"تفرقه بیندازوحکومت کن" را به انگلیسیها نسبت داده اندکه گویا برای بسط سلطه استعماری خود همه جا ازاین سیاست استفاده میکردهاند، غافل ازاینکه تفرقه اندازخواه انگلیس باشد یا هرکس دیگری که هدف تفرقه افکنی داشته باشد یک عامل بیرونی است وعامل بیرونی نمیتواند تعیین کننده باشد بلکه این عامل درونی است که تعیین کننده است، عامل بیرونی میتواند برای پیشرفت تفرقه افکنی به عامل درونی کمک کند. بعبارت دیگربرای یافتن علت تفرقه وپراکندگی اپوزیسیون جمهوری اسلامی، قبل ازهرچیزمیبایستی به ماهیت گروهها واحزاب اپوزیسیون که قابلیت واستعداد تفرقه پذیری را دارند نگاه کنیم تادانسته شود چراحکومت اسلامی بعنوان عامل خارجی قادراست دراپوزیسیون تفرقه افکنی کنند؟ بنابراین وقتی گروهها وکسانی درضرورت اتحاد وهمبستگی مردم واپوزیسیون سخن میگویند وپیامها میفرستند ودرنکوهش تفرقه وپراکندگی قلمفرسائی میکنند بدانیدکه آنها خودبعنوان عامل درونی مقوله تفرقه، بخش تعیین کننده معضلی هستند که ازآن شکوه وشکایت دارند، چرا که درپشت سخنان ونوشتههای زیبا دروصف "اتحادوهمبستگی"منافع فرقهای وگروهیشان نهفته است نه منافع واراده ملی. بقول معروف: "رنگ رخساره نشان میدهدازسّرنهان"
پس عنصرتفرقه افکنی دردرون احزاب وگروههای سیاسی نهفته است ودراین میان به انگلیس نیازی نیست!
اگرمجموعه سخنان ونوشتهها ونشستها وجلسات وهمایشها وسمینارهائی که درطول ۴۰ سال گذشته با موضوع "اتحادوهمبستگی"گردآوری گردد بی تردیدکتابخانهای با صدها جلدکتاب بوجودخواهد آمد. واگرنسلهای آینده کشورما زمانی که حکومت داعشی جمهوری اسلامی به زباله دان تاریخ سپرده شود، برای آگاهی ازعملکرد گروههای سیاسی درگذشته ودوران سیاه حکومت آخوندها به این اسنادرجوع کنندباخودخواهندگفت: با چنان اپوزیسیونی که آنچنان درخرده کاری هاوخودمحوری هاومسائل فرقه ای-ایدئولوژی غوطه وربودهاند بیهوده نبوده است که حکومت خونریزومنفورآخوندها، چند دهه دراین سرزمین دوام میاوردواین سرزمین را ازبیخ وبن شخم میزند! آری درآیندهای که ایران ازلوث وجودپلیدجمهوری اسلامی پاک شده باشد، بدون شک نسلهای آینده، پدران خورا سرزنش خواهندکردوازخودخواهندپرسیدآیا براستی سرنوشت محتوم مردم ایران این بوده است که دارودستههای جنایتکاری بنام دین و خداوپیغمبرو... به مدت چنددهه براین کشورحکمرانی کنند؟! وآیا گروههای مخالف ونخبگان سیاسی وفرهنگی وهنری وورزشی جامعه نمیتوانستندبرای کوتاه کردن عمرحکومت اسلامی دست همکاری واتحاد به هم دهندوعمرآن حکومت را کوتاهترکنند؟
نسلهای آینده وقتی که تاریخ دوران سیاه مارا ورق بزنندخواهند دید که حکومت دزدان وآدمکشها چگونه فرهنگ "خودمحوری" وقبیله وعشیره محوری خودرا به مخالفان وروشنفکران مدعی مدرنیسم نیزتسری داده بودهاند، بطوریکه هرگروه ودستهای، خودرا حقیقت مطلق بپندارندودیگران را به پیروی ازخودفراخوانند! جوهرفرهنگ منحط خودمحوری این است که منافع ملی نادیده انگاشته شود ومنافع خود و گروه خود مقدم برهرچیزی شمرده شود، یعنی همین دردی که بیش ازچهل سال است گریبان اپوزیسیون حکومت اسلامی را گرفته است وآنان را همرنگ حکومتی کرده است که برای سرنگونیاش مبارزه میکنند! دردی که با گذشت چهاردهه آنقدردرگروههای سیاسی ایران مزمن شده است که دیگرهیچ داروئی برای درمان آن مؤثرنمی افتد، وکسانی که هنوزبه امید متحدشدن احزاب وگروههای سیاسی ایران وایجاد اپوزیسیونی قدرتمند درمقابل حکومت اسلامی دل خوش کردهاند نمیدانند که صرف نمودن انرژی ونیرو برای متحدکردن گروههای خودمحورکه ازهمین امروزچشم به سهم خود درحکومت آینده ایران دوختهاند، خشت برآب زدن است. منافع ملی ومنافع گروهی مانعة الجمع اندوکسانی که درهرفرصتی نشان دادهاند منافع گروهی وایدئولوژیکشان برمنافع ملی ایرانیان ارجحیت دارد نمیتوانند برای نجات ایران ومردم این کشورازمنافع وعقاید گروهی خود دست بردارند ودرجبههای به وسعت ایران با دیگران همصدا گردند. بانگاهی سطحی به رفتاروکردارگروههای سیاسی ایران بسادگی میتوان فهمید که این گروهها هویت گروهی خودرا برهرهویتی ترجیح میدهند. شخصیت وهویت فردی درگروه آنقدربا گروه ومبانی فکری وعقیدتی آن گروه عجین شده است که درهرهمکاری واتحادی با دیگران نخست باید جایگاه وسهم گروه درآن اتحاد وهمکاری مشخص شود! حالا تصورکنید دهها حزب وگروه با گرایشات سیاسی وایدئولوژیک متفاوت وبا تخاصمهای تاریخی که بایکدیگردارند وهمچنین هرکدام با ادعای نمایندگی قشروطبقه وقومی، چگونه میتوانند برروی یک هدف وبرنامه مشترک دریک جبهه بزرگ وسراسری با سرلوحه منافع ملی بایکدیگرهمکاری کنند وبه اتحادویا ائتلاف برسند؟
وجودچندین گروه وحزب جمهوری خواه، چندین حزب وگروه مشروطه خواه وسلطنت طلب، چندین حزب وگروه چپ وکمونیست وسوسیالیست، چندین حزب وگروه ملی وملی مذهبی، چندین حزب وگروه قوم گرا وتجریه طلب، بیانگر این واقعیت است که فضای اپوزیسیون جمهوری اسلامی، حتی پیروان یک ایدئولوژی ویک مرام ومکتب فکری نمیتواندعلیه حکومت اسلامی یعنی دشمن مشترک خود با همدیگرمتحدشوند تاچه رسد به اینکه همه اینها بخواهند دربستریک جنبش ملی فراگروهی وفراایدئولوژی دست همکاری واتحاد به یکدیگربدهند برای آزادی ایران.
بنابراین با توجه به بافت وماهیت فرقه گرایانه احزاب وگروههای سیاسی ایران که دربسترجامعهای استبدادزده رشدکردهاند، به باورنگارنده کوچکترین امکانی برای اتحاد این گروهها وایجاد تشکلی ملی وقدرتمند که بتوانداعتمادعمومی را به خود جلب نماید وجودندارد، تشّکلی که نورامیدی بتاباند وجامعه مأیوس وخموده را به حرکت تشویق نماید، تشّکلی که تأمین منافع ملی همه ایرانیان درسرلوحهاش باشد نه منافع واهداف گروهی. آیا ایجاد چنین تشّکلی خارج ازحیطه نفوذ احزاب وگروههای سیاسی موجود درشرایط کنونی امکان پذیراست؟ پاسخ نگارنده این سطور آری است. آری چنین تشّکل فراگروهی وفراایدئولوژی میتواندازتجمع افراد وشخصیتهای خوشنام سیاسی وفرهنگی وهنری و ورزشی و وکلا وحقوقدانان وغیره ازداخل وخارج کشوروچهره هائی اززندانیان سیاسی وعقیدتی که خطیربودن شرایط کنونی ایران را درک نموده باشندبوجودآید ودرپروسه رشدخوددربین ایرانیان، بدیهی است که آن دسته ازاعضای صادق احزاب وگروههای سیاسی نیزبه صفت فردخودونه به نمایندگی از طرف حزب وگروهی، میتوانند به این تشکل بپیوندند. چنین تشّکلی میتواند هسته اولیه جبههای باشد که درقدمهای بعدی، تمامی آزادیخواهان سراسرایران وجنبشهای مدنی واعتراضات پراکنده مردم را درزیر چترخود گردآورد.
درسالهای اخیروپس ازبی ثمرماندن وشکست تلاشهای بسیاری ازشخصیتهای سیاسی دوراندیش ودلسوزبرای ایجاداتحادی درمیان گروههای اپوزیسیون، خوشبختانه امروزه فکرگردهمائی کنشگران وشخصیتهای مستقل وغیرگروهی برای چاره یابی وخروج ازبن بست تفرقه وناکارآمدی اپوزیسیون، به گفتمان اصلی دربین بسیاری ازکنشگران وشخصیتهای سیاسی خارج ازکشوربدل شده است. چندروزپیش مقالهای بقلم هموطن گرامی آقای دکترعبدالستاردوشکی که درسایت گویا درج شده است توجه مرا به خودجلب کرد. آقای دوشکی درآن مقاله بدرستی به بحران ناکارآمدی وفساد حکومت اسلامی درحّل مشکلات جامعه، وناکارآمدی اپوزیسیون درمتحدساختن خود برای دست زدن به یک مبارزه گسترده برای گذرازحکومت اسلامی پرداخته است. آقای دوشکی بدرستی یکباردیگر طرح گردآمدن شخصیتها وکنشکران وفاداربه منافع ملی ایرانیان وایجاد یک اتحادبزرگ ملی را مورد تأکید قرارمیدهد. دربخشی از مقاله آقای دوشکی با عنوان "ضرورت مبرم همگرایی و هم افزایی اپوزیسیون در شرایط فعلی" چنین آمده است:
"کارنامه اپوزیسیون برونمرزی جمهوری اسلامی چندان درخشنده تر و چشمگیر تر از به اصطلاح "پوزیسیون" آن نیست. حتی در شرایطی که ملت ایران در مقابل گلوله بپا خاسته بودند. بعنوان مثال در آبان ۹۸ حدود ۱۵۰۰ نفر جان باختند و هزاران نفر زندانی شدند و تنی چند نیز اعدام گشتند، برخی از اپوزیسیون پرمدعا بیش از یک سال وقت صرف کردند، و آن هم برای چانه زنی با یکدیگر بر سر واژهها و هژمونی طلبی جناحی و برترطلبی گروهی یا فردی. چند روز پیش دکتر اسدی از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی درخواست همیاری با یکدیگر را طلب کرده و نوشته بود "بی انجمن گسترده ایرانیان آزادیخواه، نظام ولایی میماند، ایران میسوزد و تاریخ ما را نخواهد بخشید". در جواب ایشان نوشتم که این استمداد جنابعالی، نه اولین است و نه آخرین خواهد بود. این لحاف چهل تکه و پر از کَنِه و ساس اپوزیسیون گوشش به این حرفها بدهکار نیست. چون از کُنه و اساس ناقص است. علت آن هم کاملا مشخص است. بارها در مورد آن نوشتهام و سخن گفتهام. یک مقاله تحقیقی تحت عنوان "زمینه یابی علل ناکامی اپوزیسیون در بستر تاریخ فرهنگ استبدادی و سنتی ایران" را ۱۲ سال پیش در سایتهای مختلف منتشر کردم. متاسفانه علیرغم جنبش سبز، قیامهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ وضع و ذهنیت اپوزیسیون ذرهای هم تغییر نکرده است زیرا موانع و علل ناکامی بسیار ریشه دار هستند و بطرز بیمارگونهای در اذهان اپوزیسیون متعصب، ایدئولوژیک و جناحگرا و مطلق اندیش نهادینه شده اند"
پرداختن به ریشههای تاریخی وجامعه شناسی سیاسی ایران اینکه چرا اپوزیسیون و احزاب وگروههای سیاسی ایرانی به کارجمعی سیاسی درسطح ملی بپردازندوچرا قادرنیستند اختلاف نظرهای خودرا بررسمیت بشناسند وپروژه هائی را خلق کنند تا بتوانند برروی نکاتی که اشتراک نظرواشتراک منافع دارند وارد همکاری شوند، درحوصله این نوشته کوتاه نیست، اما دراینجا این را میتوان گفت که پس از چهاردهه تجربه تفرقه اپوزیسیون، جامعه وسیرحوادث سیاسی، بیش از این نباید درانتظارپیامهای زیبا واقدامات بی محتوا وبدون پشتوانه نشست، به طرحی نوکه ناظربرتجارب گذشته ومتکی به اراده ملی ایرانیان باشد نیازاست. طرحی که نگاهش به آینده باشد وخاستگاه وطراحاناش تأمین منافع ملی باشد ونه منافع واهداف گروهی.
دکترعبدالستاردوشکی درانتهای مقاله خود برای برون رفت ازبحران تفرقه وناکارآمدی "اپوزیسیون چهل تکه" راه حلی ارائه میدهدکه مبتنی است برگفتمانی که بسیاری ازشخصیتها وکنشگران مستقل وغیرتشکیلاتی برآن باوردارند. ایشان نوشته خودرا اینطوربه پایان میبرد:
" زمان آن فرارسیده که دهها شخصیت شناخته شده اپوزیسیون درونمرزی و برونمرزی (شخصیت، و نه حزب و سازمان و جبهه و گروه و تشکل و غیره) فراخوان ملی بدهند. فراخوان برای یک همگرایی و هم افزایی تحت هر عنوانی، برای آغاز یک جنبش یا حرکت یا فوروم ملی ـ آن هم با پیشنهاد حداقل مخرج مشترک خواستهها که مورد اجماع و تائید اکثریت قاطع ایرانیان باشد. یعنی آغاز کار باید با شفافیت و عمومیت یک فراخوان ملی از همه ایرانیان شروع شود، و نه از طریق جلسات خصوصی با رفقا و همفکران خویش. حرکت ملی اراده ملی میطلبد و نه کارگروه حزبی و جناحی. دریغا که با توجه به تجربههای تلخ گذشته شوربختانه بسیاری از شخصیتهای شناخته شده از شکست هراس دارند و تلاش میکنند خود را از نظر سیاسی منزه نگه دارند و هرگز داوطلب انداختن زنگوله بر گردن "گربه" نخواهند شد. و چنین خواهد بود که گربه شرور به یکه تازی خود ادامه خواهد داد و ما مثل موشهای محجوب (اگر نگویم خائف) در حاشیه امن (comfort zone) خود، بقول شاملو در مردگان خویش نظر میبندیم و نوبت خویش را به انتظار میکشیم. "
آری آقای دوشکی دریک جمله وبدرستی نیازکنونی اپوزیسیون جمهوری اسلامی رابرای برون رفت ازبن بست بیان میکند: حرکت ملی، اراده ملی میطلبد ونه کارگروهی و حزبی وجناحی. به امیدروزی که تمام کسانی که درخود چنین ارادهای را میبینند گردآیند وحرکتی ملی وفراگروهی وفراایدئولوژی ساماندهی کنند که ایران تشنه چنین حرکتی است.
ابلاغیه رئیسی و توبه گرگ! علی کشتگر
نقش کنشگران در تشکیل نظام استبدادی، هادی قدسی