• تیم بایدن باید به چرایی محبوبیت دولت دونالد ترامپ در ایران فکر کند
ایندیپندنت فارسی - علیرضا کیانی ـ صورت مسئله ساده است. احتمال رویکارآمدن «جو بایدن» به عنوان رییسجمهور ایالات متحده آمریکا، بسیاری از براندازان را نگران کرده است. نگرانی آنان ناشی از این بدبینی است که جو بایدن-به عنوان معاون پیشین باراک اوباما-در سیاست «فشار حداکثری» دونالد ترامپ بر جمهوری اسلامی، تغییرات حداکثری ایجاد خواهد کرد؛ تغییراتی که بیگمان برای مخالفان خامنهای که دل به تضعیف دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی بستهاند، خبری ناخوشایند محسوب میشود.
البته با توجه به اینکه هنوز بایدن پا به کاخ سفید نگذاشته است، نمیتوان با قاطعیت و اطمینان بالا از چگونگی سیاستگذاری خارجی دولت جدید سخن گفت؛ به ویژه که به دلیل شرایط ویژه مناظرههای ریاستجمهوری در پاییز ۲۰۲۰، مباحث مربوط به سیاست خارجی در مناظرههای دو نفره ترامپ و بایدن، مجال بسط و طرح پیدا نکرد تا از درون آن جدالهای کلامی بتوان جدیدترین نماها از سیاست خارجی دولت بایدن را حدس زد.
ولی نکتهای که کمتر میتوان در آن تردید داشت این است که به احتمال بسیار زیاد، دولت جو بایدن تحمل فضا را بر جمهوری اسلامی کمی آسانتر خواهد کرد و رژیم خامنهای به فضای حیاتیٍ حداقلی برای تداوم و بقا دست خواهد یافت. این بیشتر از آنکه ناشی از رویکرد تعاملی هیئت حاکمه آمریکا با جمهوری اسلامی باشد، ناشی از رویکرد چندجانبهگرایانهای است که دموکراتهای ایالات متحده به عنوان یک سنت از آن پیروی میکنند و در این چندجانبهگرایی متحدان اروپایی آنها همیشه جایگاهی ویژه داشتهاند. ملاحظات محافظهکارانه دولتهای اروپایی در نوع برخورد با جمهوری اسلامی قطعا بر رویکرد دولت جو بایدن نیز تاثیر خود را خواهد گذاشت.
چنانکه «استوارت پاتریک» -عضو سازمان «شورای روابط خارجی» -در مقالهای که در دوم نوامبر ۲۰۲۰ در World Politics Review منتشر کرد، صراحتا این عبارت را برای تیتر خود برگزید: «پیروزی بایدن برای آینده چندجانبهگرایی چه معنایی خواهد داشت؟» و حدود یک پاراگراف را به سیاست دولت جدید مقابل ایران اختصاص داد. او ضمن انتقاد از رویکرد غلیظ دولت ترامپ به مسئله ایران، از زبان خودِ بایدن تاکید کرد که رییسجمهور منتخب، در مقابل جمهوری اسلامی، «دیپلماسی» را انتخاب خواهد کرد و بازگشت به برجام ترجمه عملیاتی این رویکرد است. استوارت پاتریک همچنین به این نکته نیز اشاره کرد که دولت بایدن به جای «تاکید خطرناک» بر ایران و مسائل هستهای، تلاشهای دفاعی و امنیتی ایالات متحده را بیش از پیش به چین و روسیه معطوف خواهد کرد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
رویکرد احتمالی دولت بایدن به مسئله ایران، که استوارت پاتریک خلاصهای از آن بهدست داده است، دقیقا خلاف رویکردی بود که ترامپ اتخاذ کرده بود. خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷، یکی از سنگینترین فشارهای اقتصادی را بر جمهوری اسلامی بار کرد. شروط ۱۲ گانهای نیز که مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده، در خرداد ۱۳۹۷و متعاقب خروج از توافق هستهای برای مذاکره با جمهوری اسلامی تعیین کرد، بسیاری از حساسیتهای منطقهای رژیم را نشانه رفته بود، و مسائلی بودند که عملا حیثیت و ماهیت جمهوری اسلامی را به به عنوان یک حکومت ایدئولوژیک به چالش میکشید.
در واقع دولت ترامپ تلاش کرد جمهوری اسلامی را در منگنه فشار سنگین اقتصادی و فشار سنگین حیثیتی قرار دهد. اقتصادی که گرهخورده با نفت بود و دیگر کسی قرار نبود از جمهوری اسلامی نفت بخرد و حیثیتی که گرهخورده با حمایت از اسراییلستیزی و آمریکاستیزی در منطقه بود و دیگر پولی در بساط نبود که خرج گروههای نیابتی و تروریستی منطقه شود.
برای پیشبرد این سیاست، دونالد ترامپ به متحدان سنتی اروپایی ایالات متحده، اعتنای چندانی نداشت و بدیهی بود که دولتی همچون چین را نیز در این مناسبات لحاظ نمیکرد. بر این اساس و با احتمال خروج ترامپ از کاخ سفید است که خشنودی تحلیلگران چینی همچون «یو تیژون» قابل درک میشود؛ خشنودی که در نشریه شورای روابط خارجی در آمریکا-که رویکردی انتقادی علیه ترامپ دارد-منعکس شده است.
این تحلیلگر چینی که نایبرییس موسسه مطالعات بینالمللی و استراتژیک در دانشگاه پکن است، در یادداشت کوتاهی که برای شورای روابط خارجی نوشته است، اذعان میکند که روابط ایالات متحده و چین در دولت ترامپ رو به وخامت رفته بود و انتخاب بایدن فرصت مناسبی برای بازسازی این رابطه است. او در لحنی حمایتگرانه، بایدن را «منطقیتر» و «قابل پیشبینیتر» میخواند.
برای مخاطب ایرانی، مهم اینجاست که این تحلیلگر چینی، انتخاب بایدن را زمینه مناسبی برای همکاری ایالات متحده و چین در زمینه مسائل امنیتی مربوط به ایران نیز میداند. نام چین، هیچ طنین خوبی در گوش مخالفان رژیم خامنهای برنمیانگیزد و احتمالا خشنودی تحلیلگران نزدیک به دولت چین را باید معادل ناخرسندی همان مخالفان پنداشت!
البته پیروزی احتمالی جو بایدن، بر خلاف آنچه خامنهای-بنا به کریخوانیهای ایدئولوژیک خود-ادعا میکند، قطعا خشنودی جمهوری اسلامی را نیز برانگیخته است. در یکی از صریحترین اظهارنظرها، «حسن روحانی» رای به جو بایدن را تلویحا نشانگر نارضایتی «ملت آمریکا» از سیاست خارجی دولت ترامپ دانست و گفت: «اکنون نوبت منتخبان و رهبران جدید در ایالات متحده آمریکا است که پیام ملت خود را به خوبی درک کنند و این اراده به تغییر را در سیاست خارجی خود و رابطه با دیگر کشورها و ملتها عملی سازند.»
تردیدی نیست که هدف اعلامشده دولت ترامپ، تغییر رژیم نبود ولی روشی که دولت ترامپ دنبال میکرد با هدف مخالفان برانداز همسو بود. تضعیف دستگاه سرکوب یکی از شروط لازم براندازی است و این چیزی بود که دولت ترامپ، در حال اجرای آن بود و حتی حمایت بسیاری از ایرانیان درون کشور را نیز برانگیخته بود؛ چنانکه برخی از مشهورترین چهرههای آکادمیک «اصلاحطلب» با نگاهی انتقادی، به محبوبیت دونالد ترامپ در درون کشور اذعان کردند. به عنوان نمونه میتوان از «حمیدرضا جلاییپور» نام برد.
«حمیدرضا جلاییپور» -که خود از سرسختترین مدافعان حکومت است - و به عنوان «استاد جامعهشناسی» در دانشگاه تهران تدریس میکند در گفتگویی در آبانماه امسال در تهران، خود این پرسش را طرح کرد: «چرا ترامپی که کاراترین تحریم اقتصادی علیه بشریت را بر مردم ایران تحمیل کرده و از یک توافق جمعی یک طرفه بیرون رفته، باز باید تعدادی از مردم ایران طرفدار ترامپ باشند؟ چرا تعدادی از مردم از شکست ترامپ ناراحت شدند؟»
جلاییپور که در دیماه ۹۶، براندازان را «کرکس» خوانده بود، خود به این پرسش اینگونه پاسخ داد: «به نظر من پاسخ به این سوال به شرایط داخلی ایران باز میگردد. در بیست سال گذشته مردم در انتخابات کرارا شرکت کردند به امید اصلاح امور رای دادند. ولی میدیدند دولت موازی در حاکمیت در برابر مطالبه «اصلاح» مقاومت میکند. رخدادها و اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ نشان داد بخشی از مردم از امید به تغییر ناامید شدند. در چنین فضای نومیدانهای، عدهای از مردم احساس کردند برای حاکمیتی که تن به اصلاح نمیدهد موجود تندرویی مثل ترامپ زورگو خوب است تا به جمهوری اسلامی فشار بیاورد! اینک همین مردمِ امیدبسته به ترامپ، میبینند پس از سه سال فشار حداکثری ترامپ، این ترامپ در انتخابات آمریکا در حال شکست است، لذا ناراحت میشوند و آمادگی ندارند شکست او را تحمل کنند حتی بشنوند.»
به هرحال و با توجه به شواهد بالا میتوان گفت در نگاهی کلی، دولت بایدن رویکرد سیاست خارجی آمریکا را به رویکردهای دوران اوباما باز خواهد گرداند و به احتمال بسیار زیاد - همانطور که از استوارت پاتریک نقل قول آورده شد - رویکرد «دیپلماتیک» را در مقابل ایران انتخاب میکند. این رویکرد دیپلماتیک را البته نه در معنای عادی آن، بلکه باید در چارچوب رابطه تخاصمآمیز ایالات متحده و جمهوری اسلامی فهمید. قطعا بایدن جمهوری اسلامی را همچنان به عنوان یک خطر امنیتی در نظر خواهد داشت ولی لازمه این پنداشت را احتمالا فشارهایی از جنس «فشار حداکثری» نخواهد دانست.
اکنون که این یادداشت نوشته میشود رسانههای آمریکایی اعلام کردند که وزیر خارجه دولت بایدن «آنتونی بلینکن» خواهد بود. مردی که از بازیگران اصلی خلق برجام و از مدافعان سرسخت آن بود و اکنون نیز از حامیان بازگشت به آن محسوب میشود. او در گفتگویی رادیویی در سپتامبر ۲۰۱۷ با NPR و در واکنش به انتقادهای ترامپ از برجام، آن را «یک توافق خیلی خوب» دانست که امنیت ایالات متحده آمریکا را تضمین کرده است.
در همان گفتگو او در پاسخ به این پرسش مجری که چرا این توافق به مسئله هستهای محدود شده بود، پاسخ داد که «در یک جهان ایدهآل»، میتوان درباره همه رفتارهای نادرست ایران گفتگو کرد ولی: «در دنیای واقعی... تنها موضوعی که شرکای ما - شامل اروپاییها، چین و روسیه - آماده مذاکره بودند، مسئله هستهای بود نه چیز دیگر. اگر ما وارد مذاکرهای میشدیم که قرار بود درباره همهچیز با ایران گفتگو کنیم هیچوقت به هیچ توافقی دست نمییافتیم.»
با تامل در این پاسخ، میتوان نگاه بیتفاوت آنتونی بلینکن به مسائل داخلی ایران و نیز میزان اهمیتی که او به همکاری با دیگر قدرتهای جهانی میدهد، را دریافت. این همکاری چندجانبه تنها شامل اروپاییها نمیشود و دولتهایی چون جمهوری چین نیز در نگاه چندجانبهگرای بلینکن قرار میگیرند. بر این اساس است که میتوان خرسندی تحلیلگر چینی از رویکارآمدن دولت بایدن را دریافت.
