Wednesday, Apr 21, 2021

صفحه نخست » عمل‌گرایان و کنشگران مصمم، امیر امیری

Amir_Amiri.jpgدستیابی به شناختی دقیق پیرامون سیاست، و در پی آن دست یافتن به فهمی از ماهیت آن، نیازمند هوشمندی و زمان‌سنجی موشکافانه‌ای است تا با استفاده از راهکارهای مناسب پیشرفت فعالیت‌های سیاسی مطلوب در دستور کار قرار گیرد، بعبارتی عزیمت از میدان تأثیرگذاری خود به سوی کانون ضعف رژیم تبهکار اسلامی برای برپا ساختن یک استراتژی کارساز و هدفمند. رسیدن به چنین واقعیتی که بخشی از دانش تدبیر و مدیریت سیاسی است، نگاه ژرف‌تری می‌طلبد؛ نگرشی که ما را از خیالپردازی و توهم سازی دور می‌کند تا اندیشه‌ها و پروژه‌ها به سمتی هدایت شود که نتیجه آن کاربردی‌تر و فهم پذیرتر شود.

کنش‌ها و رفتارهای سیاسی وقتی بر پایه عدم شناخت شرایط کنونی کشور انجام گیرد، نمیتوانند وضعیت مطلوب را به تصویر بکشند و اهداف در برزخی از بلاتکلیفی‌ها و بی‌ارادگی‌ها سرگردان میشوند، و چون مسیر رسیدن به هدف از وضعیت اسفناک کنونی به موقعیت مطلوب فردا ناشناخته میماند، عملاً به یک معضل تبدیل میشود. با ناتوانی در تشخیص مسئله اصلی و ابعاد گوناگون آن، راهکارها خارج از چهارچوب‌های سیاست‌ و یا در حاشیه آن ارائه میشوند که هرگز به حل مسئله اصلی نمی‌انجامد. نبود نگاه واقع‌بینانه به مسایل جدی به بی‌ارادگی سیاسی و سراسیمگی کشیده می‌شود و همین امر مانعی میشود در برابر هر ایده خلاقانه و راه گشایانه و البته رونق بازار راه حل‌های سیاسی بی‌محتوا که نه تنها سهمی در روشن شدن معضلات جامعه ندارد بلکه به آشفتگی بیشتر دامن میزند.

از میان همه بدی‌ها، بلاتکلیفی و عدم قاطعیت یکی از بزرگترین زیانهاست. کسانی که به این بلیه دچار هستند سعی میکنند از موقعیتهای مشکلساز دور بمانند و با کمترین دشواری دستخوش هراس و آماده عقب نشینی می‌شوند. این افراد تمایل به فقدان دانش و آگاهی دارند و تصور میکنند همه چیز همانطور که می‌پندارند پیش خواهد رفت. بیاهمیت ترین موضوعات برایشان مهمترین امور به حساب میآید و هیجان زدگی افکارشان خیلی زود به پریشانی تصورات‌شان تبدیل میشود. سست عنصری خود را تدبیر، بیارادگی در تصمیم گیری را خردورزی و بیعملی را تعهد مینامند و از آنجا که تصمیمات یقین واقعیات را تضعیف میکند، از آنها اجتناب می‌ورزند. با آنکه در ظاهر بدنبال همبستگی نیروهای سیاسی هستند ولی اقداماتشان به پراکندگی و جدایی‌ها دامن میزند. و اگر هم در مواردی «اجماع»‌ای آبکی رخ دهد همه تلاش‌شان این است که تمام کنش‌های سیاسی را رمزگذاری و از آن خود کنند.

در این هنگامه پر تلاطم و طوفانی که رژیم بدکاران در حال مدیریت سقوط خویش است، تا روند سرنگونی‌اش را به مسیر دلخواه هدایت کند و بسیاری از آن‌ها هم‌اکنون در حال یارگیری و جبهه بندی‌های تازه هستند که در هفته‌ها و ماههای آینده این شکل‌گیری‌ها مشخص تر و نقش‌ها برجسته‌تر خواهد شد، و با گذر زمان و پیچیده شدن رویدادها عامل حذف یکدیگر هم بدان اضافه خواهد شد، بلاتکلیفان اپوزیسیون هنوز با بی‌عملی مشغول دلخوش کردن خود با جلسات بی‌محتوا و بحث‌های تکراری و نظرات کلیشه‌ای و اغلب تهی از هر معرفتی، حتی آنجا که ادعایش را دارند، هستند. بطوریکه راه حل‌های تجربه شده و شکست خورده را به عنوان یک پیشنهاد بی ضرر ارائه میدهند و گروه‌های کاری را دنبال نخودسیاه ائتلاف میفرستند تا گفتمان‌های بی حاصل‌شان ادامه یابد به این امید که سرانجام موضوع خود به خود حل شود و احتمالاً فرش قرمزی پهن گردد.

درگیری‌های چهار دهه‌ای جامعه سیاسی درباره نظام حکومتی پادشاهی و جمهوری که از چند سالی پیش داشت کم کم با خطوط قدیمی چپ و راست همراه با نظامهای فکری و برنامه‌ها و اندیشه‌های سیاسی بر گفتمان سیاسی تسلط می‌یافت، اکنون دارد با بحث‌های بیهوده پادشاهی انتخاباتی و موروثی آنهم با تحلیل‌های کم مایه به انحراف کشیده می‌شود. برخی از تحلیل‌ها ماله کشی برای نظام مقدس را تداعی میکند. گویا امورات سیاسی برخی بدون بحث‌های فلج کننده نمیگذرد. پیام شاهزاده رضا پهلوی بسیار روشن بود و نیازی به توجیه و تفسیر ندارد.

کارزارهای سیاسی تنها بخشی از سیاست و فعالیت یک اپوزیسیون است و با آنکه لازم و ضروری هستند ولی کافی نیستند. این اقدام‌ها ابزارهای سیاست هستند و اگر با عمل گرایی و تصمیمات سیاسی همراه نباشند نه تنها بازدهی ندارند بلکه سیاست را بی حاصل و بیهوده میکنند. مگر ممکن است که ابزار سیاست را به خدمت گرفت اما از خود سیاست بعنوان تدبیر امور غفلت کرد؟
از درون چنین سیاست ورزی بی کنش و بی رمقی پیشبرد اهداف و رهبری و هدایت جامعه ظهور نخواهد کرد.

بی عملی اغلب بدتر از بد عمل کردن است. بدون حرکت و اقدام، دستیابی به هدف ممکن نیست و هیچ آرزویی به واقعیت تبدیل نخواهد شد. عمر کارزارهای سیاسی چنان کوتاه است که به پژمردگی سیاسی و در نهایت به سیاست زدایی میانجامد. اینگونه کارزارها که با بی کنشی همراه است نه تنها فضای سیاست را شفاف و شرایط را مهیا نمیکند، بلکه باعث فراوانی گزینه‌های دست و پا گیر و بیمنطق میگردد.

تصمیم گیری یک فعالیت واقعی سیاسی است و سیاست مبارزه بی پایان برای تصمیم گیری است تا با انتخاب میان گزینه‌های موجود به حل مسئله منجر شود. ترس از تصمیم گیری و تردید در انتخاب گزینه مطلوب یکی از دلایل اصلی درجا زدنهای چهار دهه‌ای نیروهای سیاسی است که در بیشتر مواقع سبب انتخاب گزینه‌های اشتباه از سوی آنها گردیده است.
هر تصمیمی برندگان و بازندگانی دارد و تصمیمات سیاسی بیشتر از آنکه دوست بسازند، دشمن ایجاد میکنند. ولی با این حال باید شجاع بود و دانست که تأیید گسترده ملاک کیفیت تصمیم گیریها نیست. اگر همه در موضوعی موافق باشند، دیگر فرایند تصمیم سازی انجام نمیگیرد تا تصمیمی اتخاذ و گزینه‌ای انتخاب شود. جستجوی مداوم برای اجماع میان کنشگران سیاسی، بیارادگی در تصمیم گیری را به عنوان یک معضل نیروهای سیاسی به نمایش میگذارد.

با چنین کنشگران سست عنصری که فاقد سیاست عملی هستند و به تبع آن شجاعت تصمیم گیری ندارند، مسیر فرایند تصمیم سازی هرگز بدست نخواهد آمد و به همان نسبت توانایی تأثیرگذاری بر روند امور کشور را نخواهند داشت. در میدانی که سیاست فاقد برنامه و ساختارهای تصمیم گیری است، هم تعیین مسئولیت سیاسی دشوار میگردد و هم سازمانهای سیاسی بی‌اعتبارتر و هم فعالین سیاسی در محاصره تناقضات درونی و برونی خود گرفتار خواهند شد. برای بیرون آمدن از حوزه تنگ سیاست ترس و بی‌ارادگی و درگیر نشدن با بحثهای تکراری و خسته‌کننده و بی حاصل که ما را از واقعیت‌های اصلی جامعه دور و درون دایره بسته اولویت‌های حاشیه‌ای زندانی کرده است باید به بطن سیاست رفت.

در نبود یک سیاست کارآمد و کنشگرانی مصمم خط میان «تفکر مدنی» و «تفکر سربازی» هر روز کمرنگ تر میشود و با افزایش سرکوب مردم از سوی رژیم رو به اتمام و وسعت دامنه فقر و گستردگی فساد نهادینه شده به هوش بالایی نیاز نیست تا دریابیم کفه ترازوی نجات دومین کشور فلاکت زده در شاخص فلاکت جهانی به سود کدام تفکر سنگینتر خواهد شد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy