ایران وایر - هاوری یوسفی
ایران وایر در گفتوگو با یک فعال سیاسی و یک روزنامهنگار کُرد، ضمن بازخوانی شرایط ویژهای که دو دهه پیش بر اقلیم کردستان عراق حاکم شد، جزئیاتی از ترورهای پرشمار جمهوری اسلامی در این اقلیم را بررسی کرده است.
***
بررسیهای ایرانوایر نشان میدهد در بین ترورهای برونمرزی جمهوری اسلامی ایران برای حذف مخالفانش، بیشترین تعداد در اقلیم کردستان عراق روی داده است: با ۲۹۵ کشته و ۱۲۱ مجروح جدی و نقص عضو.
این ترورها به طور منظم از اوایل دهه ۱۳۷۰ شمسی آغاز شد و در سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ به اوج رسید. حتی امروز نیز امنیت احزاب، فعالان حقوق بشر، منتقدان سیاسی، دگراندیشان و روزنامهنگاران مستقل کرد ایرانی که به اقلیم کردستان رفتهاند به شدت در معرض تهدید ترورهای جمهوری اسلامی است.
اما این ترورها چگونه انجام میشد و جزئیات عملیاتی آنها چه بود؟
ایرانوایر در گفتوگو با «جعفر امینزاده»، عضو سابق کمیته مرکزی کومله و مقیم سوئد، و همچنین «فرخ نعمتپور»، نویسنده و روزنامهنگار ساکن نروژ، ضمن بازخوانی شرایط ویژه اقلیم کردستان در دهه ۷۰، جزئیات برخی از ترورها و عوامل آن را بررسی کرده است.
جعفر امینزاده میگوید در سال ۱۳۷۰ و به دنبال قیامی که به «انتفاضه شعبانیه» معروف شد، نوعی خلأ اتفاق در عراق روی داد و فرصتی فراهم آورد تا احزاب کرد، به ویژه دو حزب «اتحاد میهنی کردستان» و «حزب دمکرات کردستان عراق»، مناطق وسیعی از کردستان عراق را به کنترل خود درآورند.
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
به گفته این فعال سیاسی، پس از آنکه نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا برای ممانعت از حملات هوایی ارتش «صدام حسین» علیه کردها اقدام به برقراری منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق کرد، زمینهای فراهم شد که احزاب کردستان عراق فصلی جدید را در همکاری اقتصادی و روابط سیاسی با جمهوری اسلامی آغاز کردند. به ویژه در آن زمان که عراق تحت شدیدترین تحریمهای سازمان ملل متحد قرار داشت و افزون بر آن، منطقه کردستان نیز زیر از سوی حکومت صدام تحریم و محاصره اقتصادی بود.
علاوه بر اوضاع نابسامان سیاسی و فقدان نظم و امنیت، در اواسط دهه ۷۰ بین دو حزب مسلط در اقلیم کردستان نیز جنگی داخلی جریان داشت که بیکاری و فقر را در بین مردم منطقه گستردهتر میکرد.
در چنین شرایطی دست جمهوری اسلامی برای جذب نیروهای محلی و ترور مخالفان خود در اقلیم کاملا باز بود.
جعفر امینزاده میگوید جمهوری اسلامی در این منطقه، به ویژه بعد از انتفاضه، دو هدف عمده را پیگیری میکرد: «سرکوب احزاب مخالف در کردستان عراق و نفوذ هرچه بیشتر برای دسترسی به سوریه و لبنان.»
به گفته این فعال سیاسی، جمهوری اسلامی در این زمان علاوه بر مقاصد اقتصادی و سیاسی که در همکاری با احزاب مسلط دنبال میکرد، روابط امنیتی جدیدی نیز با برخی تشکلها، از جمله «حرکت اسلامی» و «حزب سوسیالیست کردستان (حسک)» آغاز کرد.
امینزاده با اشاره به اینکه مبنای امنیتی و اطلاعاتی این روابط در واقع تحقق اهداف برونمرزی سپاه پاسداران در عراق و دسترسی آنها به لبنان و سوریه بود میگوید: «به گمان من نطفه ایجاد هلال شیعی هم در همین زمانها بسته شد.»
او با اشاره به اینکه فعالیتهای نظامی احزاب محدود شده بود و تمرکز آنها بر فعالیتهای مخفی و زیرزمینی در داخل کردستان ایران متمرکز بود میگوید: «همزمان با تغییر و تحولات سیاسی جدید در کردستان عراق، مقر احزاب کردستان ایران، از جمله کومله و حزب دمکرات، از مناطق نزدیک مرز به مناطق عمقیتر در خاک کردستان عراق منتقل شد و همین امر باعث شد که این احزاب در موقعیت بسیار شکننده امنیتی و نظامی قرار بگیرند.»
همچنین، فقدان سپر امنیتی مناسب در شرایطی که هر دو حزب مسلط اقلیم، درگیر جنگ داخلی با هم بودند اوضاع را از آنچه بود بغرنجتر کرد و وضعیت شکننده اقتصادی کردستان عراق هم فرصتی بود تا جمهوری اسلامی از سلاح همیشگی ترور به مثابه راهحل نهایی احزاب کردستان ایران در خاک کردستان عراق استفاده کند.
در جریان ترورهای جمهوری اسلامی، علاوه بر سازمان مجاهدین خلق ایران، دیگر تشکلهایی که شمار تلفاتشان در این ترورها پرشمار بود شامل سازمان رنجبران، خبات کردستان، پارت آزادی، کومله و دمکرات بودند.
امینزاده همچنین بر اساس مشاهدات خود تاکید میکند که «ترورها همه را شامل میشد؛ از مسئولان ارگانهای احزاب، پیشمرگها، فرماندهان نظامی و کادرهای قدیمی گرفته تا مخالفانی که در هیچ حزب و سازمان سیاسی عضویت نداشتند. مثلا خرداد ۱۳۷۴ دو نفر از کادرهای کومله به نام «عثمان فرمان» و «عثمان کیانی» درست نزدیک قرارگاه اول اتحاد میهنی کردستان در شهر سلیمانیه به رگبار بسته و کشته شدند. ضاربان پنج نفر بودند که به طور همزمان از داخل یک تاکسی شلیک کردند.
هر پنج ضارب بلافاصله از سوی امنیت اتحاد میهنی دستگیر و بازجویی و محاکمه شدند.
امینزاده میگوید: «بعد از مدتی نوار اعترافات این پنج نفر در اختیار ما قرار گرفت. البته به خاطر ندارم بجز این پنج نفر، افراد دیگری هم در رابطه با ترور مخالفان دستگیر و محاکمه شده باشند.»
به گفته جعفر امینزاده، «بعد از دیدن نوار اعترافات به جزئیات دقیقتری دست یافتیم که نشان میداد معاونت اطلاعات قرارگاه حمزه که فرماندهی آن در ارومیه بود چگونه مخالفان را شناسایی میکند، و چه روشهایی برای جمعآوری اطلاعات و سازماندهی نیروها به کار میگیرد.»
او میگوید: «از طریق همین اعترافات متوجه شدیم که معاونت اطلاعات در قرارگاه حمزه گروهی با عنوان «راپهرین» (گروه انقلاب) به ریاست فردی به نام «کمال ماوتی» سازماندهی کرده است تا مخالفان را بعد از شناسایی ترور کنند.»
«کمال ماوتی اهل روستای ماوت از توابع رانیه در کردستان عراق است. او در جریان ترور عثمان فرمان و عثمان کیانی متواری شد و تا جایی که اطلاع دارم زنده است و در شهر ارومیه تحت تدابیر امنیتی زندگی میکند.»
به گفته امینزاده، همه اعضای این تیم اهل کردستان عراق بودند و مرکز فرماندهی و هدایتشان در شهرستان بانه قرار داشت: «جالب است بدانید که این افراد مطلقا تفاوت پیشمرگهای کومله و دمکرات را نمیدانستند و فقط در ازای پول ترور میکردند.»
«فرخ نعمتپور»، روزنامهنگار و نویسنده کرد مخالف جمهوری اسلامی، نیز به تجربه شخصیاش اشاره میکند. او وابستگی حزبی نداشت و با نشریاتی مثل «رامان»، «کاروان» و «برایهتی» همکاری میکرد.
او به ایرانوایر میگوید: «یکی از آشناهایم از بانه خبر داد در لیست ترور قرار گرفتهام و بهتر است هرچه سریعتر کردستان عراق را ترک کنم. همین آشنا از قول یک منبع مطلع گفت که دو نفر در اطلاعات بانه روی اسامی کومله و دمکرات کار میکنند؛ او این دو نفر را این طور معرفی کرد: احد مسئول بخش کومله، و رحمانی مسئول بخش دمکرات. گویا این دو نفر اسامی مخالفان و جزئیات زندگی آنها را در اختیار عوامل محلی و نیروهای تحت امر خود در کردستان عراق میگذاشتند. البته اسم رحمانی را مخالفان جمهوری اسلامی در سلیمانیه نیز بارها شنیده بودند و نامش بر سر زبانها بود.»
با این حال جعفر امینزاده، فعال سیاسی، معتقد است که ترورها بدون پشتیبانی نیروهای محلی و اعضای برخی از احزاب و گروههای کوچک سیاسی در کردستان عراق ممکن نبود: «تابستان سال ۷۵ حدود ساعت ۱۲ شب یکی از تیمهای ترور در سه راه منتهی به روستای زرگویز، که در مجاورت اردوگاه اصلی کومله در نزدیکی شهر سلیمانیه بود، بعد از درگیری مسلحانه با تیم تامین ما بلافاصله متواری شدند. در پایان درگیری یک قبضه خمپاره همراه با ۱۰ گلوله ضبط شد. خمپارهها تازه بودند، حتی لوگوی سپاه پاسداران بر روی گلوله خمپارهها حک شده بود. بلافاصله اداره امنیت اتحاد میهنی را از درگیری مطلع کردیم و ادوات جنگی ضبط شده را تحویل دادیم. بعدا اطلاع یافتیم که این عملیات را سپاه و برخی اعضای حزب سوسیالیست کردستان عراق به طور مشترک انجام دادهاند.»
امینزاده به روشهای گوناگون جمهوری اسلامی در ترور مخالفان نیز اشاره میکند: «جمهوری اسلامی از هر ابزاری برای حذف مخالفان بهره میبرد؛ از حملات موشکی گرفته تا بمبگذاری. برای نمونه، در سال ۱۹۹۳ در داخل شهر و مقابل مقر نمایندگی کومله زیر ماشین ما یک بمب ساعتی کار گذاشته شده بود که در نهایت کشف و خنثی شد. حتی بعضی از شبها به اردوگاه مرکزی با آرپیچی و بیکیسی شلیک میشد. همچنین مهرماه سال ۱۳۷۲ اردوگاه مرکزی کومله مورد حمله موشکی قرار گرفت. همان سال، مینیبوسی که حامل خانواده و زن و بچههای اعضا کومله بود، در راه بازگشت از سلیمانیه به رگبار بسته شد. مرداد ۱۳۷۵ هم اردوگاه حزب دمکرات در عمق ۲۵۰ کیلومتری خاک عراق در نزدیکی شهر کویه با توپ، خمپاره و کاتیوشا مورد حمله قرار گرفت.»
همچنین فرخ نعمتپور، روزنامهنگار، ضمن اشاره به افزایش ترورها در سال ۱۳۷۳ تجربه شخصی خود در آن دوره را این گونه توصیف میکند: «به همراه یکی از دوستانم در حال بازگشت به خانه بودیم که متوجه شدیم یک تویوتای قرمزرنگ ما را تعقیب میکند. بلافاصله خودمان را به مکانی شلوغ و پرازدحام رساندیم. چند روز بعد، بعد از بازگشت از دیدار یکی از آشنایان، بر حسب اتفاق یکی از همسایهها گفت افراد مسلحی آمده بودند و قصد ورود به منزل شما را داشتند. فردای همان روز و بعد از تماس با بخش امنیت کومله و حزب دمکرات یقین یافتم که تروریستها بودهاند. بعد از این اتفاق ناچار شدم سلیمانیه را ترک کنم و به شهر اربیل نقل مکان کنم.»
نعمتپور در ادامه میگوید: «در سلیمانیه هر کس باید به هر طریق شده از خود محافظت میکرد. خواب و خوراک نداشتیم و همیشه آمادهباش بودیم. مخصوصا شبها. تمام افرادی که به دلایل سیاسی از ایران فرار کرده بودند، چه اعضای حزبها چه آنهایی که مستقل بودند، همه در خطر بودند. چارهای نداشتیم جز اینکه برای تامین امنیت خودمان به طور نامنظم رفتوآمد کنیم. خلاصه خودمان را برای هر نوع اتفاقی آماده کرده بودیم. حتی مرگ. اسلحهای که برای محافظت از خودم تهیه کرده بودم همیشه بدون ضامن بود.»
همچنین امینزاده نیز میگوید احزاب کومله و دمکرات برای شناسایی و خنثیسازی تیمهای ترور جمهوری اسلامی همیشه همکاریهای امنیتی داشتهاند. او میگوید: «وظیفه تامین امنیت و مقابله با تهدیدات احتمالی بر عهده خودمان بود و با حزب دمکرات در جهت تامین امنیت نیروهایمان تبادل امنیتی و اطلاعاتی داشیم. اما به خاطر اینکه اکثر احزاب مخالف جمهوری اسلامی در مناطق تحت نفوذ اتحاد میهنی کردستان مستقر بودند، با این حزب در همین رابطه وارد گفتگو شدیم و آنها هم وعده همکاری و حمایت دادند.»
جعفر امینزاده با اشاره به اینکه از اواخر دهه ۷۰ بدین سو از میزان ترورها کاسته شد، در عین حال تاکید میکند ترور مخالفان جمهوری اسلامی به طور کامل از میان نرفته و به ویژه در اقلیم کردستان، ترکیه و اروپا همچنان جریان دارد.
او همچنین میگوید جمهوری اسلامی غیر از اقدامات مستقیم، از طریق دولت عراق و حکومت اقلیم کردستان نیز مخالفانش را تحت فشار قرار میدهد: «رویه ربودن مخالفان، بمبگذاری و ترور در جمهوری اسلامی ایران همچنان زنده و پویا است، به ویژه در اقلیم کردستان. هرچند موج ترور از اواخر دهه ۷۰ در اقلیم کردستان رونده کاهشی داشته است اما این بدین معنا نیست خطر ترور، مخالفان جمهوری اسلامی را تهدید نمیکند. به عنوان مثال قادر قادری، صلاح مرادی، احمد امیراحمدی، صباح رحمانی، صلاح رحمانی، اقبال مرادی بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ در اقلیم کردستان ترور شدند. حتی در ۸ سپتامبر ۲۰۱۸ نیز مقر مرکزی حزب دمکرات در اقلیم کردستان مورد حمله موشکی جمهوری اسلامی قرار گرفت که ۱۶ کشته و بیش از ۵۰ زخمی برجای گذاشت.»
جزئیات ترورها، از جمله اسامی افراد و آمار ترورهای صورتگرفته در اقلیم کردستان، نزد ایرانوایر محفوظ است.