Sunday, Jul 18, 2021

صفحه نخست » در توضیح ضرورت و کاربست نقشه راه گذار، چنگیز عباسی

Changiz_Abbasi.jpg« نقشه راه گذار » یک کمبود اساسی در میان رهگذاران سیاسی ایرانی برای رسیدن به مقصد نهایی یعنی کسب قدرت سیاسی و حفظ آن، در شرایط یک کشور مفروض و در این مورد خاص، در ایران است.

این کمبود اساسی بی دلیل نیست، چرا که رهگذاران سیاسی ایرانی اصولاً به دنبال کسب قدرت سیاسی از طروق سیاسی که راهی به غایت پیچیده و بغرنج است، نیستند. آنها با هیاهوی بسیار شعار براندازی و یا گذار از حکومت مافیا در کشورشان را بیش از چهل سال است که میدهند و چهل سال است که در تحقق همین یک شعار خود ناموفق هستند و اصلا به این نمی‌اندیشند که چرا ناموفق هستند و هرگاه هم که نیم نگاهی به عرصه ناکامی و شکست خود می‌اندازند این و یا آن عامل منفرد تاثیرگذار و یا حتی بلاتاثیر را به عنوان علت شکست خود معرفی میکنند، غافل از اینکه آنان اصلا نقشه راهی برای این سفر پیچیده و بغرنج تدارک ندیده‌اند و در مواجهه با هر پیچ و خمی و مانعی بر سر راه به جای مراجعه به نقشه راه به بهانه‌تراشیهای متداول می‌پردازند و در همان ابتدای مسیر که یک مسیر پر سنگلاخ و ناهموار و پیچ در پیچ با تقاطع‌های بسیار است از حرکت باز میمانند.

اما « نقشه راه گذار » واقعا چیست که بدون آن گذر از مسیر سیاست غیرممکن میشود و تبدیل به امری محال؟

نقشه راه درست شبیه نقشه‌ های راهیابی در یک کلان‌شهر بزرگ است منتهی با توضیحات بسیار مفصل تر در مورد مسیرها و موانع و امکانات که یک رهگذار سیاسی باید اولا قادر به خواندن آن باشد یعنی « هنر نقشه‌خوانی » و ثانیا توانایی لازم و ابزارهای استفاده از امکانات و هوشمندی غلبه بر موانع و گذر از گذرگاهها و یا حتی تبدیل آنها به ابزارهای مفیدی برای غلبه بر موانع بعدی را داشته باشد یعنی « قابلیت و قدرت اجرای نقشه ». داشتن نقشه راه به تنهایی به معنای رسیدن به هدف نیست، چرا که این مسیر نسبتا طولانی و بغرنج است و علیرغم به راه افتادن رهگذار و علیرغم داشتن نقشه راه و توانایی تشخیص درست و خواندن آن، بدون داشتن قابلیت و توانایی اجرای آن، رسیدن به مقصد در کلان‌شهر سیاست به امری محال تبدیل میشود. رهگذار فرضی ما در این مسیر باید و مجبور است که مرتبا برای تشخیص جهت و تعیین مناسب‌ترین مسیر دائما به نقشه راه مراجعه کند و لذا باید همیشه آن را در دست و نه در کوله پشتی خود داشته باشد. او باید مرتبا وسیله نقلیه عوض کند و از کوچه‌های پیچ در پیچ بگذرد و از کوه و تپه بالا و پایین برود و در تندآب‌ها شنا کند و یا قایق سواری و یا به نوع دیگری طی طریق نماید و این بستگی به این دارد که تشخیص دهد بهترین وسیله و مناسب‌ترین مسیر برای رسیدن به هدف که همانا دستیابی به قدرت سیاسی است کدام است.

طبیعی است که در این سفر وسایل سفر منتظر او نمی‌مانند و لذا این اوست که باید آنها را تشخیص و از قبل تدارک ببیند و او همچنین باید محتوای کوله‌بارش را مطابق نیازهایش تنظیم کند. ایجاد تشکیلات سیاسی مطابق الگوهای مدرن و امروزی آن، و ایجاد رابطه گسترده با دیگر رهگذران حتی اگر رقبای سیاسی او باشند به او این فرصت را میدهد که از هر امکانی در جای خودش برای رسیدن به مقصد استفاده بهینه نماید. در امر سیاست دوستان و دشمنان دائمی وجود ندارند و همه چیز تابعی از متغیر نیازهای رهگذار است. چیزی که برای امروز خوبست ممکن است که برای فردا مضر و یا اصلا بی خاصیت باشد. حالتهای سلبی و ایجابی در روابط میان رهگذران حوزه سیاست حالتی سیال و روان است و فارغ از هرگونه دگماتیسم متداول آرمانگرایی و سکتاریسم. فرصتها در امر سیاست موردهای حیاتی هستند و رقبا در آن شانه‌ به شانه هم و در یک تلاش ماراتونی برای چنگ زدن به هر فرصت مناسبی و در تقلایی که آنان را به عرصه کامیابی پرتاب نماید. لذا هوشمندی و توانایی در تشخیص شرایط و موقعیتها و یا حتی تبدیل و ترکیب موقعیتها با هم برای ایجاد موقعیت دلخواه لازمه ره سپردن منطقی در مسیر سیاست است. بدون داشتن درک درستی از این مقدمات قبل از آغاز به سفر و تشخیص مناسب‌ترین راه رسیدن به هدف بعید بنظر می‌رسد.