درواقع بلینکن در قبال مسائل داخلی ایران و نوع حمایت از مخالفان رژیم، رویکردی تقابلی با امثال مایک پمپئو دارد. هرچه مایک پمپئو و تیم رسانهای وزارت خارجه آمریکا موضع حمایتی پررنگ از مخالفان رژیم خامنهای داشتند، امثال بلینکن نه تنها موضع حمایتی ندارند، بلکه دیگران را نیز دعوت به سکوت میکنند؛ چنانکه توییتی از او بازنشر شده است که در روزهای آبان ۱۳۹۸ که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، در حال سرکوب خونین هزاران معترض ایرانی بودند، او از ترامپ خواسته بود که در قبال اعتراضات سراسری در ایران سکوت کند!
رویکرد بازیگران جدید دولت آمریکا به دلایلی قابل درک و روشن، و همانطور که به نقل از حسن روحانی آورده شد، بدونتردید مورد استقبال جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت. بارز است که این رویکرد که از آن میتوان با کمی اغراق به سیاست مماشات یاد کرد، از سنگینی بار فشارهای خردکننده اقتصادی بر روی جمهوری اسلامی خواهد کاست و همانطور که در آغاز اشاره شد، برای این رژیم منفذهای حیاتی تنفس برای تداوم سیاست رعب و سرکوب در داخل و حرکات تخریبگرانه در منطقه را باز خواهد کرد.
اگرچه نباید ناگفته گذاشت که این رویکرد «دیپلماتیک» هر مختصاتی که داشته باشد، بدونتردید متاثر از فضای کنونی خواهد بود؛ فضایی که تاثیر خود را از سیاست فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ گرفته است. به بیان دیگر چه دونالد ترامپ در کاخ سفید بماند و چه از کاخ سفید برود، او و دولتمردان او، همچون مایک پمپئو، چنان نوع تقابل با جمهوری اسلامی را آکنده از رویکردهای خود ساختهاند که اساسا نمیتوان بدون توجه به آنها، رویکرد دیگری اتخاذ خواهد کرد.
آیا واقعا میتوان متصور بود که حتی دولت بایدن با وزیر خارجهای چون آنتونی بلینکن، همانگونه در برجام جای بگیرد که چند سال پیش در آن قرار داشتند؟ آیا واقعا میتوان متصور بود که آنان اهرم فشاری همچون تحریمهای سنگین کنونی را نادیده بگیرند؟ آیا واقعا میتوان متصور بود که بازیگران مهم منطقهای، همچون اسراییل و دولتهای عربی - به ویژه با مختصات جدیدی که در خاورمیانه شکل گرفته است - دولت آمریکا را در یک فضای جدید محاسباتی قرار ندهند؟ اگرچه نباید فراموش کرد که آنتونی بلینکن خود از منتقدان انتقال سفارت ایالات متحده به اورشلیم بود؛ انتقالی که خشنودی اسراییلیها و خشم رژیمهایی همچون جمهوری اسلامی را برانگیخته بود.
اگر دولت جو بایدن و به ویژه تیم وزارت خارجه او، برای میزان اهمیت و محبوبیت دولت ایالات متحده آمریکا در میان ایرانیان ارزش قائل هستند و اساسا در صدد رصد افکار عمومی ایرانیان هستند، شاید خوب باشد که کمی درباره چرایی محبوبیت دولت دونالد ترامپ در ایران بیندیشند. در این راه کافیست سخنان حمیدرضا جلاییپور - که در بالا آمده است - به انگلیسی ترجمه شود و به سیاستگذاران دولت جو بایدن ارائه شود. جلاییپور خود به خوبی، خلاصهای از چرایی محبوبیت دولت ترامپ در ایران بدست داده است!