یکی از اموری که در جهان اتفاق میافتد و استمرار دار، تحقیر و به زیر سلطه بردن زنان و نوع پوشش آنها بوده و هست. حجاب و پوشش زنان در ایران و دیگر کشورهای اسلامی و دیگر کشورهای جهان مسئلهای است که با تحقیر زن و زیر سوال بردن حق انتخاب او، مانع برخوردار شدن زنان از حقوقشان میباشد.
بنا بر دید مرد سالارانه به زنان، زن به دید جنسی و جاذبه جنسی دیده شده و میشود. متاسفانه زنان به نوع پوششان و چگونه خود را آراستنشان در بسیاری از مجامع و روابط، ارزش گذاری میشوند. بسیاری از فقیهان به زن به دید عقوا کننده نگریستهاند و بدین خاطر او را در شیئ سکسی و جنسی خلاصه کرده و سعی در پوشاندن او داشته و دارند تا بجایی که از دایره شرکت زنان در تحول محرومشان مینمایند. این عدم شرکت زنان در تحول جوامعه نیز امری است که در طول تاریخ و در جوامع مختلف مستمر میباشد و هنوز در جهان ما شاهد آنیم. حتی بعضی از روشنفکران و فیلسوفان نیز در جنس دوم دانستن زنان، نظر دادهاند. در ایران ما دفاع از حقوق زن تا چند دهه قبل امر غریبی بود و امروز زنان وطن ما از بسیاری از حقوق برخوردار نیستند.
در سال ۱۳۵۹ آقای بنی صدر در زمانی که رئیس جمهوری ایران بود، کتابی تحت نام زن و زناشویی با همکاری همسرش خانم عذرا حسینی نوشت. آن کتاب در مسیر چاپخانه در کیف آقای گرمارودی مسئول فرهنگی دفتر بنی صدر، گفته شد، به سرقت رفت! بعد از کودتای سال ۱۳۶۰ معلوم شد که آقای گرمارودی جاسوس خمینی در دفتر بنی صدر بوده است و او به این کار اقرار نمود. به گفته گرمارودی، خمینی مخالف انتشار آن کتاب بوده است. در سال ۱۳۶۵ کتاب زن و زناشویی نوشته آقای بنی صدر در خارج از وطن مجددا نوشته و انتشار یافت. این کتاب نقش زن را در اروپا از دیدگاه سیمون دوبوآر و میشل فوکو و الیزابت بادنتر و از دید مسیحیت و اسلام مورد بررسی قرار میدهد. در این کتاب برای اولین بار از نگاه آیات قرآن حجاب به عنوان چادر و روسری و مقنعه و روبنده و نقاب و... غیر دینی بوده و اثبات شده است. البته کتاب تحقیق جامعی در باره زن در جوامع و در فقه و در دین و در برخوردار شدن و برخوردار نشدن از حقوق میباشد. این کتاب در حدود ۲۰ سال است که در سایت آقای بنی صدر قابل پیاده کردن است. بعد از انتشار آن در اینترنت، در سطح بسیاری از دانشگاههای کشور بصورت خودجوش تکثیر گردید و مورد استقبال مخصوصا نسل جوان خواهان پاسخ به سوالات، قرار گرفت.
در سال ۱۳۹۰ آقای امیر حسین ترکاشوند کتابی تحت نام "حجاب شرعی در عصر پیامبر "را با بیش از ۱۰۰۰ صفحه انتشار داد. این کتاب به جامعه شناسی و مردم شناسی تاریخی میپردازد و نظر فقیهان را در طول تاریخ در زمینه حجاب آورده و آیات قرآن را در این زمینه مورد بررسی قرار میدهد. و با تحقیق ثابت میکند که حجاب رایج که فقه میگوید ساخته ذهن فقیهان است. کوشش و تحقیق خوب او قابل قدردانی است.
