انصاف نیوز - سردار محمد عزلتی مقدم ضمن شرحی از منش و روش محسن فخریزاده تاکید میکند که در رسانهها و تحلیلها کاری که او انجام میداده بنوعی خلط شده و باید گفت که شهید فخری زاده در زمینهی پدافند هستهای فعال بوده و نه آفند و بمب هستهای. او همچنین در بخش دیگری از این گفتوگو ضمن تحلیل این ترور به روایات رسمی و غیر رسمی متفاوت و مختلفی از این اتفاق میپردازد که از روز ترور به گوش رسید و رسانهای شد. سردار عزلتی مقدم تاکید میکند که روایتهای رسمی را قبول نداشته و بیشتر به روایات غیر رسمی از این موضوع باور دارد و میگوید: «بنظرم در روایات رسمی تلاش میشود ضعفها پوشیده شود؛ طبیعی است و من هم در این سیستم بودهام، معمولا وقتی شما میخواهید بصورت رسمی موضعگیری کنید، طوری موضعگیری میکنید که ضعفهای خودیها پوشش داده شود.»
«آقای فخریزاده به وصیت امام پایبند بود»
سردار عزلتی مقدم ذکر مقدمهای را در پرداختن به ترور محسن فخریزاده در مورد شخصیت او ضروری میداند و میگوید: ایشان پاسدار بودند، اول سپاه در سنین جوانی به سپاه پیوستهاند و آنچه من درموردشان شنیدم این بود که مدتی در کردستان خدمت کردهاند. اگر بخواهیم بچههای سپاه را -که درمحیطهای مختلف جنگی و در ناامنی قرار داشتند- دستهبندی کنم، در کردستان، یعنی مناطق کردنشینی که ضدانقلاب هم در آنجا فعال بودند، بچههای سپاهی که آنجا بودند به نسبت دیگر بچههایی که در جنوب یا مناطق دیگر مثل سیستان و بلوچستان میجنگیدند، واقعا بیشترین فشار را تحمل میکردند. بخصوص در سالهای اولیهی انقلاب مثل ۶۰-۶۱؛ بقول خود بچههایی که آنجا میجنگیدند، هرکسی میرفت و در غرب میجنگید خالصتر میشد. بهرحال در جنوب مردم عربزبان بودند و از حکومت جمهوری اسلامی حمایت میکردند و امنیت نیروها در داخل فراهم بود. ولی وقتی به کردستان میرفتیم، در محیط کردستان و در روستایی که نزدیک ما بود احساس امنیت نمیکردیم چون کوموله و دموکرات و... با مردم قاطی شده بودند و مردم را گروگان گرفته بودند و از آنها یارامتی میگرفتند. آنها میگویند یارامتی حق ماست و چون برایتان میجنگیم باید به ما بدهید؛ ما به یارامتی میگوییم باج. از مردم باج میگرفتند که مثلا شما ما را افشا نکنید و وقتی نیروهای سپاه میرفتند و میخواستند عملیات انجام دهند از داخل مردم به اینها حمله میشد. آقای محسن فخری زاده در سالهای اولیه که به سپاه آمدند در چنین محیطی پاسدار بودند و خدمت میکردند. ما وقتی دستهبندی میکنیم میگوییم بچههایی که در این محیط بودند بااخلاصترند. البته باقی بچهها هم با اخلاص هستند اما این بچهها اخلاصشان بیشتر است چون در چنین محیط سختی توانستند خدمت کنند.
ایشان از نظر سلوک شخصی، آدمی بوده عاشق امام. من از نزدیک نمیشناختمشان اما از طریق دوستانی که در کردستان با ایشان بودند آشنایی پیدا کردم. در کردستان مسئول روابط عمومی بوده و رزمنده هم نبوده. بنابراین -حتی تا بعد از جنگ طبق گفتهی مطلعین- آدمی بوده که در این باورها ثبات داشته است. اعتقادش به این بوده که همین انقلاب درست است و امام هدیه و عطیهای است از غیب به این ملت و مسیر انقلاب صحیح است. به عقیدهی من ایشان به مبانی که این انقلاب داشته معتقد بوده است و بر این اعتقاد بوده که باید این نظام را حفظ کرده و تلاش کنیم تا بالندهتر شود.
در مسائل سیاسی هم ایشان -برخلاف افرادی از سپاه که بعد از جنگ یا در همان اواخر جنگ به سرشان زد تا نماینده شوند و در سیاست دخالت کنند و یا اظهار نظر کنند و در این جناحبندیها دخالت کنند- ایشان اهل این چیزها هم نبوده و سابقهی حرف و... کسی از ایشان نداشته و برایش مسجل بوده که یک نظامی باید طبق وصیتنامهی امام و ابلاغ فرماندهی کل قوا در این امور دخالت نکند.
«فخریزاده روی پدافند کار میکرد، نه آفند»
او در ادامه به این اشاره میکند که در رسانهها و خبرها و تحلیلها به اینکه آقای فخریزاده روی پدافند هستهای کار میکرده و نه آفند آن پرداخته نشده و میگوید: نکتهی دیگر اینکه کاری که ایشان داشته انجام میداده گویا در خبرها و تحلیلهایی که خواندم خلط شده؛ باید این را مشخص کرد که ایشان در زمینهی پدافند هستهای فعال بودند و نه آفند و بمب هستهای؛ من خودم حلبچه بودم و ایشان هم درجنگ حاضر بوده، ما در جنگ در مقابل سلاح شیمیایی عراق خیلی مظلوم بودیم؛ وقتی که عراق حلبچه را بمباران کرده بود رفتم و از نزدیک دیدم. اینها از عاملهایی استفاده کرده بودند که طرف وقتی داشته از ماشین پیاده میشده همانجا خشک شده بود. زن و بچهاش در وانت بودند و خودش هنگام پیاده شدن خشک شده بود. اینها که تازه مردم خودشان بودند، بچههای ما را هم وقتی که عراق از این سلاحها و عاملهای مختلف استفاده میکرد باید میدیدید که چه مظلوم بودند؛ واقعا بچهها را میسوزاندند. ما که برایمان استفاده از این سلاحها ممنوع بود و فتوای امام این بود که نمیتوانیم از سلاح کشتار جمعی استفاده کنیم و خلاف شرع است.
از آنطرف هم متاسفانه امکانات روز پدافند و مقابله با حملات شیمیایی را دنیا به ما نمیداد و مشکل داشتیم. این را من خودم دیدم و شهید محسن فخری زاده هم در جنگ بوده و این مظلومیت را از نزدیک دیده است. سپاه پدافند داشت اما در مقابل آن حملات آفند و شیمیایی عراق که دنیا کمکش میکرد ما بروز نبودیم. ایشان در بحث هستهای که وارد میشود درواقع با این پیشینه است و میگوید من میخواهم کمک کنم. چون جهان اینگونه نیست که بر حق و حقیقت جلو رود، اسرائیل اینقدر بمب اتم دارد و امریکاییها اینقدر به کشورهای همسو با خود کمک میکنند. ما باید برای روز مبادا در زمینهی پدافند هستهای هم آماده باشیم و ایشان در همین زمینه فعال شد. این را باید به مردم گفت و فهماند. ایشان در فایل صوتی که انگار به مناسبت افتتاح یک درمانگاه هستهای سخنرانی داشتند هم -اگر شنیده باشید- این توضیحات را میدهند.
«در راستای برنامهریزی اسرائیل برای ممانعت از پیشرفت ایران»
او در ادامه به تحلیل ترور محسن فخریزاده پرداخته و گفت: اما در مورد ترور ایشان؛ فکر نمیکنم برخلاف این اظهاراتی که میگویند «در روزهای پایانی ترامپ دارد تلاش میشود کاری علیه ایران انجام شود»؛ من موافق این تحلیل نیستم. ترور را در راستای برنامهریزی اسرائیل میدانم برای ممانعت از پیشرفت و بالندگی ایران در زمینههای هستهای و علومی که برای امنیت و پدافند کشور نیاز است. بنابراین با این گونه تحلیلها و خبرهایی که میگویند در این چند وقت باقی مانده از ترامپ ایران باید نگران باشد، موافق نیستم. البته اگر من الان در سپاه بودم میگفتم سپاه و ارتش باید آماده باشند؛ اما درحال حاضر بعنوان یک آدم غیرنظامی این را نگرانکننده و تهدید نمیدانم؛ این ترور را در ادامهی برنامههای قبلی و ترورهای قبلی اسرائیل میدانم. ماهم ضعفهایی داشتیم که باید برای اینها چارهاندیشی کنیم.
عزلتی مقدم درمورد روایتهای مختلف از نحوهی انجام این ترور گفت: در اطلاعرسانیمان ضعفهای مختلفی داریم و این موضوع هم شامل آن میشود. به هرحال حاکمیت ما باید یک موضعگیری کند، البته بعدا اینها با تاخیر در شورایعالی امنیت ملی نشستهاند و دستور جلسه این بوده است که سرمشق اطلاعرسانی و رسانهای کردن موضوع چه باشد. این را آنجا تصویب میکنند، به سپاه میدهند و حتی ممکن است به روزنامهها و رسانهها هم بدهند که خط تبلیغ این است؛ با تاخیر این کار را انجام دادهاند.
«این روایات رسمی را نمیتوانم هضم کنم»
اما من که این روایت رسمی را قبول ندارم، یعنی من بیشتر روایت غیررسمی را قبول دارم. بنظرم در روایات رسمی تلاش میشود ضعفها پوشیده شود؛ طبیعی است و من هم در این سیستم بودهام، معمولا وقتی شما میخواهید بصورت رسمی موضعگیری کنید، طوری موضعگیری میکنید که ضعفهای خودیها پوشش داده شود. بنظر من ترورهای قبلی نشان داده است که ما ضعفهای اطلاعاتی و امنیتی داریم. اگرچه این ترور هم هوشمندانه بوده و از تکنولوژیهای روز استفاده شده است اما این روایتی که آقای شمخانی و یا آقای فدوی گفتند را من نمیتوانم هضم کنم و نمیپذیرم.
او در ادامه گفت: ما باید برنامهریزی کنیم و از سرمایههایمان حفاظت کنیم. در بحث ترور، آقای شمخانی یک مصاحبهای کردند و گفتند الان امنیت کامل است؛ نگاه ایشان به شدتِ تشریفات و حفاظتی است که برای مسئولینمان میگذاریم. ایشان میگوید «تا این اندازه لازم نیست و خود من دارم با مترو رفتو آمد میکنم»؛ ولی در عین حال وقتی که ما عقبهای داریم که فعالیت اسرائیل در ایران هست باید برای این چارهاندیشی کنیم و ضعف هم در سیستم امنیتی و اطلاعاتی ما وجود دارد که آنها توانستهاند نفوذ کنند.
هم باید در آینده برای حفظ سرمایههای کشور به این توجه شود و هم باید در بحث اینکه ما چگونه با مردم رفتار کنیم که آنها بازوی اطلاعاتی ما شوند کار کنیم. این وضعیت را زمانی که منافقین ترور میکردند تجربه کردیم. منافقین هم کارهایی که میکردند خیلی پیچیده بود و از اسلوبهای مختلفی برای ترورهای ناجوانمردانهی خود بهره میگرفتند. ولی روزی که ما تصمیم گرفتیم با مردم صادقانه مطرح کنیم و امام هم وقتی این را فرمودند که «مردم بیایید در صحنه» واقعا بحث ترور منافقین جمع شد. اما الان مردم وقتی بیتوجهی و بیصداقتی را میبینند، تصور میکنند که حاکمیت دارد به آنها نیرنگ میزند و صادقانه برخورد نمیکند. اینها را باید حل کنیم. اینها مسائلی بنیادین است و اگر حل نشود دشمن هم از بین همین مردم نیرو میگیرد و نفوذ میکند. اینکه تصور کنیم با بیتوجهیها به مردم میتوان این مسائل را حل کرد اشتباهی است که مربوط به چند ده سال اخیر است و بیتوجهی در همین چند ده سال اخیر سبب شده مردم تصور کنند حاکمیت کاری با آنها ندارد و دارد به آنها دروغ میگوید.
«با شعار نمیتوان مردم را برگرداند، بیاعتمادند»
باید برای این چارهاندیشی کنیم و بیپرده حرف بزنیم و بگوییم «مدام نیایید بگویید که مردم همه چیز را قبول دارند»، واقعا چنین نیست، مردم دلشان میخواهد حاکمیت با آنها یکرنگ باشد. مردم این را انتظار دارند و بنظر من فقط به اطلاعات و.. برنمیگردد و به همهنهادها برمیگردد و به کل حاکمیت برمیگردد و باید تصمیمی جدی گرفته شود که همه احساس کنند این نظام و سرزمین و حکومت به خودشان تعلق دارد. مردم را با شعار و این روشها نمیتوان به صحنه برگرداند.
عزلتیمقدم در آسیبشناسی ترور رخ داده گفت: از نظر داخلی اگر بخواهیم بگوییم ترور بر مردم چه اثری دارد، شما مراسم شهید قاسم سلیمانی را دیدید؛ به نظر من تمام چیزی که آنها برنامهریزی کرده بودند با آن استقبال باشکوهی که مردم از شهید قاسم سلیمانی کردند نقش برآب شد. ما در ترور شهید فخریزاده هم همین را مشاهده میکنیم. البته چون بخاطر کرونا امکان تشییع نبود نمیتوان حضور مردم را لمس کرد، ولی واقعا در فضای مجازی دارید این را میبینید که مردم دلشان با این شهید و با این آدم است که داشته برای این کشور و مردم کار میکرده.
«امروز خیلی از آدمهای دورو سرکارند»
میتوان از این ترور درسهایی گرفت و کارهایی کرد؛ اولا آدمهایی مثل ایشان را در همهی زمینهها و بخشهای مختلف به کار گیریم. من بخاطر نوع کاری که در گذشته داشتم خیلی از آدمها را میشناسم، خیلی از آدمهای دورو امروز سرکارند. آنها که امام را قبول ندارند، رهبری را قبول ندارند و با ریا دارند حرف میزنند. اینها بعضی البته در همین بلبشوی اقتصادی رفتند و جاهایی منصوب شدند و دستشان به جاهایی رسید و شروع به سوءاستفاده کردند. خیلی از آنها هنوز چهرهشان مشخص نیست اما من خیلی از اینها را از نزدیک میشناسم، مردم هم میشناسند و شما هم میشناسید، چرا اینها سرکارند؟ یک نفر باید تصمیم بگیرد؛ کاری کنند و بیایند امثال شهید محسن فخریزاده را در این مملکت سرکار بگذارند. زحمت بکشند بیادعا. آقای فخریزاده را نه شما میشناختید و نه من و الان داریم میشناسیم که آدمی بوده بیحاشیه که داشته زحمت میکشیده. ما امثال اینها در کشور داریم و چرا هیچوقت از شایستههایمان استفاده نمیکنیم. بله! شایستههای ما هیچوقت کرنش نمیکنند، «بله قربان گو» نیستند و برای خود حرف دارند. این از زمان احمدی نژاد باب شد که هر وزیری میآمد میگفتند هرکاری من میگویم، اینکه نمیشود و وضعیت کشورداری و نتیجهاش همین میشود که میبینیم. باید کسانی را بیاوریم که شایسته هستند و آنها که شایسته هستند واقعا زیر بار حرف غیرمنطقی نمیروند و صاحب دانش و تجربه هستند، شخصیت برای خود دارند. این یکی از آسیبهاست و باید برای آن و بخاطر آیندهی کشور کاری کنیم تا بتوانیم شایستهسالاری را باب کنیم.
الان اینگونه شده هر موضوعی که مهم هم هست را دورهای مطرح میکنیم و تمام. همین الان سیل را ببینید که هرسال مطرح میشود و معلوم شد که برایش چارهاندیشی نمیکنیم؛ که اگر میکردیم مردم ما هرساله اینقدر خسارت نمیدیدند.