فرق میان مسیر یابی در یک کلان‌شهر بزرگ و کلانشهر سیاست در امر بسیار مهم دیگری هم هست و آن اینکه معمولا در کلان شهرها خیابانها و کوچه‌ها و مسیرها حالتی ثابت و ماندگار دارند و رهگذار قادر به تصمیم‌گیری قبلی برای تعیین مسیر و وسایل نقلیه است اما در کلانشهر سیاست این راهها و مسیرها دائما درحال تغییر و دگرگونی هستند و لذا هنر نقشه‌خوانی در اینجا بسیار مشکل‌تر از هنر نقشه‌خوانی در یک کلان‌شهر واقعی است. اینجا مراجعات به نقشه‌های تاریخ گذشته و آپدیت نشده و عدم اطلاع از تغییرات بعضا سریع‌الوقوع باعث گمراهی و شکست میشود. اما در همین کلانشهر سیاست هم خیابانهای اصلی وجود دارند و مقصد و مبدا از قبل مشخص هستند و برخی علائم و اطلاعات هرچند نه کاملا واضح اینجا و آنجا نشان از موقعیت و مسیر می‌دهند. لذا این مسیر رهگذران بسیار هوشمندی را طلب میکند که یا خود باید هوشمندی شخصی را در کنار قابلیت و هنر نقشه‌خوانی و خود نقشه را باهم داشته باشند و یا از کسانی که بطور تخصصی کارشان در این زمینه است یاری بگیرند و در واقع آنان را استخدام کنند.

اینجا بر اساس ارجحیت خرد جمعی بر اندیشه فردی لازم است که کار طراحی نقشه راه و خوانش آن بصورت گروهی انجام بگیرد و در این راه از صاحبان دارای قابلیت، تخصص و توانایی امر بصورت جمعی استفاده شود که امکان نظارت و کنترل دائمی بر تغییرات نقشه و اجرای آن امکانپذیر شود.

طراحی نقشه راه نیازمند آگاهی و بصیرت سیاسی و اجتماعی گسترده‌ایست که به طراح نقشه راه گذار اجازه مانورهای لاجرم و پیش‌بینی ‌های لازم در اجرای نقشه را میدهد و موانع را به تشخیص او می‌رساند و راههای غلبه برآنها را برایش مشخص میکند. حرکت سیاسی در فقدان نقشه راه به حرکت شخص نابینایی در یک شهر شلوغ با جاده‌های پر دست‌انداز و پر پیچ و خم می‌ماند که کورمال کورمال راه می‌سپرد و بر اساس حدس و گمان دست به انتخاب می‌زند. چنین وضعیتی نتیجه‌اش همان میشود که اپوزیسیون حکومت مافیا در میهن ما حداقل در یک قرن گذشته دائما با آن روبرو بوده است.

طبیعی است که انفجارهای لاجرم اجتماعی برای سرنگونی یک حاکمیت خودکامه که در آن نه نقشه‌ای وجود دارد و نه معلوم است که چی به چیست، به معنی رسیدن به هدف نیست، بلکه به معنای یک شورش کور است که در آن دیکتاتور ها عوض می‌شوند اما دیکتاتوری باقی میماند. لذا یک نقشه راه گذار متشکل از چهار رکن عمده است که این چهار رکن به منزله استخوان‌بندی اساسی آن نقشه راهند. این چهار مورد عبارتند از ۱- سازماندهی یک تشکیلات متناسب با هدف سیاسی ۲- اجرای تاکتیکها و استراتژیهای موجود در نقشه گذار برای گذار از حکومت حاکم ۳- کنترل جامعه در مرحله گذار بطوریکه خلأ قدرت، کودتا، جنگ داخلی و دخالت نظامی خارجی و همچنین عدم امنیت اجتماعی پیش نیاید ۴- استقرار نظام جدید و ماندگار سازی آن.

یادمان باشد که در امر سیاست ورزی اگر حرف جدیدی برای گفتن نداشته باشی و همچنین زبان جدیدی برای بیان آن حرف، حدیث تو اقبال عمومی پیدا نمیکند. بهترین نقشه‌های راه و فعال ترین عناصر بدون حرف تازه و زبان نو بی‌مصرف میشوند. در یک نقشه راه گذار همیشه تاکید بر برنهاد یک پارادایم جدید در برابر پارادایم حاکم یادآوری میشود و تاکید میشود که ارائه دهندگان این پارادایم جدید باید زبانی مناسب آن پارادایم را برای توضیح آن برگزینند و این زبان باید بتواند در نفس خود به عنوان ابزاری برای جذب دیگران به کار گرفته شود. شکل ظاهری و رفتار اجتماعی و سیاسی رهبران و فعالان عرضه کننده این پارادایم باید نوعا میان آنان و زبانشان و پارادایم پیشنهادیشان همخونی و لاجرم جذبه و گیرایی عمومی ایجاد نماید.

این موضوعات به اندازه کافی برای اجرا پیچیده هستند و نیازمند طراحی و تمرین و ممارست. اینها چیزهایی هستند که اپوزیسیون حکومت مافیا هرگز توجهی به آنها نداشته و به همین دلیل و دلایل دیگری که در حوصله این مقوله نیست توفیقی حاصل ننموده‌ است.

چنگیز عباسی

Ch.abbasi@gmail.com



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy