پروندهی مازیار ابراهیمی، ادعاها دربارهی نقش جادووجنبل در مدیریت کشور، سرنشینان کشتی سانچی، نظر فائزه هاشمی دربارهی فشار تحریم به ایران، وضعیت زندانها، سهمیههای ویژه در کنکور، و چند سوال شوخی
انصاف نیوز: دربارهی پروندهی مازیار ابراهیمی و بقیهی آن ماجرا شما یک جلسهای گذاشتید و تعدادی از کسانی که در آن مقطع زندانی بودند را دعوت کردید.
محمود صادقی: شما از کجا خبردار شدید؟! آن جلسه محرمانه بود! اما گویا در آن قرار فقط «یک نفر» آمد. لطفا توضیح دهید که اساسا چه گذشت و چرا آنها نیامدند؟ چون شنیدههای ما میگوید که آنها یا ترسیدند یا با آنها تماس گرفتند که در چنین جلسهای حضور پیدا نکنند. تاکیدمان روی این موضوع برای این است که تا آن ماجرا باز نشود، اصلا دیگر نمیشود اعتمادی به آن دستگاهها کرد.
آن ماجرا، یک ماجرای خیلی عجیبغریبی است و ابعاد پیدا و پنهان خیلی زیادی دارد که بخشهایی از آن هم به امنیت ملی برمیگردد. بخشی از آن به عملکردی که دستگاه اطلاعاتی داشت برمیگردد که اتفاقا بخشهایی از آن مثبت بود. اتفاقا سوالی که من کردم باعث شد بخشهای مثبت عملکرد دستگاههای اطلاعاتی هم دیده شود؛ اینکه غرامت دادند و اینها را آزاد کردند. چند سال بود اینها اتفاق افتاده بود از از سال ۹۲ و ۹۳. از سال ۹۲ که آقای روحانی آمد، من بعدا با آقای علوی [وزیر اطلاعات] جلساتی داشتم. اتفاقا یک فیلمی از کنگرهی آمریکا پخش شد که نمایندهای طرف را سینجین میکرد؛ من همیشه میگفتم کاش یک فیلم بود که کمیسیون امنیت ملی نشان میداد من چگونه وزیر اطلاعات و معاونینش را سینجین میکردم! البته صدای آن را کمیسیون ضبط کرده بود. من میگفتم اگر فیلم بود، نشان میداد که در مجلس ما هم چنین اتفاقاتی میافتد؛ ولی آنها زنده پخش میکنند و دموکراسیشان را به رخ دنیا میکشند، ما همهی اینها را مکتوم میکنیم.
اتفاقا آقای علوی میگفت از اولین پروندههایی که در آذرماه ۹۲ با آن درگیر شدم، این پرونده [مازیار ابراهیمی] بود و تصمیم گرفتم آن را حل کنم. اینکه چگونه این پرونده حل شد، جزئیات مربوط به خودش را دارد که شاید یک بخشهایی از آن را نتوان بیان کرد. به هر حال توانستند ظرف ۵-۶ ماه پرونده را حل کنند. البته پرونده ابعاد مختلفی داشت. حتی بعضی از کارشناسانِ بدنهی وزارتخانه که در آن کمیسیون حضور داشتند، کماکان معتقد بودند که نباید آنها آزاد میشدند. ولی خب بالاخره وقتی نتوانستند چیزی را ثابت کنند و ثابت شد که اینها بیگناه بودند، آزاد شدند. ۴ میلیارد تومان به آنها غرامت داده بودند. منتها اینها را اعلام نکردند. تا اینکه آقای مازیار ابراهیمی با بیبیسی مصاحبه کرد و این مسائل علنی شد. البته من قبلا هم یک چیزهایی شنیده بودم. حتی فکر کنم آقای مطهری هم در مجلس نهم موضوع را بهصورت غیررسمی پیگیری کرده بودند.
آیا آن غرامت بهتنهایی کافی بود؟ مسئله که به این شکل حل نمیشود.
من میخواهم بگویم که آن چیزی که بنده روی آن دست گذاشتم، خیلی جنبههای مختلفی داشت. براساس آن من دو-سه تا طرح قانونی دادم. مثلا طرح «ممنوعیت ضبط و پخش اعترافات متهمان». یعنی تا زمانی که طرف متهم است، نباید از او اعتراف تلویزیونی گرفته شود. ما برای این طرح کلی ضمانت اجرا گذاشتیم که البته به نتیجه نرسید. ولی اتفاقا اثر گذاشت. با وجود اینکه قانون نشد، ولی مثل یک «قانون نرم» عمل کرد. ما در حقوق میگوییم که یکسری قانون نرم -soft law- داریم و یکسری قانون سخت -hard law- داریم. قانون نرم، قانون نمیشود ولی عرف میشود. حرف زده میشود، خودش هنجارسازی میکند. اتفاقا از آن موقع با اینکه تصویب نشد ولی دیگر اعترافات تلویزیونی را یا پخش نکردند یا خیلی کم پخش کردند.
«برای ما شنود گذاشتند!»
فکر میکنید نمایندههای فعلی اصلا در این حوزهها کاری میکنند؟
نمیدانم. آنها که اکثرشان اصلا جزوی از سیستماند. دستگاه اطلاعاتی ما یک خبطوخطاهای بزرگی در این زمینه داشت ولی بعدا اصلاحات خوبی هم انجام داد. در آن جلسهی مربوط به مازیار ابراهیمی ما میخواستیم چهکار بکنیم؟ من آنجا از خود وزارت اطلاعات هم دعوت کردم، از پارلمانی وزارت اطلاعات و کارشناسیشان دعوت کردم، از آقای ذوالنور که آن موقع رئیس کمیسیون امنیت ملی بود و سایر اعضای کمیسیون ملی دعوت کردم. از این زندانیان هم دعوت کردم. البته از یک خبرنگار هم دعوت کردم، منتها گفتم که این جلسه نباید رسانهای شود؛ آن را کامل ضبط میکنیم اگر اجازه دادند و مشکل امنیتی نداشت، منتشر میکنیم. بعد این دوستان نیامدند ولی برای ما شنود گذاشتند!
پس آمدند؟!
بله، رسما نیامدند ولی برای ما شنود گذاشتند. آن بنده خدایی هم که آمد وقتی از در مجلس رفت بیرون، به محض اینکه موبایلش را روشن کرد به او زنگ زدند او را به آنجا دعوت کردند. یک ناهار هم به او داده بودند. به من زنگ زد گفت، شما به ما ناهار ندادید، آنها به ما ناهار دادند! گفت که به او گفته بودند نباید این کارها را بکنید و فلانی دارد بهرهبرداری تبلیغاتی میکند و از این حرفها. منتها من تا «آخر» رفتم. سوال را به صحن نبردم ولی ۱۰ تا مسئله مطرح کردم، گفتم وزارت اطلاعات به این ۱۰ تا مسئله جواب دهد. یعنی اولا مقصرین این قضیه باید محاکمه شوند؛ یعنی آقای مصلحی -وزیر اطلاعات سابق- و کادری که داشتند همه باید محاکمه شوند.
بگوییم خدا حفظشان کند، یک وقت میآیند روی کار و دیگر دردسر میشود!
نه، من که از این واهمهای ندارم! همچنین گفتم که غرامت اینها باید کامل طبق قانون اساسی محاسبه و پرداخت شود و این غرامت را باید خود اینها بدهند یعنی از بیتالمال ما نمیتوانیم آن را پرداخت کنیم. اگر نتوانستند بدهند طبق اصل ۱۷۱ قانون اساسی، دولت باید پرداخت بکند. دولت باید بیاید در تلویزیون از اینها عذرخواهی کند. یعنی وزارت اطلاعات و صداوسیما باید از اینها اعادهی حیثیت کنند. اینها از جمله چیزهایی بود که ما خواستیم. البته یک مقداری کملطفی کردند. اما من در انتها یک نامهی محرمانهای از وزارت اطلاعات دریافت کردم که نامهی تشکر بود.
به خاطر پیگیریهایی که کردید؟
بله. چون اول یک نامهای به رئیس مجلس نوشتند که به هیئت نظارت ارجاع شد که آن مختومه شد. آخرین نامهای که من از وزارت اطلاعات دارم، نامهای است که در آن وزیر اطلاعات توضیحاتی داده است. مطالبهی اصلی من این بود که باید وزارت اطلاعات به این ۱۰۰ و چند نفر فراخوان بدهد، اینها را دعوت کند و خودش زمینه را برای شکایت اینها باز کند و کمک کارشناسی به اینها بدهد. من هم گفتم کمک میکنم؛ از کانون وکلا برای اینها وکیل میگیریم و مبالغ غرامت را محاسبه میکنیم و پرداخت میکنیم. اتفاقا وزیر اطلاعات گفته بود که خوب است. در آن نامه نوشته بود که پیشنهاد خوبی است و ما هم کمک میکنیم. تقدیر و تشکر هم کردند. منتها دیگر همزمان شد با آخر مجلس و من که دیگر پیگیری نکردم.
اینکه چرا نگذاشتند کسانی که به جلسهی [مربوط به مازیار ابراهیمی] دعوت کرده بودم بیایند، داستانش طولانی است. به یکی از آنها از هتل همدان زنگ زده بودند و وسط راه او را برگرداندند! یک تعداد هم به تهران آمده بودند و میخواستند بیایند، رئیس مسافرخانه در تهران -بنده خدا- ترسید چون مدام به او زنگ میزدند. آخر سر هم کسانی که در آن مسافرخانه بودند، نیامدند.
احتمال دارد این از طرف آن کسانی باشد که مقصر بودند یا اینکه کلا میخواستند که جلسه را لغو کنند؟
برای من ثابت شد که دستگاه نظارتی -این تیمی که الان هستند- حسننیت دارند، ولی میگفتند که از لحاظ بعد امنیتی صلاح نیست که این مسئله باز شود. اتفاقا من میگفتم چرا؟ شما که آمدید ۴ میلیارد دادید، بیایید کاملا محاسبه کنید، غرامت اینها را بدهید و از اینها دلجویی کنید.
جالب بود که طرف میگفت وقتی از ما مصاحبه گرفتند، گفتند «میگویند شما آدمِ آنها شدهاید!». یعنی از دو طرف ضربه خوردند. از یک طرف پروندهی سیاه امنیتی در سوابق آنها مانده است. طرف میگفت که من میخواهم بروم شغل بگیرم، استعلام میکنند، برای من سوءپیشینهی کیفری میشود. از طرف دیگر ضربهی روانی خوردند. همین آقای مازیار ابراهیمی میگفت که بعد از آزادی از زندان، وقتی به فامیلم زنگ میزدم، جواب من را نمیدادند، چون میگفتند برایمان مسئله میشود اگر به تلفن او جواب بدهیم! حق این تعداد انسان را به این شکل ضایع کردید، مسئولیت دارید، اینها را اعادهی حق بکنید. اگر این کار را بکنید اعتبار پیدا میکنید. اعتبار دستگاه اطلاعاتی به این شکل خدشهدار نمیشود، حتی اگر به خطایش اعتراف بکند و بگوید من میخواهم این خطا را اصلاح بکنم. در تمام دستگاههای اطلاعاتی دنیا وقوع خطا پذیرفته شده است. یعنی اینکه سیستم اطلاعاتی به هر دلیلی خطا میکند. ولی مهم این است که سیستم بهگونهای باشد که خودش را ترمیم بکند، بتواند بازسازی و جبران بکند. این کار را تا حدودی -نصفهونیمه- کردند ولی آن جسارت لازم را نداشتند.
چند روز پیش آمنه سادات ذبیحپور -گزارشگر جنجالی بیستوسی- یک ادعایی کرده است درمورد سحر کردن و استفاده از جادوجنبل توسط تیم احمدینژاد که میخواستند رهبر را تحت تاثیر قرار دهند و .... اساسا نقش جادوجنبل در سیستم چیست؟ یعنی شما شنیدید که کسی در سیستم باشد که از این جور چیزها استفاده بکند؟
من شنیدم. ولی دنبال نکردم. بعضی از اشخاص در همین دورهی نمایندگی مجلس هم به من گفتند که فلان مسئول قضایی کشور [عباس غفاری] که بازداشت شد، در زندان هم موقع بازجویی روی ذهن بازجوها تاثیر میگذارد و آنها را تحت کنترل میگیرد! ظاهرا چنین چیزهایی میگفتند. من این مسئله را دیگر دنبال نکردم، چون مسائلی است که به مقدار زیادی چیپ است. کشور این همه مسئله و مشکل دارد که باید به آنها پرداخت. اینها هم ادعاهایی است که معلوم نیست اثبات شود یا نه و مشخص نمیشود کی بود، کی نبود. ولی به نظرم این مسئله در یک سطوحی وجود دارد.
این را از این بابت سوال کردم که مثلا در این یادداشتی که آمنه سادات ذبیحپور نوشته است، این را در یک سطح خیلی عالی تایید میکند که چنین اتفاقاتی میافتد.
منابع اطلاعاتی بیستوسی که معمولا خوب است!
آیا ممکن است سرنشینان سانچی هنوز زنده باشند؟
شما زمانی درمورد کشتی سانچی پیگیر بودید. آیا واقعا احتمال دارد که سرنشینان سانچی هنوز زنده باشند؟
ابهام در آن پرونده زیاد هست؛ بهخصوص چون آن کشتی تحت مجموعهی شستا بود. وزارت تعاون ادعایشان این بود که ما شناسایی کردیم و غرامت کامل دادیم. ولی خانوادهها ادعای دیگری داشتند. اتفاقا این مسئله هم به نظر من کامل شفاف نشد. یعنی هنوز ابهام در آن پرونده زیاد است. من نمیدانم آیا واقعا هنوز زنده هستند یا نه. میگویند که چنین احتمالی وجود دارد ولی من از آن اطلاع دقیق ندارم. حداقل میخواهم بگویم که ابهام در آن پرونده باقی است. اخیرا هم در دیوان عدالت رایهای ابطالِ مربوط به مسائل مربوط به حذف وراثت را گرفتند. بعضی از آنها را ابطال کردند.
این ابهامی که میگویید وجود دارد، احتمال زنده بودن سرنشینان را شامل میشود؟
اصلا بر مبنای اینکه طرف فوت نکرده است، اقدام کردند. یعنی روی اینکه موت این مورث که کسانی ورثهاش هستند، ثابت نشده بود خدشه کردند و به نظرم آن را ابطال کردند.
«التزامبخشی به سهمیهها مهم است»
آیا آقای دکتر صادقی هیچوقت از سهمیهی خانوادهی شهدا استفاده کردند؟
اگر بگویم استفاده نکردم که دروغ است. ولی یک چیزی است که من بهعنوان سپر استفاده کردم؛ نه بهعنوان شمشیر.
یعنی چی؟
این به این معنا است که من امتیاز لازم را از نظر علمی داشتم ولی اگر از آن سهمیه استفاده نمیکردم، کسان دیگری که با فاصلهی زیادی نسبت به من بودند از آن استفاده میکردند. یعنی من نمرهی علمیام را آوردم. امتیازات و نمراتش کاملا هست. رتبهای که من داشتم و فاصلهای که من با نفر بعدی داشتم همه موجود است. یعنی کاملا مستندات آن وجود دارد. ولی سهمیه چیزی است که شاید دهها هزار نفر در کشور از آن استفاده کردهاند یعنی قانون بوده است.
شما با اصل آن موافقاید؟
بله، با اصل آن که در زمان جنگ و جبهه بوده است موافقم. ولی با تعمیم آن به درجات پایینتر، نسلهای بعدی و ورثهها و اینکه دامنهی تبعاتش را افزایش دهند موافق نیستم.
آیا درست است که احترام به آن کسی که در آن خانواده جانش را فدا کرده است را در حوزهی علمی دخالت دهیم؟ یکوقت است شما یکسری امکاناتی برای آن خانواده تدارک میبینید و یکوقت است شما در حوزههای علمی و در رقابتهای علمی امتیازاتی برای اشخاص قائل میشوید؛ شما با این موافقاید؟
با اصل آن موافق نیستم. ولی زمان جنگ آنموقع برای رزمندهها قبل از کنکور کلاسهای تقویتی میگذاشتند. یعنی این حمایتها باید بشود که فرد با نصاب برود. نصاب خیلی بالایی داشت؛ ۹۰ درصد بود. در ابتدا یک حالت رقابت داشت ولی نصاب را مدام کاهش دادند مضاف بر اینکه آن معیارهای ایثارگری را هم خدشهدار کردند. مثلا آمدند گفتند همسر کسی که جانباز ۵ درصد است هم از این سهمیهها استفاده کند. ما این را در مجلس دنبال میکردیم که به نظام سهمیهها یک التزامبخشی کنیم. من یک طرحی را تحت عنوان طرح «رفع تبعیض از نظام آموزشی و شغلی» پیشنهاد کردم که یک فلسفهی خیلی عمیقِ اصلاحطلبانهی مبتنی بر انقلاب اسلامی داشت که در جای خودش مربوط به تبعیضهای مذهبی، قومیتی و ... بود.
یک موضوع دیگر التزامبخشی به این مسئله بود که خود شورای فرهنگی هم درگیر آن ماجرا شدند و با همکاری وزارت علوم یک طرحی را برای التزامبخشی به این سهمیهها دادند. البته مشکل اصلی سهمیهی ایثارگران نیست. ما سهمیههای متعدد دیگری هم داریم. الان طبق آماری که آقای خدایی -رئیس سازمان سنجش- به ما در کمیسیون میداد، در خوشبینانهترین حالت ۳۰ درصد بدون سهمیه میآیند و ۷۰ درصد با انواع سهمیهها هستند. این خیلی نظام را خدشهدار کرده است. اصل آن نیازمند یک بازنگری و عادلانه کردن است. البته ایدهآل این است که اصلا نباشد. ولی اگر ضرورتهایی هم وجود داشته باشد، همان ضرورتها هم باید بازنگری شود. اگر بگوییم کلا نباشد، طیفهایی زیادی میگویند که آقا این اصلاحطلبها مخالف خانوادهی شهدا، ایثارگران، جانبازان و معلولین هستند.
زمانی که ما این مسئله را مطرح کردیم کلی موج علیه ما راه افتاد. الان چند سال از جنگ جهانی دوم فاصله گرفتیم؟ در همهجای دنیا برای ایثارگران، کهنهسربازها و معلولین نظامهای حمایتی خیلی موثرتری نسبت به ما دارند. نظامهای بیمهای و ... دارند؛ البته بهطور منطقی. حالا در بحث علمی هم اگر قرار است سهمیهای اعمال شود، بیشتر باید در «تقویت بنیهی علمی» انجام بگیرد. نباید اینطور باشد که مثلا کسی، نفر ۴۰ هزارم کنکور شود، بعد برود دانشگاه شریف بنشیند، بعد از دو ترم مشروط شود و نتواند ادامه تحصیل بدهد و اصلا باعث کسر حیثیت این مجموعه شود.
نظرتان درمورد وضعیت زندانها چیست؟ این دو سالی که آقای رئیسی آمده یک تغییراتی داده و یک کارهایی را کرده است. برخی حداقل به بخشی از آن خوشبین بودند. اما بروکراسی زندان انگار خیلی بروکراسی پیچیدهای است، یکجاهایی شاید حتی ناخواسته یک سری اتفاقات خیلی بدی در حال افتادن است. برای اینها چه فکری میشود کرد؟
من در مجلس یک طرحی دادم که اتفاقا رفت کمیسیون و مورد بحث هم قرار گرفت ولی خورد به همین سال آخر و آن هم به محاق رفت. ما طرح «هیئت نظارت بر زندانها» را طراحی کردیم با ترکیبی از سه قوه؛ بهطوری که دادگستری، دبیرخانهاش باشد و سه قوه در آن حضور داشته باشند و بازدیدهای دورهای از همهی ندامتگاههای کشور صورت بگیرد. یکی از مشکلات ما این است که یکسری زندان داریم که زندان نیستند، یعنی اینها زندانهایی هستند که شفاف نیستند.
مثلا کجا؟
مثلا آن ندامتگاههایی که ما آنموقع مطلع میشدیم بعضی از نهادهای امنیتی بهعنوان بازداشتگاه دارند.
مثلا کجا؟
من الان نمیتوانم بگویم.
چرا؟
چون برایم پرونده میشود.
اینها چقدر گستردگی دارد؟
من خیلی آماری از گستردگی آن ندارم. ولی ما آنجا نگفتیم زندانها، بلکه بهصورت کلی گفتیم ندامتگاهها؛ هر جایی که در آن افراد را حبس میکنند حالا یا موقت یا دائمی. یعنی آن را به همه چیز تعمیم دادیم. گفتیم که باید بازرسیهای دورهای صورت بگیرد و گزارشهایی منتشر شود و در مجلس گزارش شود و این یک امر مستمر و دائمی شود. سازمان زندانها یکی از شاکیهای من بوده است در آن پروندهای که داشتم. ولی بعدا شکایتشان را پس گرفتند؛ این شکایت مربوط به ناآرامیهای دیماه بود که من بعضی از مطالب را دنبال میکردم و خواستار بازدید از زندان شده بودم.
کار بدی کردید؟
نه، کار بدی نکردیم. ولی علیه ما یک شکایتهایی کردند که خودشان بعدا پس گرفتند. میخواهم بگویم کار خیلی سختی است.
ممانعت برای چه بود که نمیتوانستید از زندان بازدید بکنید؟
باید از آنها بپرسید.
زمان آقای لاریجانی بود؟
بله.
زمان آقای رئیسی اقدام کردید؟
بعضی از زندانها هست که رئیس سازمان زندانها را هم آنجا راه نمیدهند! رئیس سازمان زندانها میگفت من را آنجا راه نمیدهند!
کجا مثلا؟
زندانهایی که نهادهای امنیتی دارند. یعنی در خودِ زندان بندهایی هست که طرف مثلا رفته پای خود را هم گذاشته در را روی پایش بستند! صحنههایی از این قبیل داشتیم. یعنی خود قوهی قضاییه هم بر آنها مدیریت ندارد.
خود دستگاه قضایی هم به این موضوع معترض هستند؟
داخل شاید معترض باشند. حداقل بعضی از رؤسای سازمان زندانها مقاومت میکردند و مطالبه میکردند که دنبال بکنند. من میخواهم بگویم زندانبانی کار خیلی سختی است. ما باید این را حق بدهیم. یعنی کسی که شغلش زندانبانی است -رئیس سازمان زندانها است- یک آدمی است که دارد وظیفهی شغلی خودش را در زندان انجام میدهد، این خیلی کار سختی است. امکاناتشان خیلی کم است. اتفاقا ما در همین طرح گفتیم اگر نظارت شود، آنوقت شما میتوانید از مجلس بودجه بگیرید و برای مجلس توجیه میشود که مثلا برای جیرهی زندانیها باید بودجه اختصاص دهد. سازمان زندانها حتی برای جیرهی زندانیها از لحاظ مالی مشکل دارد. اتفاقا اصلاحات زیادی و مدیریتهای خوبی حتی از دورهی خود آقای لاریجانی صورت گرفت. ما آنها را دنبال میکردیم. البته نمیگذاشتند بازدید کنیم ولی گزارشهایش را که میگرفتیم؛ اصلاحات خیلی خوبی درمورد حقوق زندانیها انجام شده بود که نباید از حق گذشت و آنها را نادیده گرفت.
مثل چی؟
مثلا از جهت بهداشتشان، نظافتشان، تغذیهشان، امکاناتی که در زندان از جهت هواخوری، از جهت خود بندها و .... داشتند اصلاحاتی انجام گرفت. علاوه بر این تدبیری صورت گرفت که هر بندی برای خودشان نماینده داشته باشند و دنبال کنند. درمورد مسائل درمانیشان و اعطای مرخصیشان هم اصلاحاتی صورت گرفت. یکی از کارهایی که در همین دوره آقای رئیسی انجام شد که انصافا باید از آن تقدیر کرد، این بود که در دورهی کرونا به تعداد زیادی از زندانیان مرخصی دادند. اگرچه به بخشی ندادند. من زمانی که ابتدای کار بود و هنوز کرونا در ایران انکار میشد، توییتی کرده بودم. خانوادهها با من تماس میگرفتند و میگفتند کرونا هست و ما نگرانیم، کاری کنید به اینها مرخصی دهند. یک کسی به من گفته است که تو آنموقع نشر اکاذیب کردی! من گفتم «درخواست» که «کذب» نیست. کذب مربوط به «خبر» است و من که خبری ندادم. گفتم آقای رئیسی به اینها مرخصی دهید.
در طول این یک ساله من خیلیها را پیگیری کردم، موردی نامه زدم و درخواست دادم. خوب مرخصی دادند؛ یعنی در این مسائل مربوط به کرونا خوب مدیریت کردند. ولی نظام سازمان زندانهای ما از یک عدم شفافیت، پنهانکاری و چندپارچگی در مدیریت رنج میبرد. یعنی به نظر من خود مقامات قضایی و سیستم سازمان زندانها در بخشهایی از بازداشتگاهها عملا مدیریت ندارند. اینها است که باید شفاف شود. اسم آن طرح را من گذاشته بودم «وجود هیئت هماهنگی و نظارت بر زندانها»؛ به نظر من این لازم است که سه قوه روی امر زندانها نظارت داشته باشند. البته ایدهآل ما چیز دیگری است. یک طرح دیگری دوستان دادند که یکسری از دستگاهها و سازمانها از قوهی قضاییه منفک شوند. ۵-۶ تا دستگاه هستند که اصلا کار قضایی نمیکنند.
یکی از آنها سازمان زندانها است. سازمان زندانها که دیگر کار قضایی نمیکنند؛ کار آنها نگهداری از زندانیان است. چرا باید دست قوهی قضاییه باشد؟ در خیلی از کشورها اصلا آن را به بخش خصوصی دادهاند. زندانها جزو حوزههایی است که خصوصیسازی شده است. ما گفتیم حداقل تبدیل به بخشی شود که نظارتپذیر باشد. یعنی بشود از آن سوال کرد؛ بیاید به فرض زیرمجموعهی دادگستری قرار بگیرد. مثلا سازمان ثبت اسناد و املاک که کار قضایی نمیکند؛ بیاید مثل سازمان ثبت احوال زیرمجموعهی وزارت کشور قرار بگیرد. آن هم ثبت است، این هم ثبت است دیگر؛ آن ثبت احوال است، این ثبت اسناد است. مثلا سازمان نظام پزشکیِ قانونی کار قضایی نمیکند؛ آن هم مثلا بیاید زیرمجموعهی وزارت بهداشت قرار بگیرد. اگر این اقدامات صورت بگیرد، این دستگاه عریض و طویل قوهی قضاییه چابک میشود و روی خودِ سیستم قضایی متمرکز میشوند و کار میکنند.
میگویید توییتی درمورد کرونا کردید که مسئلهساز شد؛ یک سال است یک نهاد محترمی در قم بهخاطر یک کارتونی که در آن گفته شده کرونا از قم شروع شده، شکایت کرده است. میگوید نه از اینجا شروع نشده است، میخواهید ما را بدنام کنید! هنوز هم این پرونده از این دادسرا به آن دادسرا میرود.
فیلمی هم بود که صداوسیما در ایام بعد از انتخابات از قم نشان میداد که بگوید آنجا هیچ خبری نیست. بعد میگفتند آن اولین کسی هم که فیلمش درآمد، آن هم فتوشاپ بوده است! یک بار هم که میگفتند سازههای حرم حضرت معصومه (س) شفابخش است و میگفتند که اصلا ضدکرونا است.
«کاش دین با سیاست آمیختگی داشته باشد»
با توجه به اینکه شما روحانی هم بودید، نظرتان دربارهی رابطهی دین و حکومت چیست؟ حداقل الان چیست؟
این بحث خیلی مفصلی است. آموزههای سیاسی حداقل در دین اسلام خیلی زیاد است و پیغمبر ما خودش حکومت تشکیل داده است. بعضی از پیامبران دیگر هم بودهاند مثل حضرت سلیمان.
در این حد به نظرم تایید شورای نگهبان را میگیرید! اگر با این دستفرمان بروید...
نه من کاری به تایید شورای نگهبان ندارم! ولی میخواهم بگویم که شما یک حکومتی تشکیل دادید که در راس آن پیامبر است. یا مثلا حضرت علی بهعنوان امام از نظر ما شیعیان یا بهعنوان خلیفهی پیامبر از نظر همهی مسلمانان است. نظام خلافت بهگونهای بود که حالا چه خلیفهی اول، چه دوم، چه سوم و چه چهارم بهعنوان خلفای پیغمبر حکمرانی میکردند. آموزههایی که در خود قرآن هست، خیلی سیاسی است. در اسلام سیاست با دیانت خیلی آمیخته شده است. منتها یکوقت است که ما دین را در خدمت سیاست قرار میدهیم و یکوقت هست سیاست را در خدمت دین قرار میدهیم؛ یکوقت دینمان را سیاسی میکنیم و یکوقت سیاستمان را دینی میکنیم.
الان مشکل ما این نیست که دین از سیاست جدا نیست. کاش دین با سیاست آمیختگی داشته باشد و سیرهی امیرالمومنین پیاده شود. امیرالمومنین در جایی میگوید که بارها از پیامبر شنیدم که هر کسی باید بتواند بدون لکنت حرفش را بزند. در مناقشهای خلیفهی دوم -عمر بن خطاب- خودش قضاوت میکرد. امام علی (ع) یک طرف دعوایی بود و طرف دیگری هم حضور داشت، جریان دعوا که تمام شد، چهرهی حضرت درهمکشیده شده بود. قاضی گفت چرا چهرهات درهمکشیده شده است؟ آیا به این دلیل که تو را صدا زدم و گفتم کنار او بنشین ناراحت شدی؟ گفت «نه، چون من را با «کنیه» صدا زدی ناراحت شدم به من گفتی «یا ابالحسن»! چون من را با کنیه صدا زدی و او را به اسم ناراحت شدم». عربها کنیه را نشانهی احترام میدادند؛ حضرت به قاضی میگوید چرا با طرفین دعوا مساوی برخورد نمیکنی؟
ما زمان انقلاب برای مردم نهجالبلاغه میخواندیم، الان رسالهی عملیه را میخواهیم اجرا کنیم! همین باعث بدبینی شده است. آقای خاتمی هم چند بار گفتند؛ اینگونه حکمرانی خودش باعث سکولاریسم میشود. یک خاطرهی جالب به شما بگویم. من در ابتدا برای مجلس دهم رد صلاحیت شدم. ۷ تا سوال از من کرده بودند. به من زنگ زدند و تلفنی سوالها را به من گفتند. گفتند تو ۷ تا مشکل داری، اینها را مکتوب کن بعد هم بیا جواب بده. یکی از آنها این بود که گفته بودند ایشان به نظام جمهوری اسلامی اعتقاد دارد و به نظام دینی هم اعتقاد دارد ولی در عمل سکولار است! من آنجا گفتم که من شخصا اعتقاد دارم که دین اسلام یک دین سیاسی است. ولی پارهای از سوءعملکردها، سوءبرداشتها و سوءاستفادهها باعث شده است که نسل ما از دین گریزان بشود؛ نسل ما از حکومت دینی بیزار شده است. این عملکردها زمینهساز سکولاریسم شده است.
یعنی اگر ما میخواهیم علیه سکولاریسم بجنگیم و آن را رد کنیم باید ببینیم چه چیزی باعث سکولاریسم شده است. در غرب چه چیزی باعث سکولاریسم شد؟ عملکرد کلیسا؛ آن محکمههای تفتیش عقیده. آنها بود که منجر شد که کلیسا به حاشیه برود. حالا صرف نظر از اینکه در جای خودش میتوانیم دربارهی نقش دین بحث بکنیم و اینکه آیا بهتر است دین صرفا بهعنوان منبعی برای اخلاق بماند یا اینکه باید در عمق مسائل اجرایی همه چیز به نام دین مداخله کند. میتوان در مدلها و الگوها بحث کرد که اگر حکومت دینی است تا چه حد باید دین را در حکومت دخالت داد. اینکه شما بیایید به نام دین به قاضی اجازه بدهی که بهعنوان «تعزیر» زندانی را شکنجه بکند و از زندانی اعتراف بگیرد کاملا نادرست است؛ مثل همین قربانیان محیط زیستی که میگفتند قاضی به ما چند صد ضربه شلاق بهعنوان تعزیر حکم میداد.
تعزیر، یک مفهوم فقهی اسلامی است. بعد ما میآییم اسلام را اینقدر تنزل میدهیم. اسلامی که پیامبرش وقتی میخواهد از دنیا برود وصیت میکند که هر کس حقی بر گردن من دارد بیاید به من بگوید. طرف میگوید وقتی رد میشدی آن شلاقی که به مرکب میزدی، به من زده شد. پیامبر لباسش را بالا میزند و میگوید بیا قصاص بکن. وقتی ما میگوییم «حکومت دینی» این را میگوییم؛ پیامبر الگوی ما بوده است.
یکی از مخاطبها پرسیده است که نظرتان دربارهی حضور سپاه در عرصهی سیاست چیست؟
سپاهی که کار خودش را بکند من حاضرم بروم زیر رکابش سینه بزنم و بهعنوان یک بسیجی در زمان جنگ به جبهه بروم با همهی افتخاراتی که تا الان داشته است و همچنان هم دارد. ولی سپاهی که در اقتصاد و سیاست مداخله بکند، از نظر من به انحراف رفته است.
آیندهی ایران را چگونه پیشبینی میکنید؟
ما علیرغم همهی چالشهایی که داریم، یک ملت «در حال تکاپو» هستیم. یکی از دانشجوهای من وقتی فارغالتحصیل شد به کانادا رفت و میخواست آنجا اقامت کند. بعد از ۳ سال برگشت. میگفت اصلا جامعهی آنها هیجان ندارد، همه چیز خیلی راکت و ساکت است. ولی جامعهی ما هیجان دارد و یک جامعهی در حال جنبش و تکاپو است. به نظر من این جامعه در حال شدن است. همانطور که مرحوم شهید بهشتی در وصف مرحوم شریعتی میگوید در حال جستوجوگری است، انگار جامعهی ما یک جستوگرِ در حال شدن است. این یک تعبیر قرآنی هم دارد که میگوید سیرو الی الله. من اینجوری نگاه میکنم. ۴۰-۵۰ سال که در تاریخ دینی یک کشور عددی نیست. هر روز آن برایمان مشکل است. ولی به نظرم میآید با همهی این فرازونشیبها ایران در حال شدن است؛ در حال یک حرکتی است که یک ملت و یک تمدن دارد با این افتوخیزها پا میگیرد. من اینطوری نگاه میکنم.
«این حرف خیلی کجسلیقگی است»
انصاف نیوز: فائزهی هاشمی چند وقت پیش مصاحبهای با ما داشتند. یک موضوعی را گفتند که خیلی جنجالی شد و مناقشهبرانگیز بود. گفتند از ماندن ترامپ به دلیل اینکه تحریمها را زیاد میکند و این به مردم ما فشار میآورد و شاید اتفاقی در داخل بیفتد حمایت میکردند. نظرتان دربارهی این ایده چیست؟
محمود صادقی: به نظر من این حرف خیلی کجسلیقگی است. البته مقصود ایشان به فرض این بوده است که اگر حاکمیت تحت فشار قرار بگیرد، رفتارش را اصلاح میکند. ولی اینکه ما به یک نیروی خارجی دل ببندیم و تحت فشار یک نیروی خارجی قرار بگیریم اصلا درست نیست؛ آن هم یک آدم هنجارشکنی مثل ترامپ که فقط با ما چالش نداشت بلکه با نظم جهانی چالش داشت. او از کنوانسیون پاریس و از نفتا خارج شده بود و دور کشورش را دیوار میکشید. چهطور میتوانیم بگوییم یک آدم ناهنجار بیاید به کشور ما فشار بیاورد؟ که چی؟ این فشار مگر مشکل را حل کرده است؟ همین دیروز مسئول مالی دولت بایدن گفت که من بارها گفتم که سیستم فشار حداکثری جواب نمیدهد. یعنی فشارحداکثری روی گُردهی مردم میآید. نظام هم فشار را به مردم انتقال میدهد.
«شرم بر ما، شرم بر شما»
بعد از ناآرامیهایی که سال ۹۸ پیش آمد، یک کسی گفته بود که «نظام حجامت شد». من در نطقی که بعد از این اتفاقات در مجلس داشتم گفتم که «بعضی از فرومایگان، ریخته شدن خون جوانانی که در اثر سیاستهای غلط اقتصادی ما امیدشان را به آینده از دست دادند را حجامت نظام دانستند». من گفتم «شرم بر ما، شرم بر شما». همانجا گفتم که آن اتفاقی که در اثر بنزین افتاد، نتیجهی تحریم بود. یعنی کفگیر دولت به تهِ دیگ خورده بود. ما میخواستیم بنزین را بفروشیم، صادر که نمیتوانستیم بکنیم فقط به مردم میتوانستیم بفروشیم. یعنی منبع صادراتمان مشکل پیدا کرده بود. در داخل میخواستیم با فشار روی گُردهی مردم پولش را بگیریم. من در آن نطق گفتم که اگر جلوی سوءمدیریتها، دوبارهکاریها و موازیکاریها گرفته نشود کار درست نمیشود. خرج نظام خیلی زیاد است. اطراف این سیستم اینقدر آفتابهلگن و دستگاههای موازی درست شده است که بودجهی یک کشور نمیتواند تصویب شود. وقتی وضعیت اینطور است ببینید کشور از چه چالشهایی باید عبور کند تا بالاخره روز آخر سال شورای نگهبان بگوید اوکی این تصویب شد! معلوم است که این سیستم مشکل دارد. همهی اینها خرج دارد.
«از زاویهی اقتصادی نگاه کنید نه از زاویهی قضایی»
من به بازپرس محترم گفتم که به عمل آن کسی که میآید بهخاطر یک توییتی که در آن گفتم کرونای من مثبت شده است، تشکیل پرونده میدهد، از زاویهی اقتصادی نگاه کنید نه از زاویهی قضایی. ببینید چقدر خرج شده است که او آمده کلی پرونده درست کرده است، همهی گزارشهای رسانهها را گرفته و بعد آمده در دادسرا علیه من شکایت کرده است، این کلی نیرو برده است. دادسرا آمده به مجلس اعلام کرده و شکایت به مجلس رفته است. هیئت نظارت قبلی نرسیده است که بررسی کند. چقدر آدم نشستند تشکیل جلسه دادند تا به این پرونده رسیدگی کنند. بعد آن را به دادسرا برگرداندهاند. حالا دادسرا من را میخواهد، اگر به فرض من محکوم شوم رای به دادگاه میرود. ببینید اینها چقدر خرج دارد. بعد میگوییم آقا ما بودجه نداریم! تحریم در درجهی اول فشاری روی گُردهی مردم است. حکومت خیلی راحت بلد است فشارها را به سمت مردم شیفت کند. مردم آسیب میبینند.
من این را تایید میکنم که فشارها نتوانست صنعت هستهای ما را از بین ببرد، بلکه رشد هم کرد. یعنی ما این توانایی را هم از بُعد مثبتش داریم که در فشارها توانستیم سطح هستهایمان را نگه داریم و رشد دهیم. بنابراین اینکه بگوییم کاش ترامپ میآمد به نظرم خیلی کجسلیقگی است.
«من موافق با نگه داشتن سگ به این صورت نیستم»
{در این لحظه صدای سگ از پنجره آمد و باعث خندهی حاضران شد.} نظرتان دربارهی حیوانات خانگی چیست؟
مراقبت از حیوانات خانوادگی که از بعد حفاظت از محیط زیست و دوستدار حیوانات بودن، جزو آموزههای دینی ما است. من از نظر حقوقی روی حیوانات هم کار کردم که چقدر توصیه شده است و در مکتب اسلام چقدر زیاد حق دارند. حتی همین سگ از نظر فقهی کلی حکم دارد. ما سگی داریم که برای صیادی است، سگی داریم که برای پاسداری از خانهها است و همچنین سگ گله داریم که هر کدام از اینها کلی احکام فقهی دارد. سگ در زندگی عرب آن زمان نقش خیلی مهمی داشته و خرید و فروش میشده است. ولی این سگداری ما بیشتر شبیه حیوانآزاری است؛ چون تبدیل به یک وسیلهی تزئینی مثل یک عروسک شده است. من موافق با نگه داشتن سگ به این صورت نیستم.
البته سگداری در جامعهی غربی خیلی مرسوم است. چون من در دوران دانشجوییام در انگلیس، آلمان و ... بودهام این را بهصورت مشهود دیدهام. چون خیلی از مردم آن کشورها همدم ندارند، یعنی بچه ندارند، بهعنوان عضوی از خانوادهشان با آن حیوان اُنس میگیرند. یعنی فرهنگشان به این صورت است که آن سگ عضوی از خانوادهی آنها میشود. وفاداری که در این حیوان وجود دارد، خیلی عجیب است. من در دوران کودکی یکی-دو سال در روستا زندگی کردم و دیدم که حضور سگها در زندگی روستایی به چه شکل است. اصلا عضوی از خانواده میشوند. برای آنها شاید نگهداری از سگ معنادار باشد.
«عکس با لباس آخوندی در جبهه زیاد دارم»
انصاف نیوز: بعد از اینکه شما نماینده شدید برخی عکسهای قدیمیتان را که با لباس آخوندی بودید، منتشر کردند. آیا هیچکدام از فرزندان شما خواستند که روحانی شوند؟
محمود صادقی: من فکر کردم سوال دیگری میخواهید از من بپرسید؛ اینکه چرا لباس پوشیدی و چرا درآوردی. این سوال قبلا از من شده بود و مفصل آن را توضیح دادم.
لباس به شما میآید؟
آن عکس من هست، خودتان ببینید. البته من عکس در جبهه با لباس خیلی دارم. من بهعنوان طلبهی رزمی-تبلیغی با لباس به جبهه میرفتم. بین رزمندهها و سنگرها عکس زیاد دارم.
الان میتوانید بپوشید یا نه؟
من بهخاطر عارضهای که در سال ۸۰ در مغزم ایجاد شد که ظاهرا مربوط به برخورد ترکشها بود، مدتی با واکر بودم که در آن زمان پوشیدن لباس خیلی برایم سخت بود. به قولی به آن بهانه دیگر لباس نپوشیدم. ولی همواره عقیدهی من این است که پوشیدن آن لباس یک مسئولیتی میآورد و مردم از آن انتظاراتی دارند؛ به آن لباس پیامبری میگویند.
هیچکدام از فرزندانتان خواستند که روحانی شوند؟
بله، من دو تا پسر و یک دختر دارم. پسر دومم خیلی علاقه داشت و خیلی هم اهل عبادت و مسجد است. اتفاقا با امام جماعت مسجد محلمان مشورت کرد و او رایش را زد! گفت نمیخواهد بروی طلبه شوی! این پسرم عمران میخواند و بعد از آن میخواست طلبه شود. منتها اول شیفت کرد به سمت رشتهی خودم یعنی حقوق و ارشد حقوق گرفت.
انصاف نیوز: اگر قرار باشد که حکم زندانتان را اجرا بکنند، کدام زندان را ترجیح میدهید؟ (با خنده)
محمود صادقی: من به دوستان میگفتم ما ۴ سال زور زدیم برویم از زندانها بازدید کنیم، نگذاشتند، الان میرویم از داخل بازدید میکنیم، خیلی هم خوب است! (با خنده)
کجا را ترجیح میدهید؟
جایش به آنها بستگی دارد.
به نظرتان کجا خوب است؟
برازجان خوب است؟! جایش به آنها بستگی دارد. خیلی نمیدانم کجا بهتر است. زندان چیز خوبی نیست.
فکر نمیکنید اوین بهتر باشد؟
من به شوخی میگفتم یکجایی ببرند که من حداقل بتوانم بهطور مجازی درسم را بدهم. چون الان درسها مجازی است. پرسیدم اگر ما به زندان برویم، کلاسمان هم تعطیل میشود؟ نمیشود حداقل یک اینترنت باشد من درسم را بهصورت مجازی بدهم؟ گفتند نه. زمانی که ما طرح جرم سیاسی را اصلاح میکردیم، من خیلی روی آن کار میکردم و میخواستم «دسترسی زندانیان سیاسی به اینترنت» را تصویب کنم که البته تلاشم نتیجهای نداد.
ممنوعالخروج که نیستید؟
نه.
نظرتان درمورد کسانی که ممنوعالورودند چیست؟ مثلا بهروز وثوقی چند روز پیش یک مصاحبه کرده بود و گفته بود خیلی دلم میخواهد به ایران برگردم.
چندین سال است ایشان پیگیر این مسئله است. آن زمانی هم که ما مجلس بودیم خبرنگارها میپرسیدند شما میتوانید کاری کنید که به ایشان کمکی شود. گفتم حالا بیسروصدا شاید بشود کمک کرد. به هر حال طبق آمارهایی که من دارم تقریبا ۷-۸ میلیون ایرانی خارج از کشور هستند که ممنوعالورودند.
بهروز وثوقی را هیچوقت دنبال میکردید؟
فیلم گوزنهای او که در سینما رکس اکران شد که خیلی معروف بود. من آن فیلم را بعد از انقلاب دیدم.
«داریوش را دوست داشتم»
انصاف نیوز: از خوانندههای قدیمی ایرانی که خارج از کشورند، به هیچکدام علاقه داشتید؟
هیچ کدام از آهنگهای داریوش یادتان است؟
آن موقع وضعیت زندگی بهگونهای بود که ما در قم بودیم و خیلی جامعهی بستهی مذهبی داشت. ولی در همین جامعهی بستهی مذهبی ما از خانهمان که بیرون میآمدیم صدای ترانه میآمد. یعنی دوست و رفقای ما همه اهل موسیقی بودند. بنابراین به قولی «اگر نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم». ولی خب بله، من یکسری آهنگها را در دوران بچگی و نوجوانی میشنیدم.
ساسیمانکن که ندیدید؟
این که مال بعد از انقلاب است! این از نمونههای جدید جمهوری اسلامی است.
این کلیپ جدیدی که از ساسیمانکن بیرون آمده است را دیدید؟
من نه، ولی شنیدم. فقط شنیدم که یک کلیپی از او تهیه کرده بودند ولی من این چیزها را دنبال نمیکنم، خاطرتان جمع باشد!
چه شغلی را به آقای جنتی پیشنهاد میکنید؟
آقای جنتی ظرفیت بالایی در شوخی دارد و میگویند که خودش هم به طنزها و شوخیهایی که دربارهاش پخش میشود میخندد؛ برای همین یک شوخی با او بکنیم. آقای جنتی شغلهای زیادی را همزمان در شوراهای مختلف داشتند، اگر بخواهید یک شغل جدیدی را به ایشان پیشنهاد دهید، چه چیزی را پیشنهاد میکنید؟
رئیس سازمان بازنشستگی! (با خنده)
این روزها یک عکسی منتشر شده از وزرا و رئیسجمهور که زیر باران بودند. عبای آقای روحانی کنار رفت...
بله، میگویند که مارک ایتالیا داشته است.
شما لباستان را از کجا گرفتید؟
اینها [که پوشیدهام] که حداقل ایرانی است. شاید بعضی از پارچهها بعضا خارجی باشد، ولی اینها که مارک مطهری است. البته برای جایی تبلیغ نمیکنیم!
تا حالا از خط ویژه رفتید؟
در دورهای که نماینده بودم بله، در بعضی موارد رفتم. البته موارد مجاز بوده است.
سربازی را هم زدید یا نه؟ (با خنده)
نه از سرباز اجازه گرفتم! کلا یکی از مشکلات ما این «ویژهسازیها» است. (با خنده)
میگویند شبیه «سوپاپ» هستید
این دیگها یک بخشی دارد، میگویند شما شبیه آن هستید...
سوپاپ! برخی هم میگویند سوفاف. مرحوم گل آقا خان میگفت سوفاف؛ خودش هم میگفت من سوفافم. بعضیها اینطوری تلقی میکنند. ولی سوفافی که حکم محکومیت میگیرد، نمیدانم سوفاف است یا نه!