Thursday, Apr 15, 2021

صفحه نخست » تاریخ بی‌خوابی ایرانیان و یک تلنگر تاریخی، هادی صوفی‌زادە

Hadi_Soufizadeh.jpg"تاریخ بیداری ایرانیان" عنوان کتابی از ناظم الاسلام کرمانی در دورە مشروطە هست. کتاب حکایت از سرنوشت مردمانی دارد کە در خواب طولانی بودە و در ان مقطع بیدار گشتەاست و خود را بازیافتە است، اما مسیر سرنوشت بعدی ایرانیان انگونە می‌نمایاند کە ایرانیان گرفتار بیخوابی گشتە، یعنی نە خواب درستی دارند نە بیداری کامل.

مردمان ایران تا دورە مشروطە رعیت نام داشتند و بقول ناظم الاسلام کرمانی برای اولین بار در جریان اعتراضات مردمی در دورە مشروطە کلمە ملت شنیدە شد. تا ان مقطع بە روحانیون ملت، بە دربایان دولت و بە ملت هم رعیت میگفتند. در انقلاب مشروطە با هوشیاری نمایندگان آذری انجمنهای ایالتی و ولایتی تصویب و اگر ایران بر اساس مصوبەهای مجلس اول پیش میرفت امروزە ایرانی فدرال قرار داشت، ایران متعلق بە همە ایرانیان و همە ایران را از خود می‌دانستند اما با اغاز تجدد، ایران بە بلایی برای ملتهای غیرفارس بدل و تنها فارسها از رعیتی رهایی یافتند و ملت شدند. دیگر ملل حوزە جغرافیایی ایران کماکان رعیت دولت و صدالبتە ملت مرکزی بە سبک جدید هستند. حضور دو میلیون کارگر کرد از در مناطق مرکزی ایران از جمعیت ۷ میلیون نفری آنان را نمیتوان کمتر از رعیتی دانست در حالیکە بیش از صد هزار نفر غیربومی چهار استان کوردستان را ادارە میکنند.

انقلاب مشروطە کە بر سە پایە ناسیونالیسم، سوسیالیسم و مشروطیت پیروز گشتە بود با سانترالیزم رضاشاه دو پایە ان حذف و تنها بر پایە ناسیونالیسم استوار گشت، در انقلاب ۱۹۷۹ نیز اسلام بە ان اضافە گشت و برای یک دورە ۴۲ سالە ایران بر پایە اسلام و ناسیونالیسم کە دغدغە اکثر مرکزگرایان بودە ادارە شدەاست.

در این دورە مرکزنشینان سرمست از امتیازات مادی کە حاکمیت تمرکزگرا برایشان فراهم نمودە نسبت بە ایندە مملکت و مابقی مردمان چارچوب جغرافیایی بی تفاوت و از انچە بر سر حاشیەنشینان امدە سکوت پیشە کردە، در نتیجە جامعەای با کلەای گندە و حاشیەای نحیف مواجەایم. سوال اینجاست با وجود اینهمە خدمت کە رژیم بە ملت مرکزی نمودە چرا ناراضی‌اند؟ پاسخ بە این سوال را میتوان انگونە داد کە هراندازە کلە سر سالم و قوی باشد با جسم نحیق قادر بە ادامە حیات نیست. و جسم فرسودە قدرت کشش و نگهداری کلە گندە را ندارد.

سفرە پهن انقلاب برای مرکزگرایان رنگین و فارسها ذینفع حاکمیت موجود بودند. بویژە بعداز جنگ عراق ایرانیان وارد زندگی مجلل، برج و اسمانخراش نشینی، و چشم و همچشمی بخشی از فرهنگ مرکزگرایان درامدە است. در بعد اقتصادی وجود هزاران کارخانە ریزو درشت در مناطق مرکزی کە مواد خامش از مناطق دیگر بە مرکز انتقال می‌یافت، تاسیس کە سرمایەگذاری و کارخانجات بیش از حد در مرکز مشکلات زیست محیطی برای مرکزنشینان بدنبال اوردەاست. ساکن شدن صدها هزارنفر از مرکزنشینان در ممالک دنیا برای زندگی بهتر، تجارت با جهان، در بعد فرهنگی توسعە فرهنگ و زبان فارسی بقمیت نابودی زبان و فرهنگ دیگر ملتها همە نشان از خدمات ارزندە نظام فعلی بە مرکزنشینان است و این رژیم بیشتر از رژیم قبلی بە فارسها خدمت کردە است و انچە مایە تاسف است این است کە سرنوشت حاشیەنشینان ایران دغدغە مرکزگرایان نبودەاست.

مرکزگرایان از طریق مساجد و نهادهای دینی توجیە کافی برای محروم نگە داشتن دیگر ملتها را داشتند و هیچگاە از این بابت عذاب وجدان نداشتە و شرمسار نشدند بویژە اینکە خود را ملت برتر میپندارند. بقول اقای مهدی خلجی در یکی از سخنرانیهایش " جامعە ما از گذشتە پر ننگ و عارش اگاە نیست، چون اگاە نیست شرمسار نیست، چون شرمسار نیست نسبت بە خشونت علیە کوردها، بلوچها، عربها، سنی‌ها و بهاییان بی تفاوت است. "

اینک کە سفرە انقلاب کم حجم تر شدە و بە همە نمیرسد حساسیتهایی از جانب برخی ایرانگرایان بخاطر تنگ تر شدن حلقە فقر بگوش میرسد و شاهد اعتراضهایی بویژە ببهانە معاملە بیست و پنج سالە ایران با چین هستیم کە با چاشنی ایرانگرایی و ایران دوستی بیان میشود. کە تجربە نشان دادە هیچ ایرانی حاضر بە هزینە دادن برای مقابلە بە این قرارداد کە همانند قرارداد ترکمانچای و تالبوت است نیستند. اگر بودند می‌بایست در این مدت جلو سفارتخانەهای رژیم در اروپا و کشورهای دیگر تحصن می‌کردند و یا در ایران بست می‌نشستند (همانند نهضت تنباکو). باید بخاطر اورد همین حساسیتها را در زمان تعیین رژیم حقوقی تقسیم دریای خزر و سهم ناچیز ۱۸ درصدی ایران شاهد بودیم. باید پذیرفت رژیم ایران خارج از قدرت سرکوبی کە دارد مردم خود را نیز خوب رام کردە و می‌شناسد.

اینکە چرا جامعە ایران بی تفاوت است نیازمند بررسی همە جانبە و جامعەشناسانە است اما میتوان گفت مردم ایران در بیخوابی بسر میبرند اما بیدار نشدەاند، یا اصلا خود را بخواب زدەاند زیرا کسی را کە خود را بخواب زدە نمیتوان بیدار کرد. وجود صدها هزار ایرانی در خارج از ایران وزنە خوبی برای بە چالش کشیدن رژیم است اما ذکر این نکتە از حسن قشقایی در دوران تصدی او بعنوان سخنگوی وزارت خارجە خالی از ارزش نیست کە اعلام کرد کە ۹۷٪ ایرانیان مقیم خارج مراودات کنسولی دارند. همین مراودات وابستگی، در بهترین حالت سکوت و بی تفاوتی ایجاد میکند. در چند سال اخیر رژیم ایران مشروعیت خود را از بە صف شدن همین عدە جلو سفارتخانەهای رژیم بهنگام انتخابات میگیرد.

درک متفاوت دیگر ایرانیان از دموکراسی، ازادی و نوع حکومت بحث دیگریست کە سود ان نیز بە جیب نظام میرود. از نظر مرکزنشینان، ایرانیگری و وطن پرستی رفاە و کسب سهم بیشتر برای خود است. بطور خلاصە هر رژیمی کە رفاە انان را فراهم کند کنار خواهند امد، ازادی و دموکراسی دغدغە انان نیست. عموم ویدیوهایی کە این روزها از زبان مردم عادی و نخبگان بچشم میخورد نشان میدهد کە فاصلە انان از نظام و عدم شرکت در انتخابات بخاطر مشکلات مالی است نە ماهیت نظام. در چهار دهە گذشتە کە سفرە انقلاب رنگین بودە انان نسبت بە بیرحمی و کشتار مردم کوردستان، عربستان و بلوچستان بی تفاوت بودە‌اند. با وجود چنین مردمانی بنظر میرسد در صورت رفع تحریمها، پهن شدن مجدد سفرە انقلاب انان با نظامی کە بر دریایی از خون نشستە ابراز وفاداری میکنند.

کوتاە سخن اینکە از نظر حاشیە نشینان الویت انان ازادی، دموکراسی، حقوق زبانی و ملی بر اساس مفاهیم جهانشمول و نهادینە شدەاست. اجیل و تنقلات دغدغە کوردها و دیگران نیست.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy