سرانجام بعد از ۴۴ روز جنگ بین دولتهای آذربایجان و ارمنستان توافق صلحی با میدان داری دولت روسیه منعقد شد. با توجه به استقرار نیروها و ادوات نظامی روسیه در مناطق حائل میتوان حدس زد که بر خلاف سه آتش بس ناموفق قبلی توافق تازه صلح حداقل در کوتاه مدت پایدار میماند. دیگر عاملی که مشوق استمرار این توافق است امتیازات بالایی است که آذربایجان بدست آورده که با پشتیبانی سیاسی، لجستیکی و نظامی ترکیه، برخورد بینابینی روسیه و عدم مداخله آمریکا و غرب بدست آورد رانه تداوم درگیری نظامی تحرکات دولت آذربایجان بود که اکنون دریافته است امکان پیشروی بیشتر در چارچوب مورد نظر ترکیه برای الحاق کامل قره باغ از آستانه تحمل روسیه خارج بوده و میتواند به حمایت روسیه از ارمنستان منجر شود؛ ازاینرو به حفظ پیروزیهای کنونی رضایت داده است. البته مسئله بازگشت آوارگان به مناطق آزاد شده که بیش از یک میلیون نفر را در بر میگیرد و چگونگی اسکان و تملک اموال مساله پیچیدهای است که استمرار توافق صلح را میتواند با چالش مواجه سازد. همچنین به هم خوردن مناسبات جهانی میتواند به دور جدیدی از درگیریها و یا تلاش برای تنظیم پیمان جدید منجر شود.
اکنون آذربایجان توانست هفت منطقهای که خارج از قره باغ کوهستانی در تسخیر ارمنستان بود را بازپس بگیرد که شامل مناطق فضولی، جبرائیل، زنگیلان، قبادلی، کلبجر، آقدام و لاچیان را در دست بگیرد البته بر چهار منطقه از قبل تسلط داشت. پیروزی بزرگ آذربایجان بازگرداندن یک سوم از قلمرو جمهوری خودخوانده آرتساخ- قره باغ شامل شهر مهم و استراتژیک شوشا است که تصرف آن نقش مهمی در کنترل شهر استپاناکرت پایتخت جمهوری خودخوانده آرتساخ دارد.
ارمنستان شکست تحقیرآمیزی را تجربه کرد که باعث اعتراضات گسترده در ارمنستان علیه نیکول پاشینیان شده است.
البته ارمنستان امتیاز ایجاد کریدور از داخل خاک ارمنستان به قره باغ کوهستانی را بدست آورده است اما آذربایجان نیز این محوز را دریافته کرده تا کریدوری از خاک خود به جمهوری خودمختار نخجوان در امتداد نوار مرزی ایران و ارمنستان تاسیس کند که عملا باعث اتصال زمینی ترکیه و جمهوری آذربایجان میشود؛ پیش از این ترکیه برای حمل و نقل زمینی و ترانزیت کالا در این منطقه نیاز به استفاده از خاک ایران را داشت.
اما برنده اصلی این نزاع خونین که منجر به کشته شدن نزدیک به ۵ هزار نفر و مجروح شدن و آواره شدن دهها هزار نفر شده است، دولت روسیه است که نزدیک به دو هزار نفر نیروی نظامی و ۹۰ خودروی زرهی در جمهوری خودخوانده آرتساخ و در منطقه حائل بین ارمنستان و آذربایجان مستقر میکند و با تاسیس پایگاه نظامی عملا حوزه نفوذ خود در قفقاز جنوبی را گسترش داده و تحکیم میکند. این اتفاق همچنین کمک میکند تا قره باغ کوهستانی بر حوزه نفوذ روسیه در ماوراء قفقاز یعنی اوسیتیای جنوبی، ارمنستان و آبخزیا افزوده شود. در عین حال روسیه با تضعیف نقش تاریخی سازمان همکاریهای امنیتی اروپا (گروه مینسیک) در حل و فصل اختلافات در قفقاز موقعیت ژئوپلتیک و نظامی خود را در برابر ناتو نیز تقویت میکند. پوتین در الگویی مشابه در برخورد با اختلافات سرزمینی در گرجستان با اتخاذ سیاست مداخله بینابینی کوشید تا بدون مداخله به نفع یک طرف مناقشه مشابه سال ۱۹۹۱ هم مسیر پیشروی آذریها را متوقف سازد بدون اینکه به درگیری کشیده شود، هم ارمنستان را کاملا به خود وابسته سازد و هم حضور نظامی و راهبردی روسیه در قفقاز جنوبی را ارتقاء دهد. روسیه بعد از موفقیت در مدیریت منازعات داخلی در گرجستان و اوکراین اکنون دست بالا را در حل و فصل درگیریهای ارمنستان و آذربایجان را دستکم تا اطلاع ثانوی بدست آورده است. در این چارچوب پوتین در چارچوب راهبرد بازسازی اقتدار روسه تزاری توانسته است بیشترین نفوذ در قفقاز و ماوراء قفقاز بعد از فروپاشی شوروی را برای روسیه به ارمغان بیاورد که دیگر رویکرد دفاعی نیست بلکه حالت تهاجمی پیدا کرده است.
دولت ترکیه هم در ادامه راهبرد نوعثمانی گری و بازگشت به شرق و رویکرد تهاجمی امتیازاتی بدست آورد و جایگاه خود در معادلات ژئو پلتیک و ژئواقتصادی قفقاز جنوبی را تقویت کرد. ارتباط مستقیم زمینی و ریلی با آذربایجان از طریق ساخت خط آهن قارص-نخجوان مزیتهای ویژهای برای کشور ترکیه دارد.
اما بازنده اصلی منطقهای و طرف خارجی منازعه قره باغ حکومت ایران است که در این درگیری نه تنها میانجی گریهایش مورد توجه قرار نگرفت بلکه موقعیت جغرافیا سیاست (ژئوپلتیک) و جغرافیا اقتصاد (ژئواکونامیک) کشور ایران تضعیف شده و چالشهای امنیتی در مرزهای شمال غربی کشور به طور نسبی افزایش یافته است.
جمهوری اسلامی ایران همانند آغاز درگیریها بعد از فروپاشی شوروی در سالهای اولیه دهه ۹۰ نتوانست موفقیتی در مذاکرات و میانجیگریها داشته باشد. علی رغم اینکه سیاست نظام به نفع حمایت حداکثری از آذربایجان تغییر یافت و طرح پیشنهادی را در قالب تروئیکای ترکیه، ایران و روسیه دنبال میکرد اما هیچکدام از طرفین مناقشه به پیشنهادات جمهوری اسلامی و سفرهای چندگانه عباس عراقچی برای جلب حمایت توجه نشان ندادند. روسیه نیز کاملا ایران را نادیده گرفت و مشابه اتفاقات دیگر مذاکره با ترکیه را مورد توجه قرار داد.
طرح مورد نظر جمهوری اسلامی که با تایید خامنهای تنظیم شده بود خواهان بازپس گیری قره باع کوهستانی و مناطق حائل به جمهوری آذربایجان بود اما در عین حال خواهان اعطای امتیازاتی به ارمنستان با میانجیگری ایران و ایجاد موازنه در برابر حمایت ترکیه از آذربایجان بود، همچنین قرار بود آذربایجان تضمین دهد که نیروهای مسلح سوری منطقه قفقاز جنوبی را ترک کنند. ولی این طرح به شکلی تحقیرآمیز از سوی طرفهای داخلی و خارجی مناقشه قدیمی و خونین قره باغ نادیده گرفته شد.
ابعاد این شکست زمانی معلوم میشود که توجه شود ارمنستان و آذربایجان مرزهای زمینی گستردهای با ایران دارند و هر دو در گذشته نه چندان دور جزو ممالک محروسه ایران محسوب شده و پیوندهای تاریخی و فرهنگی عمیق و پردامنهای با ایران دارند. متاسفانه یکی از حوزههای هزینههای بزرگ و جبران ناپذیر که جمهوری اسلامی بر منافع ملی و توانمندیهای ژئوپلتیک ایران تحمیل کرده است منطقه قفقاز جنوبی و کلا آسیای میانه است. ایران نه تنها نفوذی در این مناطق ندارد بلکه اکنون مرزهای شمال غربی کشور تحت الشعاع سیاستهای توسعه طلبانه روسیه پوتین و ترکیه اردوغان قرار گرفته است که به نوعی یادآور دوران سخت اوایل سلطنت قاجارها است که روسیه تزاری و عثمانیها عرصه را بر ایران در قفقاز تنگ کردند و ایران علاوه بر از دست دادن بخش مهمی از قلمرو سرزمینی موقعیت و جایگاه تاریخیاش را نیز از دست داد.
توافق صلح جدید قره باغ اگر در شکل کنونی نهایی شود در درازمدت برای ایران چالش هایی در بر خواهد داشت. نخست اگر حضور نظامی روسیه دائمی شود بعد از فروپاشی شوروی برای نخستین بار است که روسیه مجددا در مرزهای ایران حضور نظامیاش را گسترش میدهد که بالقوه میتواند منبع بی ثباتی یا حساس شدن نوار مرزی شمال غربی کشور شود. با توجه به گسترش مرزهای مشترک با آذربایجان و روابط راهبردی این جمهوری با ترکیه چالشهای امنیتی دیگری نیز میتوانند بروز کنند. سیاست نابودی اسرائیل در سیاست خارجی جمهوری اسلامی میتواند مرزهای شمال غربی کشور را به منطقه درگیری نیابتی با اسرائیل اضافه کند، بخصوص که تجزیه طلبان ترک و مخالفان مسلح سوری نیز انگیزه لازم برای فعال شدن در این گسل را دارند. اگر نیروهای اسلام گرای سوری در قفقاز جنوبی ماندگار شوند تهدیدی برای امنیت ملی ایران علاوه بر جمهوری اسلامی خواهند بود. فعالیت آنها و ایجاد جبهه درگیری جدید این ظرفیت را دارد که گروههای اسلام گرای جهادی سلفی را نیز به آنجا بکشاند. رقابت تاریخی با ترکیه در قفقاز دیگر وجه تنش آفرین است اگر روند تحولات توازن نداشته باشد و کفه مناسبات به نفع ترکیه سنگین شود.
کریدورهایی که قرار است ایجاد شوند شرایط راهبردی و اقتصادی را به ضرر ایران تغییر میدهند. در حال حاضر ایران در تزانزیت کالا در قفقاز جنوبی نقش مهمی دارد اما این مزیت با ایجاد کریدور «نخجوان-ارمنستان-آذربایجان، ترکیه» چون مسیر کوتاه تری است به تدریج از بین میرود که پیامدهای منفی دائمی برای ایران خواهد داشت. علاوه بر آن دیگر نخجوان نیاز به گاز ایران نخواهد داشت و مبادلات انرژی بین روسیه، آذربایجان و ترکیه میتواند ایران را کاملا از معادلات انتقال انرژیهای فسیلی به اروپا کنار بگذارد اتفاقی که میتواند در روندی مشابه ایران را از طرح ابتکار کمربند چین در اوراآسیا نیز حذف کند.
از زاویهای ممکن است بازگشت اتباع آذری به مناطق اشغال شده توسط دولت ارمنستان و جمهوری خودخوانده آرتساخ در نقاط مرزی ایران منجر به افزایش مبادلات تجاری و همکاریهای عمرانی بین کشورهای ایران و اذربایجان شود اما تحقق این امر اولا پیش شرط هایی دارد که با وضعیت کنونی جمهوری اسلامی چندان جای امیدواری وجود ندارد ثانیا ابعاد و ماندگاری آنها در حدی نیست که امتیازاتی برابر مزیت ترانزیت کالای کنونی و دستیابی ایران به بازار گاز اروپا داشته باشد.
بنابراین با توجه به نکات توضیح داده شده مفاد توافق جدید قرعه باغ فقط شکست برای جمهوری اسلامی نیست بلکه خسارتهای ماندگار برای کشور ایران نیز دارد. اصل پایان دادن به جنگ و درگیری نظامی برای همه و از جمله ایران سودمند است اما محتوی توافق باید بتواند به نیازهای مختلف پاسخ مناسب داده و عوامل تنش آفرین را در شکلی موثر مهار کند. البته معلوم نیست این توافق ماندگار شود ولی از زاویه منافع ملی ایران تغییراتی در آن برای ثبات پایدار در قفقاز جنوبی و ایجاد توازن در چارچوب مناسبات مبتنی بر چندجانبه گرایی بایستگی دارد. در عین حال باید توجه داشت متوقف کردن مسیر نزول نفوذ ایران در قفقاز و به مخاطره افتادن مرزهای شمال غربی کشور نیازمند تغییرات اساسی در سیاست خارجی است. وجود جمهوری اسلامی نقش آفرینی موثر ایران در قفقاز و کلا مناطق پیرامونی ایران اعم از فرارود، آسیایی میانه و سپس میان رودان امکان پذیر نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در سایت [دیدگاه نو] منتشر شد.