اسی جون
نوکرتم. می دونم خیلی مردی. خیلی جیغ و داد و می زنم می کشم سد علی رو تحمل کردی و به روو خودت نیاوردی. می دونم طاقت آدم گاهی طاق میشه و کافه رو به هم میریزه!
ولی اسی جون! این رسم مروت نیست بچه رو اینجوری بچزونی! یعنی چه جوری بگم! میذاشتی یه روز از افتتاح اسباب بازی سد علی توو نطنز بگذره، بعد اونو میزدی با خاک یکسان می کردی!
یعنی حال میگیری بدجور! می دونم اگه سد علی دست اش به تو می رسید، دل و جیگرت رو با کارد بیرون می کشید، اما هم تو و هم من می دونیم که این یه بچه ی زر زرو ئه که عادت داره به بزرگ تر از خودش لگد بپرونه.
شما هم که با لگد پرونی این بچه آشنا هستی. ولی آخه افت داره ممدعلی کلی، با مشت یه آدم درب و داغون رو پخش زمین کنه.
هنوز این بدبخت گیج اینه که تو چه جوری دانشمند اتمی اش رو توو دماوند متلاشی کردی!
هنوز که هنوز ه گیج استاکس نت ه و دنبال کارمند شرکت هلندی داره می دُوه!
هنوز داره فکر می کنه این چه جور کپسول گازی ه که توو همه ی نقاط مهم کشور قرار داره، و همین طور گاه و بی گاه این کپسول منفجر میشه!
نکن دیگه داش! نابودش کردی بدبخت رو! لااقل بذار آبروش پهلو ذوب شده ها و نوچه هاش حفظ بشه.
توو عالم لوتیگری، گناه داره چزوندن آدم ضعیف و مفلوک.
بذار دلخوش باشه به این شعارا که میده و کُری ها که میخونه.
آره جونم. حالا می بینی این بچه پر رو، فردا سریال «بو گندوی ۳» رو درست می کنه و میاد یه خبرنگار بی پناه رو یا توو خارج ترور می کنه، یا می دزده می بره ایران که بگه آی دنیا ببین! من هم بلد م عملیات پیچیده بکنم!
آره با وفا! اخلاق این بابا اینجوریاست. حالا میاد انتقام سخت اش رو از یه عده آدم بی پناه می گیره!