اعزام بمبافکنهای آمریکایی بی - 52 از داکوتای شمالی به خاورمیانه بازار گمانهزنیها در بارۀ اهداف دونالد ترامپ در آخرین ماههای حضورش در کاخ سفید را داغ کرده است.
ترامپ همواره به عنوان رهبری غیر قابل پیش بینی شناخته شده است ولی در دو ماه باقی مانده به پایان دور نخستِ ریاست جمهوریش، ویژگی پیشبینیناپذیر بودنِ رفتار او بیش از هر زمانی مورد نگرانی محافل سیاسی جهان قرار گرفته است.
در واقع مسئله این است که آیا هدف اصلی ترامپ از اعزام بمبافکنهای پیشرفته به خاورمیانه آن هم درست بعد از عزل مارک اسپر از ریاست پنتاگون، آمادگی برای اقدامی تهاجمی در منطقه است و یا اینکه صرفاً تمهیدی دفاعی در جهتِ بازدارندگی نیروهای مخالف آمریکا در خاورمیانه از دست زدن به تحرکی تازه علیه منافع آمریکا و متحدان آن در دوران انتقال قدرت در کاخ سفید است؟
پاسخ این سؤال روشن نیست و رجوع به اظهارات رسمی مقامهای آمریکایی نیز معما را حل نمیکند چرا که ترامپ اصل "غافلگیری" و به واقع "گمراهسازی" را در پیگیری اهداف سیاست خارجی خود، یکی از علائم "نبوغ" و"تیزهوشی" خود به شمار میآورد!
به هر حال، اگر استقرار بمبافکنها در خاورمیانه به منظور اقدامی تهاجمی صورت گرفته باشد، شناسایی اهداف مورد تهاجم چندان سخت نیست چرا که درچنین مواردی، ذهن تحلیلگران به خودی خود به سمت ایران و نیروهای نیابتی آن در خاورمیانه معطوف میشود!
در واقع، دولت ترامپ در چهار سال گذشته تضعیفِ حضور نظامی جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف منطقه و بخصوص نیروهای نیابتی آن را با سماجت و خونسردی، پیگیرانه دنبال کرده است و اینک شاید نگران آن است که حضور دمکراتها در کاخ سفید در مسیر این برنامه اخلال ایجاد کند و آن را به نقطۀ نهایی مورد نظر جمهوریخواهان نرساند. ظاهراً اسرائیل و برخی کشورهای عرب نیز در این نگرانی به گونهای سهیماند و چه بسا خواهان وارد کردن ضربهای کاری و ناگهانی به اهداف منطقهای ایران توسط ترامپ پیش از ترک کاخ سفید باشند. سفر جنجالبرانگیز اخیر مایک پمپئو به کشورهای خاورمیانه قاعدتاً میتواند زمینهسازی در همین جهت تعبیر شود.
با این همه، ترامپ رهبری است که خود را نسبت به وارد کردن ارتش آمریکا به جنگی تازه در صحنۀ جهانی، کاملاً بیاشتیاق و بیعلاقه نشان داده است و همین یک دلیل کافی است تا او حتی به انگیزۀ غبارآلود کردن فضای داخلی آمریکا به منظور کمک به ادعاهای انتخاباتی و تمدید ریاست جمهوریش، در پی برافروختن آتش جنگ تازهای در خاورمیانه نباشد.
از همین رو، شاید ترامپ به یک حملۀ محدود و ضربتی به اهدافی در داخل خاک ایران به شرط آنکه منجر به جنگی فراگیر نشود، بیمیل و رغبت نباشد، اما مشکل او در این زمینه این است که تضمینی برای خویشتنداری جمهوری اسلامی در برابر چنین ضربهای وجود ندارد و چه بسا چنین اتفاقی به مثابۀ پرتاب شعلهای در خرمن آمادۀ حریقِ منطقه باشد. بر این اساس، او اگر هدفی تهاجمی را در خاورمیانه دنبال کند، منظور او بیشتر ضربه به نیروهای نیابتی ایران در سه کشور سوریه، عراق و لبنان خواهد بود.
جمهوری اسلامی تا کنون نشان داده است که در برابر حمله به نیروهای نیابتی خود بخصوص در سوریه واکنش تندی نشان نمیدهد و همین نکته آمریکا و متحدان آن را متقاعد میکند که آن نیروها، هدفی کم و بیش سهل و آسان برای تهاجم و ضربۀ نظامیاند.
با این همه، چه بسا که انگیزۀ اعزام بمب افکنهای بی-52 به خاورمیانه اصولاً دفاعی و غیرتهاجمی باشد. ممکن است دولت ترامپ و برخی از متحدان منطقهای آن، نگران بهرهبرداری جمهوری اسلامی و شبه نظامیان نیابتی آن از دوران انتقال قدرت در کاخ سفید برای ضربه زدن به منافع آنها باشند، دورانی که از دولتها به عنوان "اردک افلیج" یاد میشود.
اگر منظور این باشد، دولت ترامپ با استقرار بمبافکنها به زعم خود در صدد برآمد است تا پیامی روشن و قاطع به ایران و نیروهای متحد آن در خاورمیانه بفرستد که ارادۀ آن را حتی در دوران انتقال قدرت جدی بگیرند و اصطلاحاً دست از پا خطا نکنند وگرنه با واکنش تندی روبرو خواهند شد.
در هر صورت، در دو ماه پیشِ رو بازار گمانهزنیها در بارۀ رفتار ترامپ همچنان گرم خواهد ماند و هر اتفاقی نیز دور از ذهن نیست. سفری که گفته میشود فرماندۀ سپاه قدس به برخی کشورهای منطقه داشته است، به نظرم ناشی از انتظار وقوع هر اتفاق غیرمترقبهای در این دو ماه آینده است!
جو بایدن و جمهوری اسلامی؛ بازگشت به سیاست مماشات؟
کدام تحریمهای دولت ترامپ برگشتپذیر است؟