Sunday, Dec 13, 2020

صفحه نخست » جسته و گریخته در باره اعدام روح الله زم؛ ف. م. سخن

74C9375E-136E-4C73-99FF-03B025A62487.png-جناب بازجو خبرنگار، آقای علی رضوانی!
معمولا به جنایتکاران و نوچه ی جنایتکاران چنین توصیه ای نمی کنم و می گذارم سرنوشت کار خودش را بکند، اما بچه جان! تو موقع انقلاب به دنیا نیامده بودی. ما یک تقی روحانی یی داشتیم که گوینده ی رادیو بود و مسابقه بیست سوالی و برنامه صبح جمعه با شما را اجرا می کرد.


وقتی انقلاب شد، با وجود این که مثل تو بازجو-خبرنگار و وردست شکنجه چی نبود، موقعی که داشتند او را برای اجرای حکم دادگاه انقلاب به محل زندان می بردند، یک عده از مخالفان شاه ریختند، به روایتی زبان اش را از حلقوم اش بیرون کشیدند، و به روایتی دیگر چنان زدند که بعد از آن دیگر نتوانست از جایش بلند شود.


آره عزیزم. این کسانی که تو برایشان گریبان چاک می دهی همه بالای هفتاد سال دارند و چه حکومت عوض شود چه نشود، به زودی رفتنی اند. این تو و امثال تو هستید که حالا حالا ها خواهید ماند، و بالاخره مردم هم انقلاب نکنند، خامنه ای خواهد مُرد و موجی در این خراب شده بر خواهد خاست و دقیقا بر سر امثال تو با شدتی باور نکردنی فرود خواهد آمد. حالا برو جلو پسر جان، این میکروفون و این هم جوان محکوم به اعدام....

-خانم ملیحه محمدی! کمونیست سابق و چپ چپ کرده ی امروز!
البته در سازمان فداییان خلق ظاهرا فرصتی نبوده تا به شما ادب اجتماعی بیاموزند و بگویند وقتی کسی درگذشت، در بیان درگذشت اش نمی نویسند «فلانی مُرد» و وقتی پیکر طرف را تازه از بالای دار پایین آورده اند و بدن هنوز گرم اش را زیر خاک سرد دفن کرده اند، آدم شروع نمی کند به بیان این که فرد متوفی پخته نبود و تجربه نداشت و تدبیر نداشت و از این حرف ها. همین قدر که سرکار عالی دارای پختگی و تجربه و تدبیر هستید برای هفت پشت ملت کافی ست. فقط به این همه محاسن، یک کم نمک ادب و انسانیت بزنید، بد نمی شود....

-جناب محمدعلی زم، پدر روح الله زم!
اگر آرامشی که دین به آدم می دهد این است که شما دارید و مثلا به شما گفته اند که بچه ات فردا اعدام می شود و شما به او این خبر را نمی دهید، و بعد ش هم می آیید منزل شام نوش جان می کنید و در نماز جماعت با خانواده احساس لذتی بالاتر از لذت نماز خواندن در خانه ی خدا می کنید، مرده شور هر چه آرامش است ببرد!

می دانم الان وقت گرفتن یقه ی شما نیست ولی آخر شمر ذی الجوشن هم که باشی و قرار باشد فردا جنازه بچه ات را روی دستان ات بگذارند، دستکم دادی فریادی نعره ای چیزی می کشی که همان دین شما گفته که وقتی ظلمی بر تو روا می شود و کاری از دست ات بر نمی آید حق داری که هر چه بد و بیراه به ذهن ات می آید نصیب فرد ظالم کنی.

حالا فعلا در شوک از دست دادن فرزند هستی و به خیال خودت از آن دنیا آرامش به تو هدیه می شود، اما یک کم که بگذرد و گرمی بدن ات کم شود، متوجه می شوی که عجب سرِ خود و مردم را گول مالیدی و با همین خود فریبی، بچه ات را جلاد برد و جنازه اش را تحویل تو داد....

این مصیبت را به شما که الان در عالم هپروت به سر می بری تسلیت می گویم....



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy