امیر عزتی
مسوول سایت باشگاه ادبیات
صفحه فیس بوک نویسنده
حوادث روزهای اخیر و حمایت تحصیل کردهها و روشنفکرهای غیر مسلمان ایرانی(گاه مقیم کشورهای امپریالیستی!) از فلسطینیها آن هم در حد افراط- که نقطۀ مشترک این افراد با جمهوری اسلامی است- باعث شد این نوشته را دوباره منتشر کنم!
بگذارید فلسطین همان پارۀ تن اسلام باقی بماند یا دامچالهای به نام حمایت از فلسطین
خمینی دههها قبل گفت که فلسطین پارۀ تن اسلام است. هدف او و همگنانش احداث دکان دو نبشی بود که هنوز از صدقۀ سر آن خاک در چشم مردم و حتی دنیا میپاشند و کار خود را صورت میدهند. بگذریم از حمایت متقابل فلسطینیها که اغلب از طریق آموزش و ارسال تروریست بروز پیدا می کرد. برایشان فرقی نداشت. یکسان آموزش میدادند و تجهیز می کردند از بادر ماینهوف تا چپ گرایان و راست گرایان ایرانی! البته این دوستی یا معامله جادهای دو طرفه بود و به محض قدرت گرفتن آخوندها در ایران سر و کله عرفات برای سهم خواهی در تهران پیدا شد و تا امروز سهمشان محفوظ مانده است.
از همان دوران بود که اسرائیل ستیزی و آمریکاستیزی شد فصل مشترک چپها و راستهای ایرانی. گروههای چپ گرا و در راس آنها حزب توده با دستاویز قرار دادن همین نکته سعی در نزدیک شدن به مسلمانها و تظاهر به حضور در جبههای واحد کردند و گاه راه افراط را هم پیمودند. خیلی زود خمینییسم چهرۀ واقعی خود را نشان داد و چپ کشی پیشه کرد. احزاب منحل و کادرها و هواداران قلع و قمع شدند، اما این تفکر زنده ماند. و متاسفانه هنوز به زندگی خود ادامه میدهد.
خاطرنشان میکنم که ایرانی هستم و یکی از سرلوحههای زندگیم این بیت سعدی است: «تو کز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی». زندگی هر انسان در هر جای این کرۀ آبی رنگ برایم مهم است، اما خار درون چشم خود را نیز نادیده نگرفته و تیر درون چشم دیگران را نقد نمیکنم. چون باور دارم مردمی که قادر به کنترل حیات خود نبوده و نتوانند زیبایی را در سرزمین خود خلق کنند، هرگز نمیتوانند به ملل دیگر یاری برسانند. همین اصل در فریادهای خشمگین مردم ایران در ماههای اخیر خطاب به غاصبان سرزمین خود در این شعارها به صراحت بیان شده است: «فلسطین رو رها کن، فکری به حال ما کن» یا «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»
چون به تجربه دریافتهاند که رابطه با فلسطینیها و حمایت از آنان برای ما ایرانیها هیچ چیز جز بدبختی نداشته و چهار دهه است که درآمد ملیمان به واسطۀ جمهوری اسلامی خرج این مناطق، گسترش ناامنی و اسرائیل ستیزی میشود. آن هم در شرایطی که میلیونها ایرانی در فقر به سر می برند و سزاوار زندگی بهتری هستند.
از این روست که حمایت اسلام گراها را درک میکنم(چون فلسطین دکان پر رونقی برای آنهاست)، اما حمایت افراد تحصیل کرده و روشنفکرهای غیر مسلمان ایرانی برایم قابل هضم نیست. چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. حتی اگر این چراغ دلسوزی صرف باشد. نگران نباشید، با حمایت نکردن از فلسطینیها هیچ چیز از دست نمیدهید. از جمله شهرت انسان بودن و روشنفکری را!
نه آن حب فلسطین و نه این ستیزه و عناد با اسرائیل و آمریکا هیچ ربطی به مردم ایران ندارد. بگذارید فلسطین همان پارۀ تن اسلام باقی بماند. لطفاً اولویتها را درک کنید. تاکید می کنم: من با فلسطینیها دشمن نیستم، ولی چشم به واقعیتهای پیرامون خود نیز نمیبندم. راستی، چند نفر از همین آقایان و خانمها که سنگ فلسطین را به سینه میزنند، سخنی در نکوهش فقر و ذلتی که به واسطه اسلام و جمهوری قلابیاش گریبانگیر هموطنانشان شده بر زبان آوردهاند؟ چرا برای دیگران ننه و برای هموطنانشان زن بابا هستند؟ این همه غریب نوازی از کجا ریشه گرفته است؟ آیا اینها نیز جزو ابزار دکان روشنفکرنمایی است؟
لطفا اولویتها را درک کنیم. اولویت ما نابودی جمهوری اسلامی است و در شرایط فعلی هرگونه همدلی با فلسطینیها آب به آسیاب همین جمهوری اسلامی ریختن است. بیایید اول فکری به حال خودمان بکنیم. چون مردمی که ادارۀ کشور خود را در دست نداشته باشند، حمایتشان از دیگر ملتها بی فایده و بی تاثیر است. برای داشتن ایرانی آزاد و آباد برای همۀ ایرانیها، قدم اول باید پرهیز از این دامچالۀ جمهوری اسلامی و دکان دونبش نهضتهای تروریستی مسلمان باشد.
اطلاعات سپاه "سلطان کریپتو" ایران را بازداشت کرد
آقایان یکبار مملکت را به ذلت و خاک سیاه کشاندند