در مقالهای با عنوان «موسوی و کروبی آخرین شانس جمهوری اسلامی» که دوسال پیش منتشر شد متذکر شدم: «موسوی با نگاه مقایسهای میان قتل عام نظام اسلامی ایران در آبان ماه ۹۸ و «میدان ژاله» در زمان شاه، برای معترضانی که گفتند «جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم» پیام میفرستد. این پیام حاوی اینست که شاه و خامنهای هر دو به یک اندازه جنایت کاراند یکی قتل عام میدان ژاله را آفرید و آن دیگری قتل عام آبان ۹۸. اینکه موسوی پای شاه ایران را در رابطه با قتل عام نظام اسلامی به میان میکشد صرفاً به این خاطر است تا به مردم بگوید شعار بنفع خانواده پهلوی بیهوده است. بنابراین نه پهلوی نه خامنهای، بلکه بازگشت به «دوران طلایی» به مثابه حفظ و تداوم و تثبیت نظام اسلامی.
موسوی با این قیاس مع الفارق تلاش کرد تا زمینهء چرخش افکار عمومی که مضمون شعارهایشان در دی ۹۶ و آبان ۹۸ نفی کامل جمهوری اسلامی و نیز نوستالژی دوران حکومت پهلویها بود را به سمت «پیمان» خود فراهم آورد. براستی «پیمان» موسوی چیست که میخواهد برایش ایستادگی کند؟ مشکل با ولایت مطلقه خامنهای و نه کلیت نظام دینی معارض با آزادی و دموکراسی، «پیمان» موسوی ست. بنابراین «پیمان» موسوی چیزی نیست جز نجات نظام اسلامیِ رو به افول و سقوط. حال که مسئله قیاس از سوی موسوی مطرح شده بایست از وی پرسید، این «دوران طلایی» که به قتل عام دستجمعی زندانیان سیاسی ۶۷ آمیخته شده با کدام دوره از نظام شاه سابق ایران قابل قیاس است؟» (پایان نقل قول). موسوی با کدام وجدان و اخلاق از «دوره طلایی امام» سخن میگوید وقتی «امام» چشم هر نوع اصلاح را با کُشتار زندانیان سیاسیِ دوران نخست وزیری خود وی، کور کرده؟ در هر حال، خودفریبان شبه سکولار آهسته آهسته دارند در ترفند تبلیغاتی حکومت برای داغ کردن تنور «انتخابات» همراه میشوند و نخست وزیر محبوب خمینی را در مقابل نامزدی احتمالی یک سرکرده نظامی در فضای جمهوری اسلامی، عَلَم میکنند. درِ سیاست جمهوری اسلامی بر همان پاشنه میچرخد و روش تبلیغاتیاش کما فی السابق «به آن یکی رأی دهیم تا این یکی نیاید» میباشد. پس هر طوری شده بایست شور و شوق در فضای «انتخابات» حاکم شود. جهنمی را که جمهوری اسلامی برای ایران و ایرانی برپا داشته به هر ترتیب و برای موقت هم شده باید از خاطرهها دور و مردم توجهشان به امیدی کاذب جلب گردد. لازم نیست تا به تکرار بخواهیم از جنم جهنمی این نظام دینی سخن بگوییم که همگان از آن زخم بر جبین دارند و بدان آگاهند اما پرسش مهم اینست: تداوم این جهنم را کدام گروه ضمانت کرده است؟ بی شک «نخبگان» و روشنفکران».
«نخبگان» و روشنفکران» مانند عوام در آتش روزمرگی میسوزند و میسازند. در واقع خواص و عوام با هم، همسوز و همسازند. در روزمرگیِ خواص و عوام همه چیز متعارف است و رسم معمول که به هر دو تحمیل شده طبق روال پیش میرود. امید کاذب در میان عوام و خواص اینست که حاکمان اسلامی به سهولت توانستند و میتوانند تبلیغات گستردهای از اسلام زربفت و ملیله دوزی شده از «روادار، آزادی و دموکراسی» و امثالهم را بگونهای در اذهانشان فرو کنند تا سرمنزل حقیقی را از این طریق بجویند. در حالیکه آزادی و دموکراسی، مفاهیم مورد غضب نظامهای دینی خصوصاً از نوع بدخیماش اسلام، هستند. این مفاهیم هیچ مناسبتی با مسائل روزمرگی ندارند بلکه پیش از هرچیز، لازمه تدویناند. چنین تدوینی از توان معتقدان و باورمندان به حکومت دینی و «نخبگان» و «روشنفکران» ش خارج است. هر عزمی گر بخواهد در این زمینه جزم شود بی تردید با برخورد به دو عامل میتواند میسر گردد. این دو عامل یکی سنت ارزشهای اسلامی فرهنگ ماست و دیگر نظام سیاسی برآمده از آن. خواص ایرانی در آغوش گرم و نرم هر دو آن، خفته است. با خفتگی در این دو عامل است که خواص اعم از حاکم و مغلوب، موضوع و موازین انتخابات جمهوری اسلامی را جدی گرفته و با تکیه بر آن، هم خود و هم عوام را به کجراهه «به آن یکی رأی دهیم تا این یکی نیاید»، میکشاند.
در پنج ماه مانده به «انتخابات» موسوی و رهنورد اجازه یافتند تلفنی با مادر سهراب اعرابی تماس حاصل کنند. خبرهای دیگر نیز حاکی از این است که خودِ نظام دارد منفذی در این حصر خودساخته باز میکند تا افکار عمومی را هم بسنجد و هم بفریبد. سهراب اعرابی جوانی که در جریان جنبش معروف به سبز مورد هدف تک تیراندازان نظام اسلامی قرار گرفت و کشته شد. با نزدیک شدن زمان «انتخابات»، حکومت بر طبق روال معمولش مشغول شُل کردن سرِ کیسه برای میدان دادن خودی هاست تا افکار عمومی جامعه و مردم را برای شرکت در آن آماده و همراه کند. ترفند تبلیغاتی حکومت هراس افکنی ست بدینصورت که، فرد معیوب و قسی القلب را وارد صحنه میکند تا مردم از ترس وی به فردی «ملایمتر» رأی دهند. هدف، صحنه آرایی ست برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی. اکنون زمزمه نامزدی نظامیان برای «انتخابات» جمهوری اسلامی به گوش میرسد. و همزمان جمهوری اسلامی با کنترل موسوی را وارد صحنه بازی میکند. برجسته کردن این سخن موسوی «ما بر سر پیمان خود ایستاده ایم» که عمدتاً از سوی نظام دینی دنبال میشود و فریب خوردگان شبه سکولار آن را جار میزنند، به قصد پایان بخشیدن به سرخوردگی و انفعال جامعه و مردم و فعال کردن فضای «انتخابات» و از این طریق کسب مقبولیت اجتماعی، برای نظام است و بس. «پیمان» موسوی چیزی نیست جز پیمان به تداوم نظام اسلامی. با وجودی که جمهوری اسلامی بدجور در مخمصه بی کفایتی خویش و محاصره مدنی گیر کرده اما احتمالاً قصد آن را ندارد تا موسوی بعنوان نامزد «انتخابات» از صافیاش رد شود. بلکه هدف اصلی نحوه ایجاد شور و هیجان در میان مردمی ست که در نوحه سراییهای حزن آلودِ چهل و دو ساله جمهوری اسلامی و روزمرگی،ای بسا هر صدایی را از درون این نظام انسان کُش، آهنگ دلنواز بشنوند. نظام اسلامی درصدد است و امید دارد با ایجاد برخی امکانات کنترل شده برای موسوی و دمیدن شور و شوق در روان خُرد و خمیر شده اجتماعی مردم، بتواند فضای «انتخابات» را هر طور شده بنفع کلیت نظام تغییر و تثبیت نماید. جمهوری اسلامی در عوامفریبی و خام کردن «نخبگان» ساده اندیش، کارکُشته است. بنابراین آماج اصلی نظام دینیِ بی کفایت و اصلاح طلبانش در «انتخابات» پیش رو دامن زدن و گرمی بخشیدن به فضای شور و نشاط برای کشاندن عوام به پای صندوقهای رأی جهت اخذ مقبولیت داخلی و خارجی ست و دیگر هیچ.
نیکروز اعظمی
باز به اسارت خود رأی خواهند داد؟! مسعود نقره کار
مثلث آقایان بیق و لشگر بانوان بوق، مهدی استعدادی شاد