در چند دهە گذشتە کە رژیم ایران بطور هدفمند مناطق حاشیەای را با فقر مطلق مواجە ساختە، فقر در مناطق مرکزی ناچیز و مرکزنشینان پای صندوقهای رای رفتە و بە رژیم مشروعیت بخشیدەاند. آنان با فقر روبرو نبودە و تنها در سالهای اخیر از این گلایە داشتە کە اجیل سبد غذایشان کم شدە و اخیرا هم نگران کوچک شدن سفرە غذاییشان شدەاند. همین مسئلە باعث شدە کە بە کارزار نە بە جمهوری اسلامی و یا اینکە در انتخابات اتی رای ندهند پیوستەاند. هرچند ماهیت این حرکت بیانگر این است کە قهر انان با نظام نە بخاطر پایمال کردن حقوق انسان و آزادی توسط رژیم بلکە دلایل اقتصادی دارد اما بازهم مثبت است.
آنچە همیشە بە بغضی در گلو نهفتە میماند این است کە در چند دهە گذشتە مرکزگرایان در مورد کشتار و تعدی هیئت حاکم علیە دیگر ملتها ببهانە تجزیە کشور تحت تاثیر تبلیغات نظام یا در بهترین حالت سکوت پیشە کردەاند و در تمام این مدت با تفکرات پلیدی از طرف پان ایرانیستها روبرو بودەایم کە رفتار ان عدە اعتبار فارسها را نزد دیگر ملل بشدت مخدوش کردە است. در چهار دهە گذشتە کە ماهیت نظام بر اساس حذف و تعصبات دینی همراە بودە صداهای هرچند ضعیفی از آنان شنیدە نشدەاست اما حال کە حلقە فقر متوجە خودشان شدە زبان بە اعتراض گشودەاند.
بزرگترین اعتراض ایرانیان کە در آبان ماە ۱۳۹۸ انجام گرفت اعتراض بە گرانی بنزین بود و همە اینها نشان میدهد کە ازادی و دموکراسی هنوز جایگاە محکمی در فرهنگ مرکزنشینان ندارد و تنها دستیابی بە سهم بیشتر از ثروت مملکت است کە قبلا بهتر میانشان توزیع میشد و بە جیب میزدند.
حاکمیت پلید آخوندی کە بر خون و کشتار ملتهای غیرفارس استوار گشتە و ثروت مناطق حاشیەای را بە مرکز منتقل، بە عبارتی چپاول کردەاند، از این طریق مرکزنشینان را فربە و راضی نگە داشتە اما حاشیەای ضعیف و فقیر بوجود اوردە است، در نتیجە شکاف ملی عمیق و عمیق تر و بە جرات میتوان گفت ایران به لحاظ ملی، فرهنگی و زبانی تجزیە شدە تنها استبدادی خشن و مناسبات اداری آن را نگە داشتە است.
هنگامی کە بحث فقر و شاخص خط فقر در ایران سخن بمیان میآید درک آنان از فقر مرکز ایران است نە مناطق حاشیەای ایران. مثلا خط فقر ۱۰ میلیون تومان در نظر گرفتە شدە اما اکثریت مردم کوردستان فقرزدە کوردستان با کمتر از دو میلیون تومان زندگی میکنند.
در چهار دهە گذشتە با توجە بە انباشت ثروت در مرکز دنیا بە روی مرکزگرایان باز و کم نقطەای در جهان هست کە ایرانیان ببهانە تحصیل و یا تجارت لانە نکردە نباشند. در کشور کوچک یک میلیونی استونی در حوزە بالتیک ۵۰۰ نفر ایرانی مشغول بە تحصیل با هزینەهای بالا هستند. در اسپانیا ۲۰ هزار نفر و در کانادا و ترکیە دهها هزار نفر زندگی میکنند و این پولها از کجا میاید خود جای تامل است. گرچە ورود بە حوزە اقتصاد کار هر کسی نیست اما همان پولی کە مرکزگرایان بە بهانە تحصیل و زندگی در خارج از کشور ریخت و پاش میکنند میتوان کشوری را از نو آباد کرد.