پیروزی مردم شجاع ایران در تحریم انتصابات حکومتی، بیاعتباری رژیم اسلامی و ماله کشانش را، چنان در همه زمینهها آشکار کرده که تمامی مرزبندیهای سیاسی را که از آبان ماه ۹۸ مشخص شده بود، شفافتر، و تمام خط کشیهای دروغین اتاقهای فکر حکومت را بر ملا کرده است.
با همه دست و پا زدنهای رژیم دزدسالار و خوش رقصی ماله کشان خون و جنایت و اعدام، برای بازار گرمی و رونق «صندوق رأی»، اما باز هم نتوانستند از خلوتی خیابانها و خالی بودن حوزههای اخذ رأی جلوگیری کند و بار دیگر، ورشکستگی نظام آخوندی و حامیانش در حدیث نیرنگ انتصابات به نمایش گذاشته شد. چشم انداز این جابجایی پارادایمی، آسیبپذیری بیشتر رژیم مفلوک را به دنبال دارد که با تحلیل قدرت و تزلزل اقتدارش به سقوط خواهد انجامید.
در گذشته، شیوههای نگرش به موضوعات مشترک ملی از اساس با هم مغایر بود، زیرا هم مبانی آنها از دریچه متفاوتی بررسی میشد و هم ارزیابی راهکار و هدف از دیدگاههای متضاد و روشهای ناسازگار مورد توجه قرار میگرفت، که نه تنها هیچ همسانی نظری و عملی در پی نداشت، بلکه درست در مقابل یکدیگر قرار میگرفتند. اما با نگاه تازه و دقیقتری به امر مشترک ملی، عوامل متعددی که سبب دوری نیروهای سیاسی میشدند، اکنون به همکاری آگاهانه برای کاستن از فاصلهها تبدیل شده که سبب ساز حرکتهای کارساز و مشترک شده است که امید را به براندازی رژیم فاسد اسلامی و رسیدن به آزادی بیشتر کرده است.
پیروزی افکار عمومى جامعه در تحریم انتصابات برای رسیدن به هدفی مشترک نشان داد که هر اندازه جامعه نسبت به یک پدیده اجتماعى مقاومت نشان دهد، هماهنگی و تفاهم بر گرد آن بیشتر میشود و میتواند به صورت وفاق ملی در آید. این پیروزی همچنین مفهوم تازهای از کنشگری در ابعادی تازه در امر مشترک و فصل تازهای از مشارکت نیروهای سیاسی را به نمایش گذاشت و با دگرگون کردن بنیادی ساختار حوزه عمومی و فضای سیاسی، میتوان چندین فرایند در رابطه با دگرگونی فرهنگ سیاسی را به سود جنبش براندازی شناسایی کرد.
نخست، تغییر ساختاری در حوزه عمومی و سیاسی، سبب شناسایی و بازتعریف فرصتهای مشارکت و کیفیت جدیدی از آن خواهد شد، که با طرحهای تازهای برای بسترسازیهای مناسب به منظور شکلگیری یک اجماع همه گیر در اختیار نیروهای سیاسی قرار خواهد داد. از سوی دیگر، رفتارها و کنشهای سیاسی که محصول پیچیده شدن مسائل سیاست در جامعه است، میتواند اینک سادهتر و فهم پذیرتر میان سطوح گوناگون و در چهارچوبهای کنش جمعی، ارتباط راهگشا و با معناتری برقرار کند.
سودمندی دیگرش هویت بخشیدن به عناصر گوناگون در یک فرآیند سیاسی است. بدین مفهوم که با تعدیل رفتارهای فردمحورانه، هویت جمعی پدیدار و انسجام درونی، همراه با حفظ هویت فردی و گروهی ظاهر میگردد که به شکلگیری حرکتهای جمعی در فرایندهای سیاسی دامن میزند. حضور قدرتمند گفتمان براندازی در سپهر سیاسی ایران، با در نظر گرفتن مسائل سیاسی و اجتماعی کشور، به فرایندهای سیاسی اصالت میبخشد و با هماهنگی الگوهای تفکر و عمل سیاسی میان نیروهای اجتماعی، و نیز با برجسته کردن مفاهیم سلبی و ایجابی، اراده لازم را به مردم برای غلبه بر حکومت میدهد تا استیلا حاصل شود.
موضوع مهم دیگر کارساز شدن اقدامات و تجمعات اعتراضى ایرانیان آزادیخواه در برون مرز و در برابر کنسولگریها و در ارتباط با مزدوران رأی دهنده بود که هم صدای مردم ایران را بدرستی انعکاس داد و هم توجه رسانهها را جلب کرد. اگر نیاز باشد باید از این هم فراتر رفت تا این مزدوران بیش از این گستاختر نشوند.
با حمایت عمومی و گسترده مردم از جنبش تحریم انتصابات، و پذیرش آگاهانه و ارادی براى رسیدن به یک هدف مشترک، مبارزه ملت ایران اکنون وارد دوران تازهای شده است که به تغییر روحیات بسیاری دامن خواهد زد. بیرون آمدن از عوالم سیاستهای حزبی و فراتر نگریستن به امر مشترک، همراه با مسئولیت پذیری ملی، عامل مهمی برای عبور از رژیم دجال اسلامی و رسیدن به نظامی دموکراتیک و دولت مدرن و کثرت گرا است.
پیام مردم ابداً نباید بی پاسخ بماند. درنگ در این امر و کندی و سستی در ارائه راهکارها و کنشهای جمعی و ملی، و از همه مهمتر، تأخیر در ارائه آلترناتیو، انتظارات مردم به یأس و دلسردی تبدیل میشود و اقدام موفقیت آمیز و مشترک مردم، هژمونی خود را بمرور زمان از دست میدهد و رکود سیاسی جانشین آن میشود. این ناامیدی و سردی تحرک در جامعه، رفتهرفته به یأس اجتماعی بدل میشود و به دنبال آن تغییر گفتمانی صورت میگیرد. با تغییر گفتمانی در جامعه الگوی تفکر سیاسی از خودباوری به خودباختگی تبدیل میگردد.
کنشگران سیاسی، و بیش از همه، مطرح ترین شخصیت سیاسی و تاریخی کنونی ایران، باید در این وضعیت حساس و پرالتهاب و به دور از بحثهای انحرافی و متاسفانه اغلب بی محتوا، با در نظر گرفتن واقعیتهای ملموس جامعه، توجه داشته باشند که با گفتمان مسلط براندازی و گسست عمیقی که میان رژیم و مردم به وجود آمده است، از هم اینک میتوان وقوع یک انقلاب را پیشبینی کرد. این شکافهای ژرف سیاسی و اجتماعی بزودی جهت گیری و هدایت تحولات کشور را از حکومت به نیروهای جانشین منتقل خواهند کرد. نیروهایی که امید به تغییر و آیندهای بهتر پیش از آنکه در دلهایشان به جوش آمده باشد، در ذهنهایشان جوانه زده و بارور شده است که نشانه رشد و کمال اعتماد ملی نسبت به قدرت جمعیشان است.
گفتمان براندازی پس از طی مراحل شناسایی مشکلات و چالشهای پیش رو، و گذر از فاز وارسی راهحلها، اینک به سوی عملگرایی و اقدام به کنش در حرکت است. با آمدن نیروهای جانشین که گام به گام از حاشیه اجتماع به متن جامعه میآیند، نیروهای سیاسی برون مرزی باید هوشیارتر و پرتحرکتر و هماهنگ تر از گذشته متوجه واقعیتها و شرایط تازه کشور شوند تا بتوانند واکنشهای متناسب، هم از نظر کیفیت و هم از جهت سرعت از خود نشان دهند.
در غیر این صورت، «کار از درجه سخن به درجه شمشیر» کشیده خواهد شد.