Thursday, Jul 15, 2021

صفحه نخست » ده شلمرود، محمد محب علی

raeisi.jpg

توی ده شلمرود،

رییسی تک و تنها بود.

رییسی نگو، بلا بگو،

تنبل تنبلا بگو،عقل کوچیک،

روی سیاه، ریش دراز، واه واه واه.

نه خاتمی، نه مموتی، نه داداشای آملی،

هیچکس باهاش رفیق نبود.

تو کشوری که سوت و کور، نشسته بود تو پاستور.

رهبری میگفت:

- رییسی میای بریم به قم؟

- نه نمیام، نه نمیام

- ریشتو میخوای اصلاح کنی؟

- نه نمیخوام، نه نمیخوام

کره الاغ مموت بلا

یورتمه میرفت تو کوچه ها:

- مموتی چرا یورتمه میری؟

- دارم میرم افشا کنم، دیرم شده، عجله دارم.

- محمود خوب و نازنین،

سر در هوا، نصفت تو زمین،

زبونت بلند و پرو، معاونت کرده جادو،

یک کمی بمن سواری میدی؟

- نه که نمیدم

- چرا نمیدی؟

- واسه اینکه من تمیزم.

پیش خیلی ها عزیزم.

اما تو چی؟

قتل و اعدام، روی سیاه، سنگسار و دار، واه واه واه!

خاتمی پرید تو استخر.

- تو اردکی یا غازی؟

- سید خوش زبانم.

- میای بریم به بازی؟

- نه جانم.

- چرا نمیای؟

- واسه اینکه من، صبح تا غروب، میون تون

کنار این روبروی اون مشغول غسل میگم دروغ.

اما تو چی؟

قتل و اعدام، روی سیاه، سنگسار و دار، واه واه واه!

در واشد و یه سردار

دوید و اومد به دیدار

فساد کنان، رانت خوران

دوید و اومد، پیش رییسی:

-سردارکوچولو، کوچول موچولو،

میای با هم‌قتل کنیم، سرکوب کنیم؟

دوستشم اومد،

- غرولند کنان، هاپولی کنان

برو خونه تون، تورو بخدا

سردار ریزه میزه

دزدیاش چقدر تمیزه

اما تو چی؟

قتل و اعدام، روی سیاه، سنگسار و دار، واه واه واه!

رییسی با چشم گریون،

پاشد و اومد تو میدون:

- آی قلیباف ، آی سلامی،

میاین با من بازی کنین؟

- بله که میاییم بله که میاییم

- جدی میایین؟

سلامی گفت:

- من و مجتبی‌ گهگاهیم بابا مجتبی،

هفته ای دوبار میریم سونا.

اما تو چی؟

پیرزنی گفت:

- نگاش کنین.

قتل و اعدام، روی سیاه، سنگسار و دار، واه واه واه!

رییسی دوید پیش آقاش:

-آقا بیا بریم عمان، بکنیم تنبان، نرمش فلان؟

- میام، میام

- موشکا رو غلاف کنیم؟!

- میخوام، میخوام

- رییسی نگو، یه دسته گل

تر و تمیز و تپل مپل

حسن و چاخان، خود مموتی با طوسی

با سلامی ، با کروبی ، با مجتبای رهبری

حلقه زدن، دور رییسی.

حسن میگفت:

- کاری اگر نداری، گلاسکو هست بساطی.

مموتی میگفت:

- قوقولی قوقو. قوقولی قوقو؟

افشا کنم؟ فوری بگو.

مجتبی میگفت:

- تو رییسی یا نوچه؟

اسراییلی هان تو کوچه.

سلامی میگفت:

- رییسی بیا،

با هم دیگه بریم فضا.

توی ده شلمرود

رییسی دیگه تنها نبود



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy