حسین علیزاده - زیتون
در عرض یک هفته از درز یافتن فایل محرمانه ظریف در ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ که در آن روایتهای متفاوت از نقش سپاه و قاسم سلیمانی و رابطه ایران و روسیه به دست میدهد، سرانجام علی خامنهای خود شخصا در این موضوع ورود کرد. وی طی سخنانی در ۱۲ اردیبهشت، اشارات روشنی به فایل مزبور کرده و با این فرض که ظریف «عالما» و «عامدا» چنین مواضعی را به جامعه پمپاژ کرده است، گفت: از بعضی از مسئولین کشور هم این روزها حرف هایی شنیده شد که برای انسان مایهی تعجّب و مایهی تأسّف است... بعضی از این حرف ها تکرار حرفهای خصمانهی دشمنان ما است، تکرار حرف های آمریکا است... این خطای بزرگی است که از مسئول جمهوری اسلامی و مسئولین جمهوری اسلامی نباید این خطا سر بزند... نباید ما جوری حرف بزنیم که معنایش این است که سیاست های کشور را باور نداریم و قبول نداریم. باید مراقب باشیم؛ مراقب دشمن شاد کردن هم باشیم؛ واقعاً جوری نباشد که دشمن را شاد کنیم.»
به این ترتیب او سخنان ظریف را خطایی بزرگ در راستای حرف های خصمانه دشمنان و موجب شادی آنان دانست. همین عبارات کافی بود، موج دیگری علیه ظریف راه بیافتد که بعید است با نزدیکی انتخابات موج حملات علیه ظریف آرام بگیرد. با هدف قرار دادن ظریف، دور بعدی حملات به کل کابینه حسن روحانی خواهد بود تا خسته و تکیده هیچیک شان سودای پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ را در سر نپرورانند.
ظریف در قتلگاه خامنهای
ظریف فرد ساده لوحی نیست که شمشیر بران رسانه را نشناسد. او در مصاحبه با رسانه های خارجی چنان به توجیه اشتباهات جمهوری اسلامی می پرداخت که از سوی وزارت امور خارجه امریکا، به عنوان ماله کش اعظم (Chief Apologist) لقب گرفت. اینکه امریکا او را توجیه گر و ماله کش بداند مهم نیست. مهم این است که مردم ایران نیز از استاد حقوق بین الملل دیدند که چشم بر نقض فاحش حقوق بشر می بندد و منکر می شود در ایران زندانی سیاسی و عقیدتی وجود دارد.
چنین فردی که آرایشگر سیمای جمهوری اسلامی بود، ساده لوح نبود که در پایان ۸ سال وزارتش و در حالی که یکی از نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری بود، فایلی سه ساعته بیرون دهد و به تفصیل سیاست های پشت پرده جمهوری اسلامی را بر ملا سازد. ناگزیر آن فایل صوتی را باید بسان پوست موزی دانست که کسی زیر پای ظریف انداخت تا او را کله پا کنند. اما، این دسیسه کارگر نمی افتاد اگر علی خامنه ای چنین سخت به او نمی تاخت. اما، خامنه ای نیز به جرگه معترضان پیوست و سخنان ظریف را «تکرار حرف های خصمانهی دشمنان» و «موجب شادی» آنان دانست.
در با چنین توصیفی از ظریف، بدیهی است که او نیز دیگر «خودی» نیست. او صدای اغیار و دشمنان شده است. به عبارت بهتر او دیپلماسی جمهوری اسلامی را نمی داند. به تصریح خامنه ای اگر سپاه قدس نبود، جمهوری اسلامی دچار «دیپلماسی انفعالی» می شد. این طعنه بدان معناست که ظریف نماینده دیپلماسی منفعل و سلیمانی نماینده دیپلماسی فعال بود.
سلیمانی را ترامپ ترور کرد، ظریف را خامنه ای
دیپلماسی موفق برآیند هماهنگی کامل اجزای یک نظام سیاسی است. اگر دیپلماسی را سکانداری یک خودرو بدانیم، آن خودرو حرکت به پیش نخواهد داشت هنگامی که یک چرخ به یک سو و چرخ دیگر به سوی دیگر حرکت کند.
ظریف برای سال های این نقیصه را در سینه پنهان داشته بود. در آن فایل که برای آیندگان تهیه شده است، ظریف آسیب شناسی خود از شکست ها در عرصه دیپلماسی را بیان می کند. او قطعا می داند که یکی از مولفه های موفقیت دیپلماسی قدرت نظامی است. اما، اصرار دارد که این حقیقت را بیان کند که تنها مولفه پیروزی دیپلماسی قدرت نظامی نیست. از این رو، او از چیرگی «میدان» نام می برد. برای مثال، او به مورد خوبی اشاره می کند.
او می گوید که پس از برجام، ایران به دنبال نوسازی ناوگان هوایی خود بود. مانع در خرید هواپیماهای مسافری از امریکا، تحریم بودن هواپیمایی ملی ایران (هما) بود. با موافقت امریکا، تحریم این نهاد برداشته شد تا امکان خرید هواپیما از امریکا فراهم گردد.
اما، در پی رفع تحریم از هما، جان کری به او اظلاع می دهد که پروازهای هما به سوریه ۶ برابر شده است. او به جان کری می گوید چنین چیزی ناممکن است ولی پس از استفسار در می یابد که خبر درست است چرا که سلیمانی چنین خواسته بود. هنگامی که از سلیمانی جویا شد، پاسخ شنید پرواز با هما (جا به جایی نیروها و احتمالا حمل برخی سلاح ها) دو درصد امن تر است.
ظریف این را نمونه از چیرگی میدان (نظامی گری) بر دیپلماسی می داند که او دیگر نتواند از امریکای های مطالبه رفع تحریم های بیشتر کند. او می پرسد اگر برای تامین اغراض نظامی، سلیمانی به جای هما از ماهان استفاده می کرد، چه فرق می کرد؟ به عبارت دیگر او می پرسد که چراباید کاری می کردیم که امریکا از رفع تحریم پشیمان شود؟
پرسش دیگر او این است که در فاصله امضا تا اجرایی شدن برجام چرا باید موشکی با نوشته عبری بر آن مبنی بر نابودی اسرائیل شلیک می شد؟
چرا باید به سفارت عربستان حمله می شد؟ چرا باید قایق های امریکایی گروگان گرفته می شدند؟ آیا این ها کارشکنی در امر دیپلماسی نبود؟
از قضا این همان است که ظریف در آن فایل صوتی به کرات از آن با عنوان چیرگی «میدان» بر دیپلماسی نام می برد.
جالب اینکه در چند واکنش که ظریف در پی انتشار فایل صوتی از خود نشان داد (از جمله پوزش خواهی از خانواده سردار سلیمانی و فصل الخطاب بودن سخنان رهبر)، ظریف او هرگز براظهارات خود در آن فایل خط بطلان نکشید. او نگفت که در رهیافت های خود از سیاست های نادرست جمهوری اسلامی خطا اندیشیده است. او گفت که اغیار را محرم نمی دانست و اگر می دانست این سخنان به بیرون درز می کند،همچون گذشته مهر بر دهان می زد و جانب سکوت را رعایت می کرد. ولی نگفت آسیب شناسی او نادرست بوده است.
اما، تو گویی این سخنان برای علی خامنه ای کارساز نبود که با صرافت و صراحت و سرعت در موضوع ورود پیدا کرد و ظریف را به «قتگاه» برد. او ظریف را بازگو کننده سخنان دشمنان خطاب کرد تا ستاره پرفروغ این دیپلمات مجرب خود را فرو اندازد. یدینسان باید نتیجه گرفت که «اگر سلیمانی به دست ترامپ ترور فیزیکی شد. ظریف به دست خامنه ای ترور شخصیت شد.»