Friday, Feb 5, 2021

صفحه نخست » سرزمین گل و بلبل "ام القرای اسلام "در آئینه یک تصویر (بخش چهارم)، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpg"دادگاه‌های انقلاب آئینه تمامی نمای حکومت اسلامی است. از دو گونه وکیل عبور میکنم به دسته سوم وکلا می‌رسم. بخشی که صرفا نام وکیل بر خود نهاده اما عملا کار دلالی، واسطه گری، نامه نگاری در سطح پائین و وکالت آبکی را انجام می‌دهند.

این دسته از وکلا عمدتا در بیرون ساختمان دادگاه می‌چرخند با مراجعین صحبت می‌کنند، بسته به وضعیت مالی او برایش در همان محوطه خارج از دادگاه شکایت نامه می‌نویسند. سپس با چانه زنی عهده دار کارهائی که چندان مهم نیستند می‌گردند.

دعواهای خانوادگی، طلاق وطلاق کشی موضوع اصلی این دادگاه‌ها است. داستان این دادگاه‌های خانواده بسیار تلخ و دردآور است. نشانی از عمق فاجعه، از فروپاشی اخلاقی، گسستن بافت خانواده‌ها، سرخوردگی، بی چشم اندازی، عدم باور وتکیه بر چیزی که قبلا انسجام خانوادگی گفته می‌شد. حرمت در روابط فی المابین، احترام به بزرگان خانواده بحداقل رسیده است. برادر دربرابر برادر می‌ایستد. حتی مادر در کشمکش بین فرزندان این سو آن سو کشیده می‌شود. دعواهائی که اکثریت غریب به اتفاقشان منشا مادی دارند.
از درگیری ارثی گرفته تاگرفتن مهریه. طلاق بیشترین پرونده این دادگاه‌ها را تشکیل میدهد. هستندزنانی که می‌خواهند با دریافت تمامی مهریه از همسران خود جداگردند! مردانی که توان پرداخت مبالغ عظیم قید شده در عقد نامه را ندارند. کاری که ماه هاطول می‌کشد ودر جریان آن چه درگیری‌های فردی وخانوادگی بین خانواده زن ومرد صورت نمی‌گیرد.
همه چیز در این سرزمین در حال فروپاشی است. نمیدانم چگونه باید ارزیابی کرد. از یک طرف ارزش‌های سنتی که با نوعی قرار داد‌های اخلاقی وعمدتا ریشه در روابط بخشی فئودالی، بخشی در سرمایه داری نو پای زمان شاه ودر هم آهنگی با دستگاه‌های دینی، وروحانیون بعنوان معتمدین وجود داشت، بعد انقلاب اسلامی بخصوص دراین دودهه اخیر کاملا فروریخته. مراجع روحانی در نزد اکثریت مردم بخصوص نسل جوان اعتبار از کف داده وبعنوان فاسد ترین بخش اجتماعی که سر سلسله فسادند مورد تنفر عمومند.
"بررسی خود مراکز تحقیق دانشگاهی این افت شدید اعتماد به روحانیون را نشان میدهد". اگردر ظاهر مردم مستاصل ناگزیر از تمکین، دم درکشیدن وتائید بخاطر نیاز‌های زندگی و ناگزیری گذران روزمره خود هستند. در باطن ودر عمق وجودشان نفرتی غریب نسبت به آخوند جماعت پیدا کرده‌اند. امری که حکومت نیز بخوبی بر آن واقف است. از همین روبرعکس آنچه در ظاهر قضیه در صدا وسیما والدورم بیلدرم ارگان‌های تبلیغی حکومت می‌گذرد، اما در عمل فسادی دامن گستر در تمامی عرصه‌های زندگی جاریست که حکومت قادر به کنترل آن نیست! چرا که ماهی از سر گندیده است. لذا در عمومیت چشم بر این فساد و پاشیده شدن می‌بندد! فساد وتباهی که چون موریانه پایه‌های تخت خلافت را از درون میجود.
درمیان هیاهوی نهاحیان نهی از منکر، تشکیل دادگاه برای کسان که مخالفت با حجاب می‌کنند! نشان دادن خانه‌های عشرت کده شده حتی درکوچه‌های جنوب شهر امر غریببی نیست.
زندگی‌های بدون ازداوج، مردان وزنان متعلقه‌ای که هر کدام برای خود دوست پسری یا دوست دختری دارند. کم نیستند زنانی که پول مهریه می‌گیرند خانه‌ای می‌خرند ودر کار رفاقت وتور زدن مردان می‌شوند. فرقی ندارد زن دارند ندارند! متقابلا مردانی که زنانشان را طلاق داده وآزاد از هفت دنیا خانه‌هایشان مرکز عیش وعشرت شده که گاه دامنه چنین افرادی به جمع شدن‌های سکسی وسکس گروهی در‌ام القرای اسلامی می‌کشد.
در همین روستاهای اطراف شیراز کم نیستند دختران وپسران نوجوان که با هم رابطه جنسی دارند. بافت قدم سنتی دینی بد طوری در هم می‌ریزد و بجای آن شکل جدیدی از روابط اجتماعی بالا می‌آید که با وجود حسن در هم ریختن بافت سنتی قادر نیست حد اقل در حال حاضر جای گزین درستی بر جای آن بگذارد.
کسانی که روز در خدمت به رژیم گلو می‌درند وهر چه دستشان بیاید در ارتباط‌های گروهی چپاول می‌کنند. نوکیسه گان به نوا رسیده در جمهوری اسلامی ازهر قماش وعمدتا درخدمت به ارگان‌های رژیم وتعدادی نیز خارج از این دایره اما با پول‌های باد آورده، بخشی از سیما و دو گانگی این حکومت هستند. این قماش افراد اکثرا خانه‌ای درکیش یا شمال دارند که صرفا برای خوشگذرانی‌های خود خریده‌اند. دیگر عادی است دیدن زنان طلاق گرفته که از پول مهریه آپارتمان کوچکی در کیش یا کدام شهر ساحلی خریده و مهمان داری مردان متعلقه چون خود می‌کند.
کلمه اعتقاد وتعهد دارند به کلماتی فراموش شده بدل می‌گردند. بی اعتقادی وپشت پا زدن به هر چیز که نشانی از مدهب، موعظه ونصیحت داشته باشد بشدت در جامعه بخصوص جوانان رواج یافته است. هم حاکمیت مردم را به اندازه کافی شناخته هم مردم اورا. شرم فرو ریخته وقاحت بر جای آن نشسته است. در اواخر دوران پهلوی رشوه گرفتن داشت به امری مذموم وخجالت آور بدل می‌گردید. اما حال هیچ کار بزرگ وکوچک بدون دادن رشوه امکان پذیر نیست! امر کاملا جا افتاده. جعبه کارمندانی که کاری دستشان است دهان باز کرده که بدون هیچ شرم وترسی می‌توانی رشوه مورد نظر را در داخل آن بگذاری.
دفاع ازپاکی مایه خنده است! وقتی از دزدی سخن گفته می‌شودکسی اعتراضی نمی‌کند "دمش گرم "! دیگر شنیدن ودیدن هیچ چیزعجیبی از حاکمیت مردم را نه می‌لرزاند، نه می‌ترساند و نه به تعجب وادارمی کند. بقدری وقایع عجیب باور نکردنی دیده ودروغ شنیده‌اند که شنیدن هیچ خبری باعث تعجبشان نمی‌شود.
حکومت با علم به این مسئله هیچ ابائی از هیچ امر ناپسندی نمی‌کندومردم محلی از اعراب ندارند. بحال خودشان ول شده‌اند تا در یک زندگی سراسر استرس، فشار از سر وکول همدیگر بالا رفته گوش هم بریده چرخ زندگی را بچرخانند.
کسانی که در این شامورتی بازی نیستند زیر این چرخ سنگین له ولورده می‌شوندو حکومت ازاین همه گرفتاری که مردم از ترس نان ودست خالی رفتن به خانه فرصت سر خاراندن ندارند بیشترین سو استفاده را می‌کند.
دیدن هزاران کودک کار، کودکان خیابانی ونابود شدنشان در چنگال مافیای کودک ومواد مخدر نه تنها حکومت را به هراس نمی‌اندازد بلکه مردم نیز دیگراز دیدن این همه کودکان ولو شده در معابر عمومی که تحت ستم وتجاوز و سوءاستفاده قرارمی گیرند بر نمی‌آشوبند.
کودکان خیابان، کودکان قهوه خانه‌ها، بیغوله‌ها، پلاستیک آباد‌ها زیر دست لات‌ها، تلکه گیر‌ها، قولان، فروشندگان انسان، منحرفان اخلاقی پر پر می‌شوند! بی آن که جامعه خشن وصلب شده اعتراض بکند. مردم در هم ریخته تر وگرفتار شده تر از آن هستند که توانائی اعتراض مدنی داشته باشند.
داستان کودکان در این‌ام القرای اسلام تلخ ودرد آور است. کودگان کار متفاوت تر از کودکان خیابانی هستند...

ادامه دارد

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy