Tuesday, Feb 9, 2021

صفحه نخست » اعتراضی انتقادی به جناب آقای ف. م. سخن گرامی، عبدالستار دوشوکی

doshouki.jpgاولا خیلی خوشحالم که سلامتی خود را بازیافته اید چون همواره آرزومندی سلامتی و بهروزی شما بوده و هستم و خواهم بود. دیروز مقاله ام تحت عنوان " انقلاب بیست و دو بهمن: انفجار نور یا انتحار کور؟" را برای برخی از دوستان از جمله جنابعالی ایمیل کردم. امروز در خبرنامه گویا نوشته آمیخته با لعن و توهین جنابعالی را خواندم؛ آن هم تحت عنوان "حکایت فرو ریختن نظام پادشاهی و پشیمانی احمقانه خواهندگان آن" . بسیاری از نوشته های تند و انتقادی جنابعالی ارزشمند هستند, اما به شرطی که عجز و عصبیت به توهین و افتراء نیانجامد؛ که شوربختانه باز یکبار دیگر انجامیده است. در ضمن مطلب جنابعالی را طبق سفارش جنابعالی دو بار "درست و کامل" خواندم تا موجب بدفهمی و سوءتفاعم نشود. دفعه پیش در خبرنامه گویا بنده را متهم کردید که مطلبی را نخوانده و نظر داده ام.

اولا بنده یا دیگران (اگرچه مقاله ای مشابه مقاله خویش در خبرنامه گویا ندیدم) هرگز مدعی نشده ایم که "به تنهایی و صرفا بر اساس اراده و عمل فردی، موجب تغییرات بزرگ در عرصه ی سیاست کشور شده ایم". بنده, مثل دیگران، به مثابه یک قطره از جمعیت میلیونی (خودم در تظاهرات میلیونی شانزده شهریور ٥٧ در تهران حضور و شرکت داشتم, و از نزدیک شاهد بودم) سهم ناچیز اما "ساده لوحانه ای" و حقیری داشتم (این را بر خلاف متوهمین از خود راضی) در مقاله ام تاکید کرده ام. البته بنده نمی دانم جنابعالی در آن زمان کجا بودید و چه موضعی داشتید. ولی هر سکه دو رو دارد. مخالفت ما با شاه که بر خلاف قانون اساسی همه کاره اجرایی کشور و تنها تصمیم گیرنده (مثل ولی فقیه مطلق امروزی) بود, امری بود کاملا منطقی و درست و درخواستی بود کاملا قانونی و دموکراتیک. پس از اینکه تلاش کردیم تا از چاله استبداد شاه و ساواک بیرون بیائیم کار درستی بود. اما از اینکه آخوندها با دروغ و تزویر و خدعه می خواستند چاه بزرگتر و عمیق تری بکنند, واقعا خبر نداشتیم. چون در آن زمان تجربه و اطلاعات و دانش ما مثل امروز نبود. نه تجربه طالبان بود و نه داعش و نه بقیه گروه های اسلام سیاسی. دانشمندان بزرگ تاریخ بشریت مثل ابن سینا, ارسطو, افلاطون و غیره فکر می کردند خورشید به دور زمین می چرخد. این دانش و اطلاعات بشری در آن زمان بود و باید با معیار و متراژهای زمان خویش سنجیده شود. بنابراین نباید نوشت که ارسطو و افلاطون ابله و احمق بودند چون بدیهی ترین اطلاعات در مورد گردش زمین به دور خورشید را نمی دانستند.

اگر روزی و روزگاری بعد از کرونا از آلمان به دانمارک تشریف بردید, حتما سری به موزه تاریخ پزشکی در کپنهاگ بزنید. حیرت زده خواهید شد که مثلا دویست سال پیش با جراحی زمخت و خطرناک و برداشتن بخشی از مغر انسان برای علاج بیماری های ساده روانی بهترین روش های پزشکی آن زمان را بکار می بردند. اما امروزه نه تنها آن روش ها ابلهانه, جنون آمیز, وحشتناک و غیر علمی, بلکه جنایتکارانه تلقی خواهد شد. اما آن زمان سقف دانش علمی و شعور بهترین پزشکان در همان حد بود. امروز نه تنها آنها را ابله نمی نامیم, بلکه بعنوان پیشقراولان علم پزشکی مورد احترام همه هستند.

اینکه برخلاف برخی از عیاران همه فن حریف, چرا سواد و علم و دانش و شعور تحصیلکردگان ایران قبل از انقلاب آن قدر پائین بود یا حتی دانشجویانی مثل من اطلاع نداشتند که خمینی در خرداد ٤٢ با دادن رای به زنان و شریک کردن کارگران در سهم کارخانه و دیگر نکات مثبت انقلاب سفید شاه و مردم مخالفت کرده؛ این را باید از شاه و ساواک بپرسید که بقول سعدی چرا سنگ را بسته بود و سگ را آزاد گذاشته بود. چرا کتاب های آخوندها مثل ناصر مکارم شیرازی و حتی شریعتی و غیره آزاد بودند. اما کتاب امثال کسروی ده سال زندان و شکنجه داشت. حتی نخست وزیر مملکت گفته بود: این همه هی نگوئید "شخص اول مملکت", "شخص اول مملکت". چون در این مملکت شخص دوم و سومی وجود ندارد ؛ مملکت است و یک شخص!

گذشته چراغ راه آینده است. مرقوم فرموده اید که تاریخ یک روند اجتناب ناپذیر است. نخیر ! این حرف جنابعالی کاملا غیرعلمی و بر خلاف مستندات تاریخی است. برخلاف وقایع طبیعی و یا گردش زمین به دور خورشید روندهای اجتماعی, سیاسی, اقتصادی و غیره حاصل تلاش انسانها و نهادها و دولتها هستند و مسیر آنها قابل تغییر است. حتی امروزه مسیر تاریخی فرایند طبیعت (که تا دیروز غیر قابل کنترل توسط انسان به نظر می رسید) مثل تغییرات محیط زیستی یا گرم شدن سیاره یا تغییرات قطبی) توسط اراده انسانها تغییر پیدا می کند. در نتیجه برخلاف گفته شما اجتناب ناپذیر نیستند, چه برسد به حوادث سیاسی و اجتماعی. اگر تاریخ اجتناب ناپذیر بود اکنون ما در سال ۲۵۷۹ شاهنشاهی ایران می بودیم و آخوند در حجره تاریک خویش.

بنده نیز مانند جنابعالی و میلیونها ایرانی دردمند و عاصی و آزرده هستیم. بنده نیز از عملکرد خود و دیگران انتقاد می کنم. زیرا نقد لازمه تکامل و پیشرفت و تغییر است. اما نباید با مَنیّت و عصبیّت دیگران را ابله نامید و خود را عقل کل!. درخت هر چه پر بارتر، افتاده تر. افتادگی آموز اگر طالب فیضی، هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.

با آرزوی سلامتی و بهروزی

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

سه شنبه ٢١ بهمن ١٣٩٩

doshoki@gmail.com



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy