتار شهروندان یهودی بطور مستقیم ملهم از ماهیت قرآن و اسلام سیاسی میباشد.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس
ای میله هایِ زندان، مهران رفیعی