در بخش هستهای را آقای فخری زاده بوده و پیگیر هم بوده و اگر پای صحبتهایش مینشستید حتما ایشان هم درد دلهایی داشتند که چرا توجه نمیشود و این موضوع جدی است. بهرحال شما باید مردم را حفظ کنید.
«آقای منتظری معتقد بود مترو، تجملگرایی است»
او با ذکر مثالی ادامه داد: من یادم است که همین مترو تهران را که میخواستند بسازند آقای منتظری مخالف بود. بعد آقای رفسنجانی آمد در نماز جمعه و گفت که یکی از کارکردهای بحث مترو حملهی هستهای است و وقتی اتفاق بیافتد مردم میتوانند بروند در این متروها و زندگی کنند و از تشعشعات در امان باشند. آنروز آقای منتظری که قائم مقام رهبری هم بود متوجه موضوع نبود. آقای منتظری معتقد بود که این مترو تجملگرایی است و مردم جذب تهران میشوند و روستاها را ول میکنند. حرف آقای منتظری درست است که نباید کاری کرد که مردم روستاها را رها کنند اما حرف آقای هاشمی هم صحیح بوده است؛ هرفکری جای خودش.
ما اگر این ترور را آسیبشناسی کنیم خیلی از اصول را میتوان استخراج کرد؛ منتها باید همه یکدل و یک جهت باشیم و منافع جناحی و حزبی را کنار بگذاریم. من در جریان مکفارلین و مطالعاتی که آنموقع داشتم، احساس میکردم که دو جناح آمریکا انواع اتهامات را بهم میزدند ولی یک خط قرمز داشتند و آن منافع آمریکا بود. ما چرا در ایران خط قرمزی نداریم؟ چرا جناحهای ما این را بلد نیستند، چرا رعایت نمیکنند، هردو جناح هم منظورم است، حالا اصلاحطلبها کمتر و اصولگراها متاسفانه بیشتر چنین میکنند. زمان امام هم باز همین اصولگراهای امروزی اطلاعات را دادند که امام ناراحت شدند و گفتند شما حتی عرضهی ادارهی یک نانوایی را ندارید. آنها باید بیشتر توجه کنند. الان هم بنظرم جریان اصولگرا سرکار است. شما باید منافع کشور و آینده را توجه کنید. آینده برای خودمان است اما متاسفانه اینها رعایت نمیشود. منافع ملی اساس است و ما اینها را یاد نگرفتهایم و تمرین نکردهایم.
«نمیخواست بمب اتم بسازد»
عزلتی مقدم در پایان گفت: ما باید از خون شهید بهره ببریم. ایشان که خود جاودانه شد و به چیزی که از اول جوانی میخواست رسید. الان نزد خانوادهاش روید شاید ببینید که وصیت نامههای مختلفی بارها نوشته تا از جبهه برنگردد. از نظر سیاسی و اجتماعی، نبود ایشان خسران است اما برای شخص ایشان، به چیزی رسیده که دنبالش بوده. در نهایت ما میتوانیم برای وفاق ملی و گرفتن تصمیمات درست از این حادثه بهره ببریم، نه اینکه مثل الان متاسفانه موضوع را ببریم به سمت و سوی دستاویزی شدن برای جریانات مختلف برای بردن بهرههای جناحی. ایشان نه اصولگرا بوده و نه اصلاح طلب. ایشان اتفاقا ارادتمند امام بوده و خدمتگزار نظام بوده. من از دوستان ایشان پرسیدهام. برروید یک کلمه از ایشان بیاورید در مورد اینکه کدام جناح بهتر است! اصلا اینچنین نبوده است. برایش کلان جمهوری اسلامی و نظام و مردم مهم بوده است، کاری هم که میکرده برای حفاظت از مردم میکرده. نمیخواست بمب اتم بسازد، میخواست به این برسد که اگر روزی تحت حملهی اتمی قرار گرفتیم، مردم را حفظ کنیم.