در سال ۹۶ آقای محمد جعفری کتابی تحت نام حجاب از چه وقت وارد اسلام شد و چرا؟ انتشار داد. در این کتاب به استناد کتاب آقای ترکاشوند و نظرات نویسنده کتاب و ضمیمههای نظری آقای بنی صدر، وضعیت حجاب را در دوره قبل از اسلام تا امروز گزارش داده است و بنا بر آیات قرآن توضیح در رد حجاب، آنچه که فقیهان حکم کرده و میکنند، داده شده است.
برای این مقاله از کوشش این سه محقق بهره بردهام.
در زمان قبل از اسلام و حتی در دورانی که محمد نظریه جدیدی را پیام آور بود فحشا رواج داشت. در شهر خانه هایی وجود داشت که بر سر خانه پرچم قرمز برپا میکردند که نشاندهنده از فحشا در آن خانه بود. فروش کنیز و برده برای امور جنسی امر غریبی نبود. مردانی در آن دوران بودند که زنان خود را برای مدتی میفروختند. مردانی کنیزان خود را برای امور جنسی میفروختند.
در بعضی از قبایل زنان شوهر و معشوقه داشتند و رسم بوده است که نیم تنه بالایی برای معشوق و نیمته پایینی برای همسران بوده است.
لباس زنان از یک و یا دو تکه پارچه تشکیل میشد. یک تکه بالا تنه، از گردن و سینه و شانهها را مثل دستمال میپوشاند و یک تکه پایین تنه را مثل لونگ میپوشاند. کسانی که وضعیت مالی بدی داشتند که اکثریت مردم آن زمان را شامل میشد، فقط یک تکه پارچه برای پوشاندن بدن داشتهاند. این نوع پوشش شامل مردان و زنان هر دو میشده است. قابل توجه اینکه هنوز این نوع پوشش را در مردان کشورها با آب و هوای گرم و در جنوب ایران نیز در میان مردان، میتوان دید.
خانهها با گل ساخته میشد و دری نداشته و حیانی نیز مرسوم نبوده است. مردان و زنان بدون اطلاع به خانه یکدیگر وارد میشدند.
محمد در پیامش به جامعه میآموزد که: در زمان ورود به خانه اطلاع دهید و یا دربی برای خانه که با حصیر ساخته میشد نصب کنند.
در آن زمان مرد و زن با هم نماز میخواندند و تفاوتی میان مرد و زن از لحاظ مکان و محل نماز وجود نداشت. در طول زمان بخاطر پوشش زنان و مردان که پارچهها کوتاه بود و کوچک بود و در زمان سجده بخشهایی از بدن نمایان میشد، تصمیمات جدید اتخاذ گردید و زنان در پس مردان نماز گذاردند. حتی نوع پوشش تاثیر در ترتیبات سجده گذاشته بود که مثلا اول مردان به رکوع بروند و بعد زنان.
در آن زمان حرفی از حجاب وجود ندارد. هیچگونه شواهدی هم از حجاب نیست.
در سوریه آن زمان یونانیها حاکم بودند و زنان اشراف نقاب میزدند. نقاب زدن را زنان اشراف عرب نیز از آنها آموخته بودند و نقاب میزدند.
برای مطالعه و آگاهی از آن زمان قرآن میگوید: زنان به پیامبر شکایت میبرند که مردان و یا مردان یهود آنها را آزار میدهند. پیامبر از مردان میپرسد که چرا زنان را آزار میدهید و آنها میگویند که تصور میکردیم که آنها کنیزند و یا زنان یهودند. توصیه محمد به زنان است که برای شناخته شدن پارچه بالایی را دور شانهها کشیده و سینهها را بپوشانید تا از یکدیگر باز شناخته شوید.
هنوز حرفی از روسری و چادر و مقنعه و روبنده و... نیست.
تاریخ گواهی میدهد که تا قرن هشتم کسی از فقها هیچ عبارتی در باره موی سر و لزوم پوشش موی سر و حکمی در این باره مطرح نشده است.
در قرن هشتم شیخ شمس الدین محمد بن مکی که به شهید اول معروف است پوشش موی سر زنان را در فقه وارد نمود. او اولین فقیهی است که رسما حکم در باره پوشش موی سر داده است. قابل توجه اینکه او در سال ۷۸۶ فوت نموده است. از آن زمان به بعد بنا بر رسم فقیهان در باره پوشش موی سر و نظریه شهید اول تا قرن ۱۳ هجری بحث و گفتگو بوده است و فقیهانی موافق نظر اوو فقیهانی مخالف نظر او بودهاند.
صاحب مدارک (عاملی، ۱۰۰۹ هجری)، در سخنی ماندگار، به صراحت اعلام کرد که اکثر فقها به بحث واجب بودن پوشش موی سر نپرداختهاند.
آقای محمد جعفری در این باره چنین توضیح میدهد: "وی در شرح العبارتی که محقق حلّی در شرایع الاسلام آورده (ترجمۀ آن عبارت: زنان مجاز نیستند که به جز صورت و دو کف دست و دو قدم پایشان مکشوف باشد، سایر نقاط بدنشان باید با دو پوشش درع و خمار پوشیده باشد)، چنین میگوید: «آگاه باش که در عبارت محقق حلی و نیز در کلام اکثر فقهای شیعه، نه تنها به وجوب پوشش موی سر پرداخته نشده، بلکه از ظاهر عبارت چنین بر میآید که پوشاندنش لازم و واجب نیست، زیرا مو جزو جسد و بدن به حساب نمیآید... ولی شهید اول در کتاب الذکری، وجوبش را اقرب دانسته است، آن هم با اتکاء به این روایت امام باقر که گفت: فاطمه با پیراهنی که بر تن داشت به نماز ایستاد، در حالی که روسری وی [که از شدت کوچکی] فقط میتوانست مو و گوشهای او را بپوشاند. اما این روایت اگر هم سند درستی داشته باشد، با این حال دلالت بر وجوب استتار مو نمیکند، تازه ممکن است با همین روایت بتوان به عدم لزوم پوشاندن گردن استناد کرد".
قابل توجه اینکه منظور صاحب مدارک از عبارت "اکثر فقها"، که به سَتر مو نپرداختهاند، تمام فقهای پیش از شهید اول هستند، و در نتیجه "اقلیتی" که به وجوب ستر مو پرداختهاند، شامل شهید اول و کسانی هستند که پس از وی (تا زمان صاحب مدارک) آمده، و رأی او را پذیرفتهاند.
محقق سبزواری نیز با عاملی صاحب مدارک الاحکام موافق است و معتقد است اولاً نه تنها استنباط ستر گردن با اشکال فقهی مواجه است، بلکه "لازم نبودن سترِ" آن نیز میتواند قابل استنباط باشد. ثانیاً نه تنها در کلام اکثر فقها به لزوم ستر مو پرداخته نشده، بلکه به دلیل خارج بودن مو از مصداق و مدلول "جسد و بدن" میتوان به واجب نبودن پوشش آن حکم کرد.
محمد باقر مجلسی هم معتقد است که «اکثر فقهای شیعه به وجوب پوشش موی سر نپرداختهاند و این شهید اول بود که برای اولین بار رأی به وجوب پوشش آن داد»
از حدود قرن دوازدهم و سیزدهم، بحث "استتار موی سر" با جدیت و حساسیت بیشتری مورد بررسی فقها قرار گرفت و نسبت به گذشته بر شمار موافقان پوشش افزوده گردید. و ما شاهد آنیم که آهسته آهسته واژه خمار و عملکرد خمار که گردن و سینه و شانهها را در بر میگرفت، در ذهنیت و نظر فقیهان بر خلاف گفته قرآن تبدیل به روسری گردید و برخی از فقها به پوشش مو گرایش پیدا کردند.
* از جمله محمد باقر وحید بهبهانی (۱۱۱۷ ه. ق- ۱۲۰۵ ه. ق) در حاشیهاش بر مدارک الحکام، طی توضیحی کوتاه و نه چندان قوی، و نیز تحت تأثیر پوشاک رایج زمان خودش، احتیاطاً رأی به پوشش گردن و مو صادر کرد.
*سید علی طباطبائی صاحب ریاض (۱۲۳۱ ه. ق) تمام بدن زن را عورة میداند و فتوا به استتار مو و گردن صادر میکند. و اصل نظر را بر اجماع میداند. در صورتی که تا ۷۵۰ سال بعد از محمد، مسئله حجاب موضوع نبوده است.
*محمد حسن نجفی، معروف به صاحب جواهر که معاصر با صاحب ریاض بود، «با اینکه رأیاش تمایل به پوشش مو دارد، با این حال اعلام کرده که بین فقهای شیعه اجماع و اتفاق نظر بر روی پوشش گردن و موی سر وجود ندارد»
* الشیخ یوسف آل عصفور البحرانی معروف به بحرانی (متوفی ۱۱۸۶ ه. ق.) با استفاده از واژۀ خمار، مقنعه و ملحفة که در احادیث بکار رفته، «به لزوم پوشاندن گردن و مو رأی داده است» اما عصفور البحرانی که خود قائل به پوشش مو است، خود معترف است فقهایی که به ستر مو پرداختهاند، تعدادشان کم است.
در قرن ۱۴ و ۱۵ قمری، لزوم ستر مو به حداکثر خود رسید. حاج آقا حسین بروجردی (متوفی ۱۳۴۰ خورشیدی)، وجوب پوشش موی سر، چه در نماز، و چه در سایر اوقات را چنین آورده است: «مسئلۀ ۷۹۷: زن باید در موقع نماز، تمام بدن، حتی سر و موی خود را بپوشاند... مسئلۀ ۲۴۴۴: زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند...». مراجع پس از وی در نیم قرن اخیر همچون میلانی، خوانساری، حکیم، خمینی، خویی، گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی مرعشی و... نیز همان رأی حاج آقا حسین بروجردی را تأیید و استنباط کردند.
قابل توجه اینکه در دوران انقلاب مردم ایران، آقای خمینی به عنوان یک فقیه، پوشش را ازاد دانست و کسی از فقیهان مخالفت با نظر خمینی در امور ۱۹ گانه که دفاع از آزادی زن و احزاب و افراد و نویسندگان و... میکرد شنیده نشد. قابل توجه اینکه، نظر خمینی و تعهد او میتوانست تحولی عظیم در حوزه آزادی زن در فقه و در کشورهای اسلامی را ممکن کند. شرط آن عمل به تعهد بود که او انجام نداد. البته بعد از پیروزی مردم در انقلاب و بر خلاف تعهد خمینی که در حکومت شرکت نمیکند و حاکم شدن او بر قدرت و حکومت، شعار یا روسری و یا توسری داده شد و خمینی موافق حجاب اجباری بر خلاف تعهداتش در پاریس گردید. موی سر که تا پیش از قرن هشتم موضوعیت نداشت، و تازه پس از ورودش به متون فقهی تا یکی دو قرن اخیر دارای موافق و مخالف بود، امروز حکمی بی معارض خوانده میشود. اما «محمد صادق روحانی از فقهای معاصر که خود به وجوب پوشش مو معتقد است، میگوید: به ظاهرِ عبارات اکثر فقهای امامیه، اینگونه منسوب است که آنان پوشش مو را واجب نمیدانستند و نیز گروهی از بزرگان امامیه از صدور رأی در این باره خودداری کرده اند».
آیت الله منتظری نیز پوشش مو را اجماعی تلقی نکرده و آن را مسئلۀ اختلافی میداند و میگوید: «پوشش مو، محل خلاف است».
. اولین فقهای قائل به وجوب ستر مو، حدود ۹ تا ۱۰ قرن پس از محمد و حدود ۸ قرن پس از امام جعفر صادق میزیستهاند. این سؤال مطرح میشود که ۹ تا ۱۰ قرن بعد چگونه مباح را حرام کردهاند؟
نظر آقای بنی صدر که در بخشی از کتاب " از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟ " نوشته آقای محمد جعفری آمده است را در اینجا میآورم. «این روایتها بر حکمی بنا شدهاند که فیلسوفان یونانیِ بانی فلسفه قدرت، صادر کردهاند: زن دون انسان و «شئ جنسی» است. این حکم، نخست به دینهای یهود و مسیحیت و سرانجام، اسلام، راه برد. طرفه اینکه «مدرنیته» نیز از آن مصون نماند: امر واقع مستمر. در طول تاریخ، به تناقضهای فراوانِ این حکم که بُن مایهاش زور است، توجه نیز نشد. دنبال راوی و روایت و ثقه و... بودن آن شدند، اما بر آن نشدند غلط را صحیح کنند: غلط سنجیدن حق به شخص است، و صحیح سنجیدن شخص به حق است. با ملاک گرداندن قاعدۀ صحیح، تناقضهای فراوان این روایتها، بر عقل خالی از غرض و رها از بندگی قدرت آشکار میشوند: ۱. تناقض با اصلِ شخص را باید به حق سنجید، و نه حق را به شخص. استنادکنندگان کاری به صحت و حقانیت این روایتها ندارند. کار به گویندۀ آنها دارند. کافی است بگویند قول از پیامبر است، تا حکمی واجب بگردد. تناقض اول، تناقض دوم را ببار میآورد: ۲. تناقض دوم این است که دلیل حکم در خود آن نیست. در هیچیک، دلیل حقانیت حکم وجود ندارد. دلیل، قول گوینده است. در حقیقت، بنابر این اصل اصیلِ «چون حق است خدا میفرماید، نه چون خدا میفرماید حق است»، دلیل حقانیت حکم در خود حکم باید باشد، و در این حکم نیست. و ۳. تناقض سوم این است که سالبِ منزلت زن بمثابۀ انسان است. زیرا بی آنکه زن، «شئ جنسی» و «دون انسان» انگاشته شود، چنین جمله هایی ساختنی نمیشوند. از این نظر ناقضِ آیۀ ۱۳ سوره حجرات است (همانا ما شما را از زن و مرد و... آفریدیم تا شناخته شوید، و باکرامت ترین شما نزد خدا، با تقوی ترین شما است). و ۴. اصل این است که زن و مرد یکدیگر را تحریک جنسی غیر مجاز نکنند. به سخن روشن، در بیرون رابطۀ زناشوئی، پوشش مطلوب پوششی است که رابطۀ زن با مرد را رابطۀ زور جنسی با زور جنسی نگرداند، و به قول فوکو، سبب استقرار «دیکتاتوری سکس» نگردد. و ۵. تناقض دیگر و بس مهم که همواره از آن غفلت میشود، این تناقض است: بنابراین که اسلام خود را دین حق میداند، پس نباید ذهنیتی را تصدیق کند و آنرا مبنای حکم خود گرداند که بنابرآن، «زن شئ جنسی» است. بلکه باید روشهای تغییر این ذهنیت را پیشنهاد کند، که قرآن کرده است. در حقیقت
...
۶. بنابراین که نابسامانیهای جنسی، امر واقع مستمر هستند، پوشاندن زن از فرق سر تا نوک انگشتان پا، به این نابسامانیها پایان نداده است و نمیتوانسته است بدهد. بنابراین، حکم را نه پیامبر فرموده که زور فرموده است. حاصل آن این شده است که در جامعههای مسلمان، زن را «ضعیفه» و حقیر و تابع زور گردانده و در این وضعیت و موقعیت نگاه داشته و این خود از عوامل اساسی واپس ماندن این جامعهها شده است: حکم، ناقض آموزش قرآن است. و ۷. پوشاندن زن و زندانی کردنش در خانه، رابطۀ مغز با مغز را نه تنها میان زنان و مردان، بلکه میان مردان نیز مشکل میکند. زیرا
الف. زنان، بنابراین که «ناقص عقل» باور میشوند، بمثابۀ صاحبان عقول از رابطه حذف میشوند. و
ب. به قدرت بمثابۀ تنظیم کنندۀ رابطهها نقش اول داده میشود. و
ج. مربیان کودکان زنانند که «ناقص عقل» و «شئ جنسی» تلقی میشوند. در نتیجه، عقلها از دوران کودکی، به قدرت مداری خو میکنند. و
د. چون جامعه در رابطههایش محور قدرت میگردد، رشد نمیکند و نظام خود را تکرار میکند. و ۸. میان زن و مرد، پایه را رابطۀ حق با حق نمیشناسد. پایه را قدرت مرد بر زن میشناسد. بنابراین، ناقض حقوق زن و مرد، هر دو است، در صورتیکه بنای قرآن متکی کردن رابطۀ جنسی به دوست داشتن، و اعتماد، و هم پیمان شدن، و پیمان را پیمان حق با حق شناختن، و عمل به حقوق خویش بمثابۀ انسان، است. حال آنکه، بنابر این روایتها، زور جانشین دوست داشتن و اعتماد و پیمان عشق و عمل به حقوق میشود. ۹. نه تنها دلیل حکم در آن نیست، بلکه مبهم نیز هست. بخاطر شفاف کردنِ حکمِ مبهم است که ناگزیر شدهاند در خارج از حکم (عورت گرداندن زن و شئ جنسی و محرک جنسی معنی کردن او)، برایش دلیل بتراشند. با قرآن در تناقض است، چراکه قرآن زن را انسان میخواند و برخوردار از حقوق انسان، و این روایتها او را «عورت» میگردانند! و ۱۰. ضد رشد است. چرا که اصل را بر رشد ناپذیری زن میگذارد، وگرنه او را «عورت» نمیخواند. او «ناقص عقل» انگاشته نمیگشت و ضعیفه نمیشد. همانطور که در عمل واقع شد و استمرار یافت، زنان جامعههای مسلمان رشد نکردند و در نتیجه، مردان نیز از رشد بازماندند. ناقض اصلِ تحصیل علم، فریضۀ زن و مرد است، نیز هست. و...
جای تعجب است که آقای بنی صدر ۳۵ سال قبل در رابطه با حجاب توضیح کامل داده است و سانسورهای اذهان معتقدین به حجاب اجباری را استدلال نموده است و از طرف حوزههای فقه کسی وارد استدلال در رد این نظر نگردیده است.
بسیاری از فقیهان و هم استبداد حاکم بر ایران زن را در شیئ جنسی خلاصه کرده و میبینند. یا زن را پوشیده میبینند و یا آن را عامل فساد و بدون پوشش. داشتن و نداشتن چه نوع و به چه شکل پوشش و چگونگی آن را باز دهنیتهای زورمدار آنها برای زنان تعیین میکند.
زنان باید از حقوق خود برخوردار بگردند و آزاد و مستقل باشند. مستقل در گرفتن تصمیم و آزاد در انتخاب نوع تصمیم. انتخاب پوشش زنان که چه نوع باشد در عهده زنان است.
آزادی زن از روابط قوا وظیفه مدافعان حقوق زنان میباشد. این کار بر عهده مردان و زنان مدافع حقوق است.
تا زن آزاد و مستقل نشود و رشد متناسب با حقوقش نکند، زیر سلطه خواهد ماند و فقیهان از هر دین و مرام برای پوشش و رفتار او و نگرش او و مطیع بودن او حکم صادر میکنند.
ذهنیتهای خشونت طلب در مردان چه برادر باشد و چه پدر و چه همسر باید تغییر رویه بدهند و ذهنیت خود را از تعیین و تکلیف کن نسبت به زنان تغییر بدهند.
این زن نیست که باید خود را از دست مردان با هر رابطه و هر مرام و دینی به شکلی پوشیده کنند که آنها میخواهند. بلکه این مردان هستند که باید نوع دید خود به زنان را تغییر بدهند.