به عنوان یکی از بازماندگان ترور میکونوس وظیفه ی اخلاقی خود می دانم که به بهتان زنان پاسخ بگویم اگر چه علاقه ای به طرح این موضوع ندارم. البته به گمان من دیگرانی هم که درگیر این پرونده بوده اند همین وظیفه ی اخلاقی را دارند و بهتر است روشن سخن بگویند.
در روزهای اخیر در برخی از رسانه ها افسانه هایی تکرار شده اند که در پیوند با ترور میکونوس از هم دستی عزیز غفاری با تروریستهای نظام مقدس گویند و به اسناد جدید اشاره می کنند.
گویی رانه ی نام جویی و بهتان زنی نیازمند بنزین است تا بار دیگر به راه افتد و پهلوان پنبه ها را به دکانهای مرغوب در بازار سیاست رساند.
جالب این جاست که از یک سوی آلمان را یک کشور متمدن خوانند که در آن ساختارهای حقوقی و نهادهای امنیتی و به ویژه قضایی نماد قانون مداری به شمار می روند و در همان حال آنان را به هیچ می گیرند.
البته به راستی آلمان چنین است ولی متاسفانه برخی به این باور ندارند که اگر می داشتند با استناد به گفته و یا نوشته ی این و یا آن رسانه انسانها را متهم و محکوم نمی کردند. آری این در ایران است که کیهان هم روزنامه هست و هم دادگاه و هم دادستان و هم قاضی.
متاسفانه در جنجالی که به راه انداخته اند و پیش از این هم به راه انداخته بودند از رسانه ها نوشتند و گفتند و به تنها چیزی که اشاره نکردند پندار، گفتار و دیدگاه های رسمی همین نهادهایی ست که خود نماد تمدن آلمان می دانند.
این را هم بگویم که در غوغای کنونی هیچ و اما هیچ نکته ی تازه ای مطرح نشده و همه همان چیزهایی ست که دادگاه به آنها پرداخته است، از زمان جلسه که جمعه یا پنج شنبه بوده تا پول ناچیزی که در رستوران عزیز غفاری پیدا شده بود و همه ی مسایل دیگر.
یعنی دادگاه میکونوس از همه ی اینها آگاه بوده و همه را مورد بررسی قرار داده است.
شاید تنها تفاوت ان جا باشد که پرونده سازان دیروز از اختلاف خانوادگی این یا آن سواستفاده می کردند و امروز از سخنان خشم آلود یک مادر داغدار . نمی دانم به ویژه آنانی که خود را نماد اخلاقیت نشان می دادند امروز چه می گویند ؟
مگر جز این است که دادگاه با بررسی همه ی مسایل و با تکیه بر داده های دستگاههای امنیتی اعلام داشت که " این فرد - جاسوس - در ارتباط مستقیم با رهبران کرد بوده است " ؟ مگر به این دلیل و دلایل دیگر آشکار نگردید که عزیز غفاری نمی توانسته آن فرد مورد نظر بوده باشد ؟ مگر دادگاه این همه را نشان نداد تا حایی که یکی از وکلای قربانیان ترور که خود به عزیز غفاری مشکوک بوده، در آخرین سخنانه خود در دادگاه گفت که :" ما از ابتدا در مورد خائن بر یک نفر، صاحب رستوران عزیز غفاری، متمرکز بودیم که جریان دادگاه خدس ما را تایید نکرد ."
مگر او در ادامه ی سخن خود از عزیز غفاری پوزش نخواست و نگفت که :" متاسفم که صاحب رستوران این درد را علاوه بر درد جسمانی باید با خود حمل کند ."؟
ای کاش یک هزارم این همدردی را بهتان زنان می داشتند .
پهلوان پنبه هایی که از تمدن آلمان می لافید و یاوه می بافید و هیچ توجه ای به آخرین سخن دادستان در دادگاه نمی کنید که گفته بود :" تراژدی این ترور می تواند این باشد که منبع اطلاعاتی رژیم خود شاهد ترور بوده و از آن جان سالم بدر نبرده است ."
البته می دانم که بهتان زنان و پرونده سازان کوچکترین اهمیتی به این چیزها نمی دهند و هم چنان سنت به جا می آورند ؛ گران سنتِ دروغ گویی را.
باری از آن جایی که سخن تازه ای نگفته اند، به نوشته ی گذشته ی خود - فرهنگ دروغ و ترور میکونوس - ارجاع می دهم که هنوز هم پاسخ همه ی این جنجالهاست .
ولی این جا از پرونده سازان و پهلوان پنبه ها می پرسم: اگر به راستی دستان عزیز غفاری به خون آغشته است پس چرا دادستانی آلمان کاری با او ندارد ؟ مگر نه این که همین نهاد علی خامنه ای، این رهبر خودخوانده ی شیعیان جهان را به آمریت ترور میکونوس محکوم نمود و حتا از آن هم فراتر رفته و وزیر خارجه، رییس جمهور، وزیر اطلاعات و تعداد دیگری از شخصیتها و نهادها را شریک این کشتار دانست ؟
راستی چرا با عزیز غفاری کاری ندارند ؟ از او می ترسند ؟ یا او را چنان شخصیت بلند پایه ای می دانند که نمی خواهند نام او را به میان آورند ؟
راستی چرا او را دستگیر و روانه زندان نمی کنند ؟
البته از قول باز هم یک خبرنگار می گویند که کاری با عزیز غفاری ندارند چون مقامات آلمانی کاری با او ندارند.
آن چه به مقامات قضایی آلمان مربوط می شود این واقعیت است که آنان او را نه قاتل بل قربانی ترور میکونوس می دانند و از همین روی بر خلاف میل و خواست پرونده سازان و بهتان زنان کاری با او نداشته و او آزادانه در این کشور زندگی می کند.
به خورشید تابان سوگند، به آب پاک روان سوگند که خنده دارتر از این نشنیده ام که مقام های قضایی آلمان بلندپایه ترین شخصیت های نظام اسلامی را محکوم کنند اما از شخصی چون عزیز غفاری دست بدارند.
پهلوان پنبه ها و پرونده سازان و بهتان زنان این را چه گونه توضیح می دهند.
باز هم سوگند که هیچ علاقه ای به ادامه ی این بحث ندارم و این اندازه را هم فقط به جهت پاس اخلاق مطرح کرده ام ولی اگر پرونده سازان اصرار به طرح همین ادعاهای بی پایه و بی مایه دارند می توان به ریز همه ی مسایل پرداخت . و اما همه ی مسایل بدون چشم پوشی و بدون ملاحضه.
باز هم تاکید دارم که برای روشن شدن بیشتر بهتر است به نوشته ی گذشته - فرهنگ دروغ و ترور میکونوس - مراجعه شود .
نوامبر 2020 برلین
مسعود میرراشد