تصور غرب این بود. همانطور که شوروی کمونیست را با پروسه کمربند سبز (تسلیح و تقویت افراطیون اسلامی افغان علیه اشغال افغانستان از سوی ارتش سرخ و تحمیل انقلاب اسلامی به ایران در سال ۵۷) سرنگون نمودند. چین را نیز با توجه به تجربهای که از هنگ کنگ (مستعمره انگلستان از ۱۹۴۱ تا ۱۹۹۷) داشت و این بندر را تبدیل به یکی از مهمترین بازارهای مالی و اقتصادی جهان سرمایه داری نمود. میتواند با انتقال کارخانهها تکنولوژی و سرمایه داریهای جهان آزاد به چین و در نتیجه متحول ساختن جامعه مائو و مارکس زده آن، با خیزشهای میلیاردی علیه حزب حاکم چند میلیونی (در نظام تک حزبی جمهوری خلق چین، حزب مارکسیست مائو یست با ۸۶ میلیون عضو و سازمانهای مرکزی هفت گانه آن، با هدف جهانی کردن و تحقق کمونیسم درجهان، حرف اول و آخر را در کنترل جمعیت یک و نیم میلیاردی این کشور میزند) و سرنگونی نظام کمونیستی آن، تبدیل به یکی از قطبهای سرمایه داری جهان آزاد در پروسه گلوبالیزم جهانی نموده، یکبار و برای همیشه، به تفکر مارکسیسم لنینیسم در دنیا، مهر باطل زند.
غافل از این که حزب کمونیست چین از فروپاشی شوروی پند و عبرت گرفته، کمربندهای خود را سفت و سخت نموده، دو بازی موازی الف- گول زدن جهان سرمایه داری که بله ما چینیها ابتدا در هنگ کنگ و اکنون در کل چین در دام سرمایه داری افتادیم و آنرا بالاجبار پذیرفتیم و حساب دفتر سیاسی حزب کمونیست چین با حاکمیت چین جداست. ب- بر عکس حفظ قدرت استالینی حزب کمونیست چین و مدیریت سرمایه داری، در راستای منافع این حزب، برای اینکه حرف اول و آخر را در دنیا بزنند، حتی بدون اینکه اجازه یک میلیمتر و یک اپسیلون، برای تحقق نظام سرمایه داری در چین، به غرب بدهند. رهبری جمهوری خواهان آمریکا در چهار سال اخیر بر آن بود. که جلو این محصول خطرناک گلوبالیزم را بگیرد.
از طرفی، محصول دیگر این گلوبالیزم، جمهوری اسلامی بود. که با محور هلال شیعه و جنگ و تروریسم بی پایان، در منطقه و جهان، تنور آتش این گلوبالیزم را گرم نگه میداشت. که بعلت ایستادگی مردم ایران در مقابل آن، آن اعتماد همیشگی به این زاده گلوبالیزم از سوی اربابان به حداقل رسیده، مضافا بر اینکه، در غیاب دولتمردان استخوان دار دنیا، روسیه پوتین، با اغتنام از فرصت هایی که رژیم تهران در اختیار آن گذاشته، زمینه را طوری فراهم ساخته، که برنده این پروسه و جایگزین جمهوری اسلامی در هلال شیعه گردد. ابتدا سوریه را گرفت و بر آن منطقه و اطراف آن نفوذ یافت و با از بین بردن نوار مرزی ایران با ارمنستان و استقرار سربازان روسی در آن، زمینه را برای پیوستن شمال ایران به هلال شیعه در محور روسیه، فراهم نمود. تمام آن صدها میلیارد دلاری که خرج هلال شیعه منطقه با مرکزیت تهران شده بود. مفت و رایگان نصیب روسیه شد.
این سناریوها تنها با دستان توانمند ملت ایران به هم میخورد. خیزش ملت ایران، هم سد محکمی در مقابل تهام شرق به غرب ایجاد میکند و هم روسیه به ظاهر کاپیتالیست اما با نیت بازگرداندن قدرت و توان شوروی سابق را، از تبدیل شمال خلیج فارس به منطقه نفوذ آن مانع میگردد. چاره نجات دنیا، این است. که مردم ایران بار دیگر حاکم بر سرنوشت خود گردد.
علی اکبر امیدمهر